#توییت
✍ حضور علما در دوره غیبت و بدون رهبر رها نشدن #شیعیان، یکی از توجهات ویژه امام زمان به ماست.
و البته یکی از امتحانات #شیعه در غیبت امام نیز، میزان اطاعت ما از #نایب_امام است.
آری! تا #حسین به کوفه نیامده، #مسلم ولی امر مسلمین است.
#سراب_مذاکره
🏴🏴 @yaran_mahdi_313 🏴🏴
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_خاتون_و_نرجس_خاتون😘 #قسمت8⃣6⃣ لحظاتى پيش، "رضوان" به دستور خدا، #مهدى(ع
👆👆👆
آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت9⃣6⃣
حتماً شنيده اى #پيامبر هر وقت دلش براى بهشت تنگ مى شد به ديدار #فاطمه(س)مى آمد.
#پيامبر به خانه #فاطمه(س) آمده بود، همه كنار #پيامبر نشسته بودند.
#فاطمه و #على و #حسن و #حسين(ع).
#پيامبر از ديدن آنها بسيار خشنود بود و با آنان سخن مى گفت.
در اين ميان نگاه #پيامبر به گوشه اى خيره ماند و اشك #پيامبر جارى شد.
همه تعجّب كرده بودند. به راستى چرا پيامبر گريه مى كرد؟
بعد از لحظاتى، #پيامبر رو به آنها كرد و گفت:
أنْتُم المُستَضعَفُونَ بَعدى
شما بعد از من مورد ظلم و ستم واقع مى شويد.
پيامبر از همه ظلم هايى كه در آينده نسبت به عزيزانش مى شد خبر داشت. او مى خواست تفسير اين آيه #قرآن را بازگو كند.
آرى، اهل اين خانه مورد ظلم و ستم واقع خواهند شد، امّا خداوند آنها را به عنوان امام انتخاب خواهد كرد.
سرانجام اين #خاندان پاك به حكومت جهانى خواهند رسيد و جهان را از عدالت راستين پر خواهند نمود، حكومتى پايدار كه شرق و غرب دنيا را فرا مى گيرد.
#ادامه_دارد...
#تشرف_یافتگان
به نقل از حجتالاسلام #کاظم_صدیقی:
بنده علاقه دارم که هر ماه خودم را به #امام_رضا«ع» عرضه کنم. مدتی است که توفیق دست داده است و میروم. گاهی هم که کار دارم، میروم حرم و برمیگردم فرودگاه.
فقط در همین حد. یک بار رفتم، از آستانه پایینِ پا که میخواستم وارد صحن شوم، صورتم را گذاشتم روی سنگ آستانه و به #امام_رضا«ع» عرض کردم: «آقا! من مهمان شما هستم. میخواهم بدانم که آیا شما مرا به عنوان مهمان پذیرفتهاید؟
میخواهم به حساب شما اینجا باشم. خودم نمیخواهم هزینه کنم. تقاضای دیگرم این است که یا
#حضرت_مهدی«عج» را ببینم یا کسی را ببینم که او #حضرت را دیده باشد».
این را عرض کردم و رفتم تو. رفتم مفاتیح را باز کردم، میخواستم زیارت #جامعه بخوانم.
|هنوز شروع نکرده بودم. یک آقای #سلیمی در مشهد بود که منبر میرفت و خیلی هم #حدیث حفظ بود. مرحوم طباطبایی که تابستانها به مشهد میآمدند، ما آن وقتها که مشهد بودیم جلسات آقای #طباطبایی، در روزهای پنجشنبه را میرفتیم.
نوعاً هم ایشان #احادیث نابی را آنجا مطرح میکرد و آقای طباطبایی توضیح میداد. با آقای سلیمی در حد سلام و علیکی که در جلسات آقای #طباطبایی همدیگر را میدیدیم، ارتباط داشتیم. غیر از آن هم هیچ ارتباطی با هم نداشتیم.
هنوز شروع نکرده بودم که ایشان آمد کنار من و گفت: «فلانی! ناهار بیایید خانه ما». من چون از #حضرت خواسته بودم، فوری به ذهنم آمد شاید حضرت پذیرفتهاند.
استخاره کردم، ببینم اگر این اجابت حضرت است که ناهار را بمانیم و بعد از ناهار برگردیم.
#استخاره خوب آمد. فهمیدم که مطلب اول برآورده شد. به ایشان گفتم: «من منزل شما را بلد نیستم». گفت: «ظهر بیا مسجد ملاحیدر، نماز آقای مروارید، من میآیم و از آنجا با هم میرویم».
👇👇👇
🏴🏴 @yaran_mahdi_313 🏴🏴
👆👆👆
رفتم مسجد آقای #مروارید، نماز ظهر را خوانده بودند.
