eitaa logo
أین بقیة الله...
137 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
417 ویدیو
18 فایل
سلام بر #صاحب_اختیارمان اینجا پایگاه مجازی #امام_زمان_عج است با #صلوات وارد شوید... #کپی برداری به هر نحوی #جایز است. کانال دوم ما مشاوره آنلاین @Hamdeli_313 #خادم کانال @Shahidane ارسال به ناشناس👇 https://harfeto.timefriend.net/16154425941110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹امام خامنه ای 🔹 به معنی حضور و آمادگی درهمان نقط ای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحنا فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و (ارواحنا فداه) مهدی موعود عزیز – یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است. ۱۳۷۸/۰۹/۰۳ 💞🌹 @yaran_mahdi_313 🌹💞
اینقدری ک منتظر و هستیم اگر بودیم تا الان کرده بود ... وااااااااااااای بر ما 😭😭😭😭 💞🌹 @yaran_mahdi_313 🌹💞
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود 😘 #قسمت6⃣9⃣ همه در حضور #امام نشسته اند. امام مى
👆👆👆 💞 😘 ⃣9⃣ (ع) مى خواهد تا براى فرزندش، عقيقه كند، قلم و كاغذ در دست مى گيرد و نامه اى به بعضى از نزديك خود در شهرهاى مختلف مى نويسد و از آنها مى خواهد تا گوسفندانى را خريدارى نموده و براى (عج) عقيقه كنند. گويا سيصد گوسفند خريدارى مى شود و همه آنها به نيّت سلامتى (عج) ذبح مى شوند. خيلى از از اين غذا مى خورند و فقط چند نفرى از راز ولادت (عج)باخبر مى شوند. تولّد (عج) بايد مخفى بماند، مبادا دشمنان خبردار بشوند. امروز ، بيست و يكم ماه شعبان است. هفت روز است كه (عج) به دنيا آمده است. دلش براى ديدن (عج) تنگ شده است. او به سوى خانه (ع) مى آيد تا گل را ببيند. حكيمه وارد خانه مى شود و خدمت (ع) مى رود. سلام مى كند و جواب مى شنود. امام به او مى گويد: فرزندم را برايم بياور. به نزد مى رود، سلام مى كند و مى بيند كه در آغوش مادر آرام گرفته است. اكنون را براى (ع) مى آورد. پدر فرزندش را در آغوش مى گيرد، او را مى بوسد و با او سخن مى گويد: پسرم! عزيزم! برايم از كتاب هاى آسمانى بخوان! و شروع به خواندن مى كند. اوّل "صُحُف ابراهيم(ع)" را به زبان سريانى مى خواند. سپس كتاب هاى آسمانى نوح، ادريس و (ع) را مى خواند. تورات (ع) و انجيل (ع) و قرآن (ص) را هم مى خواند. پدر با تمام وجودش به صداى فرزندش گوش مى دهد. (ع) بهترين قارى قرآن است❗️ 💠نویسنده: مهدی خدامیان آرانی ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️تیر خلاص بر پیکره ی بی جان شبهه ولادت سیدنا و مولانا حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ‌شیخ حمزه البدری از علمای مشهور و معتبر اهل سنت در مصر میگوید: امام مهدی منتظر (عج) یکیست و بسیاری از علما و محققین به ولادت حضرت و اینکه ایشان نهمین فرزند امام حسین علیه السلام یعنی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام هستند اعتقاد دارند [معترفند] و کتاب هم نوشته اند. ⚡️ دیگر زمان پایان دادن به اکاذیب ملحدین و وهابیین پیرامون شبهه ولادت خار چشمشان حضرت بقیه الله الاعظم (عج) به فرا رسیده و راهی جز اعتراف یا فرار برایشان باقی نخواهند ماند. رسانه باشید... 💞🌹 @yaran_mahdi_313 🌹💞
اسمم را گذاشته ام اما زمانی که دفتر را ورق می زنی می بینی فیس بوک را بیشتر از می شناسم😫 حتی گاهی صبح بوق سگ را چک می کنم😱 اما را نه! ببین چه کرده اند با من خیر سرمان می گوییم بیا که !!!! فدای غربتت مفرد مذکر غایب...😭 ببخش آقا...😔 💞🌹 @yaran_mahdi_313 🌹💞
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘 #قسمت7⃣9⃣ #امام_عسكرى(ع) مى خواهد تا براى فرزندش،
⃣3⃣ همسفرم! ديگر موقع بازگشت است، خودت مى دانى كه ما نبايد در اين شهر زياد بمانيم. آماده سفر مى شويم. ما نمى توانيم به خانه امام عسكرى(ع) برويم. از همين جا دست روى سينه مى گذاريم و خداحافظى مى كنيم. از شهر بيرون مى آييم. سوارى را مى بينيم كه آشنا به نظر مى آيد. آيا تو او را مى شناسى؟ سلام مى كنم و مى گويم: ــ آيا ما قبلاً همديگر را جايى نديده ايم؟ ــ فكر مى كنم در خانه امام عسكرى(ع) همديگر را ملاقات كرديم. آن شبى كه (ع)، خبر ولادت فرزندش را به شيعيانش داد. ــ يادم آمد. شما از ياران عسكرى(ع) هستيد. اكنون كجا مى رويد؟ ــ امام نامه اى را به من داده است تا آن را به ايران ببرم. ــ چه جالب. ما هم داريم به ايران مى رويم. ــ پس ما مى توانيم همسفران خوبى براى هم باشيم. حركت مى كنيم....وقتى وارد خاكِ ايران مى شويم او به من خبر مى دهد كه اين نامه براى يكى از شيعيان شهر قم است. من خوشحال مى شوم زيرا من هم به شهر قم مى روم. ...
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘 #قسمت7⃣9⃣ #امام_عسكرى(ع) مى خواهد تا براى فرزندش،
👆👆👆 💞 😘 ⃣9⃣ ! ديگر موقع بازگشت است، خودت مى دانى كه ما نبايد در اين شهر زياد بمانيم. آماده سفر مى شويم. ما نمى توانيم به خانه (ع) برويم. از همين جا دست روى سينه مى گذاريم و مى كنيم. از شهر بيرون مى آييم. سوارى را مى بينيم كه آشنا به نظر مى آيد. آيا تو او را مى شناسى؟ سلام مى كنم و مى گويم: ــ آيا ما قبلاً همديگر را جايى نديده ايم؟ ــ فكر مى كنم در خانه (ع) همديگر را ملاقات كرديم. آن شبى كه (ع)، خبر ولادت فرزندش را به داد. ــ يادم آمد. شما از ياران عسكرى(ع) هستيد. اكنون كجا مى رويد؟ ــ امام نامه اى را به من داده است تا آن را به ببرم. ــ چه جالب. ما هم داريم به مى رويم. ــ پس ما مى توانيم همسفران خوبى براى هم باشيم. حركت مى كنيم....وقتى وارد خاكِ مى شويم او به من خبر مى دهد كه اين نامه براى يكى از شهر است. من خوشحال مى شوم زيرا من هم به شهر مى روم. ...