eitaa logo
أین بقیة الله...
134 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
407 ویدیو
18 فایل
سلام بر #صاحب_اختیارمان اینجا پایگاه مجازی #امام_زمان_عج است با #صلوات وارد شوید... #کپی برداری به هر نحوی #جایز است. کانال دوم ما مشاوره آنلاین @Hamdeli_313 #خادم کانال @Shahidane ارسال به ناشناس👇 https://harfeto.timefriend.net/16154425941110
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️چه اشتراک ؛ هر دو در کودکی به امامت رسیدند. اما چه وجه تمایز دردناکی! یکی در جام زهر نوشید و دیگری ۱۱۸۰ سال است که یاری است. ▫️ این است روایت تاریخ جریان که همیشه از سمت مورد بی مهری قرار گرفته است. ◾️ شهادت مظلومانه علیه السلام را محضر امام زمان و شما عزیزان تسلیت عرض میکنیم. 💞☘💞☘💞☘💞 @yaran_mahdi_313 💞☘💞☘💞☘💞
یکی از هموطنان ایرانی یک سال در ایام محرم به انگلستان سفر کرده بود. یک روز در منزل یکی از دوستان با تعجب دید که آن جا بساط دیگ و آتش و نذری (ع) برپاست. همه پیراهن مشکی به تن کرده و شال عزا به گردن آویخته؛ در این مجلس زوجی بودند که شده. متخصص قلب و عروق و فوق تخصص زنان و زایمان؛ سر صحبت را با زن باز کرده و او گفت: « من وقتی شدم، همه چیز این دین را پذیرفتم. به خصوص این که به خیلی اطمینان داشته باشم و می دانستم بی جهت به دگیری رو نمی آورم. و و تمام برنامه ها و اعمال را پذیرفتم و دیگر هیچ شکی نداشتم. فقط در یک چیزی کمی شک داشتم هر چه می کردم، دلم آرام نمی گرفت. آن مسأله آخرین و این دین مقدس بود. تا این که ایام فرا رسید. روز به صحرای رفتیم. تراکم جمعیت آن چنان بود که گویا قیامت برپا شده و مردم در صحرای محشر بودند. در آن شلوغی متوجه شدم که را گم کرده ام. هوا خیلی گرم بود و کسی زبان مرا نمی فهمید. هر چه گشتم چادرهایمان را پیدا نکردم. نزدیک گوشه ای نشستم و شروع کردم به گریه. گفتم به فریادم برس. در همین لحظه خوش سیما به طرف من می آید. جمعیت را کنار زد و به من رسید. چهره اش چنان جذاب و دلربا بود که تمام غم و ناراحتی خود را فراموش کردم. وقتی به من رسید، با جملاتی شمرده و با لهجه ی فصیح ، به من گفت: « راه را گم کرده ای بیا تا من را به تو نشان دهم. » او مرا راهنمایی کرد. چند قدمی بعد با چشم خود کاروان را دیدم. از او حسابی تشکر کردم و موقع خداحافظی به من گفت: « به سلام مرا برسان. » من بی اختیار پرسیدم بگویم چه کسی سلام رساند. او گفت: « بگو آخرین و آن که تو در راز و رمز بلند عمرش سرگردانی. » آن جا بود که متوجه شدم عزیزم را ملاقات کرده ام و به این وسیله مسأله ی طول عمر حضرت نیز برایم یقینی شد.» سالنامه نورعلی نور 🏴🏴 @yaran_mahdi_313 🏴🏴
👆👆👆 رفتم مسجد آقای ، نماز ظهر را خوانده بودند. آمد و مقابل من نشست، خم شد دستم را بوسید و ریخت. گفت: «من با منبرهای شما خیلی صفا کردم، ولی یک اتفاقی برایم افتاده، می‌خواهم این را برای شما بگویم». گفت: «مرحوم آقای قندهاری که از دنیا رفت، من مطمئن بودم که در تشییع جنازه ایشان حضور پیدا می‌کند، لذا به شوق و اشتیاق حضرت رفتم و سایه به سایه از اولین آناتی که مطلع شدم، کنار جنازه بودم، تا اینکه آمدیم توی . به که آمدیم، دائماً حواسم به اطرافم بود که ببینم شخصیت فوق‌العاده‌ای یا کسی را می‌بینم... به نزدیک‌های که رسیدیم، یک حالت سرزنشی نسبت به خودم شروع کردم: مگرتو کی هستی؟ با چه رویی می‌خواهی حضرت را ببینی؟ اصلاً چه توقعی داری؟ شروع کردم به بدی‌های خودم بد و بیراه گفتن. ‌ما کجا؟ آقا کجا؟ در حال خودم بودم که صدایی خیلی ملایم و آرام آمد: می‌خواهی را ببینی؟ برگشتم جهت را ببینم، دیدم ماشاءالله در این جمعیت از همه به قول معروف یک سر و گردن بلندتر بود... و توصیفاتی از حضرت کرد از جمله اینکه گفت «موهای مبارکشان از زیر تا بناگوششان بود، محاسن پرپشت. دقت کردم و در موهای سر و صورت یک موی سفید ندیدم». این این را با یک حالت به من گفت و رفت. من این را نه قبلش یادم می‌آید دیده باشم، نه بعد از آن. خیلی هم دارم یک بار دیگر او را ببینم. 👇👇👇 🏴🏴 @yaran_mahdi_313 🏴🏴
🌹🕊💐🌺💐🕊🌹 خواهر عزیزم هرگاه خواستی از خارج شوی و لباس اجنبی را بپوشی به یاد آور که . . اشک را جاری می‌کنی، به پاکی که ریخته شد برای حفظ این وصیت خیانت میکنی به یاد آور که غرب را در تهاجم فرهنگی‌اش یاری می‌کنی فساد را منتشر می‌کنی و توجه که صبح و شب سعی کرده را حفظ کند جلب می‌کنی، به یاد آور که بر تو شده تا تو را در حصن نجابت فاطمی حفظ کند تغییر می‌دهی، تو هم شامل آبرویی، بعد از همه اینها اگر توجه نکردی، هویت را از خودت بردار... شادی روح و 🌹🕊💐🌺💐🕊🌹 🌹🕊💐🌺💐🕊🌹 http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07