#جوانی آمد و مقابل من نشست، خم شد دستم را بوسید و #اشک ریخت. گفت: «من با منبرهای شما خیلی صفا کردم، ولی یک اتفاقی برایم افتاده، میخواهم این را برای شما بگویم». گفت: «مرحوم آقای #مولوی قندهاری که از دنیا رفت، من مطمئن بودم که در تشییع جنازه ایشان #حضرت حضور پیدا میکند، لذا به شوق و اشتیاق حضرت رفتم و سایه به سایه از اولین آناتی که مطلع شدم، کنار جنازه بودم، تا اینکه آمدیم توی #صحن.
به #صحن که آمدیم، دائماً حواسم به اطرافم بود که ببینم شخصیت فوقالعادهای یا کسی را میبینم... به نزدیکهای #حرم که رسیدیم، یک حالت سرزنشی نسبت به خودم شروع کردم: مگرتو کی هستی؟ با چه رویی میخواهی حضرت را ببینی؟ اصلاً چه توقعی داری؟
شروع کردم به بدیهای خودم بد و بیراه گفتن. ما کجا؟ آقا کجا؟ در حال #سرزنش خودم بودم که صدایی خیلی ملایم و آرام آمد: میخواهی #آقا را ببینی؟ برگشتم جهت #صدا را ببینم، دیدم ماشاءالله #حضرت در این جمعیت از همه به قول معروف یک سر و گردن بلندتر بود... و توصیفاتی از حضرت کرد از جمله اینکه گفت «موهای مبارکشان از زیر #عمامه تا بناگوششان بود، محاسن پرپشت. دقت کردم و در موهای سر و صورت #حضرت یک موی سفید ندیدم». این #جوان این را با یک حالت #انقلابی به من گفت و رفت.
من این #جوان را نه قبلش یادم میآید دیده باشم، نه بعد از آن. خیلی هم #آرزو دارم یک بار دیگر او را ببینم.
👇👇👇
🏴🏴 @yaran_mahdi_313 🏴🏴
👆👆👆
بعد آقای #سلیمی آمد و ما را برد خانهاش و از جریاناتی که با مرحوم آقای علامه #طباطبایی داشت، سخن گفت. خدا رحمتش کند، وفات کرد.
آقای #طباطبایی هم به ایشان یک اذکاری داده بود. معلوم شد که اهل بعضی حرفها بود. آقای #سلیمی گفت: «من
من سی سال همسایه #حضرت_آیتالله_خامنهای بودم و اُشْهِدُ بِالله، من آقای #خامنهای را از دورههای #جوانیاش تا الان نسبت به نسوان #معصوم میدانم😊
#پایان
🏴🏴 @yaran_mahdi_313 🏴🏴
أین بقیة الله...
👆👆👆 آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘 #قسمت9⃣6⃣ حتماً شنيده اى #پيامبر هر وقت دلش ب
👆👆👆
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود 😘
#قسمت0⃣7⃣
اين وعده بزرگ خداست و خدا هميشه به وعده هاى خود عمل مى كند.
اكنون #مهدى(عج) در آغوش پدر اين آيه را مى خواند تا همه بدانند او وعده خدا را محقّق خواهد كرد.
و اگر كسى اهل دقّت باشد مى تواند امروز خيلى چيزها را بفهمد.
#مهدى(عج) اين آيه را مى خواند تا با مادر خويش سخن بگويد.
همان مادر مظلومى كه در مدينه به خانه اش حمله كردند و آنجا را به آتش كينه سوزاندند!
#فاطمه(س) اوّلين كسى بود كه مورد ظلم و ستم واقع شد و حقّش را غصب كردند.
#مهدى(عج) مى خواهد با مادرش سخن بگويد:
اى مادر پهلو شكسته ام! ديگر غمگين مباش كه من آمده ام!
من آمده ام تا براى اين #مظلوميّت، پايانى باشم.
اين وعده خداست.
چرا #مهدى(عج) در آغوش پدر اين آيه را مى خواند؟ چرا ياد از مظلوميّت اين خاندان مى كند؟
كيست كه مظلوميّت اين خاندان را نداند؟
تو كه خبر دارى و خوب مى دانى تا پيامبر زنده بود اين خاندان عزيز بودند; امّا وقتى پيامبر رفت، ظلم ها و ستم ها آغاز شد. مسلمانان چقدر زود روز غدير را فراموش كردند و حكومت سياهى ها فرا رسيد و چه كارها كه نكردند!
خدا به پيامبرِ خود خبر داده بود كه بعد از او با #فاطمه(س) چه مى كنند. دل #پيامبر پر از غم شده بود.
#ادامه_دارد...
🏴🏴 @yaran_mahdi_313 🏴🏴