eitaa logo
زلال معرفت
2.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
139 فایل
ارتباط با ما 👇 ✅️ انتشار و بهره‌بردارى با ذکر منبع موجب امتنان است. تبلیغ و تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 📌ویژگی های افراد با ایمان ❹ 🔻گدایی بر آستان دوست ◽️ لا الَّذِی أَحْسَنَ اسْتَغْنَی عَنْ عَوْنِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ لا الَّذِی أَسَاءَ وَ اجْتَرَأَ عَلَیکَ وَ لَمْ یرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِک! ➖ ای خدا، نه آن کس که نیکوکار است از یاری تو و لطف و رحمتت بی نیاز است ، ➖و نه آن که بدکار است و بر حکم تو بی باکی کرده و به راه رضا و خشنودی ات نرفته است، از حیطه قدرتت بیرون است. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔖🔎 باری چو بنده او شدی و فهمیدی که عزتی برتر و بالاتر از بندگی و گدایی بر در بارگاه دوست نیست و هرچه هست از اوست، به خوبی خواهی فهمید که وجود فانی و محدود تو وابسته به ذات پاک اوست.جز ذات مقدس پروردگار که مالک همه هستی است و زوال و فنایی در او راه ندارد، چه کسی می تواند ادعای بی نیازی کند. هرچه هست، به دست بی نیاز اوست و دیگران همه، روزی خور خوان بابرکت اویند : 📖 «یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمیدُ؛ ای مردم! شما به خدا نیازمندید، و خداست که بی نیاز و ستوده است». (فاطر/۱۵) ◽️ این گدایی آستان دوست است که انسان را پادشاه می کند. خدایا، نه آن کس که نیکوکار است، از یاری تو و لطف و رحمتت بی نیاز است و نه آن که بدکار است و بر حکم تو بی باکی کرده است و به راه رضا و خشنودی ات نرفته، از قدرتت بیرون است. ✨ امام حسین علیه السلام سید و سالار شهیدان، در مناجات عارفانه خود در صحرای عرفات، اوج احتیاج خود را به پروردگار خویش چه زیبا بیان می کند که : ◽️ «خدایا! من در غنا و بی نیازی خود، فقیرم. پس چگونه در فقرم، محتاج نباشم؟» ➖ با این همه نیاز و احتیاج، تو ما را آفریدی و نعمت دادی و به ما عشق ورزیدی که اگر جز این بود، تا کنون نه این همه نعمت، بلکه نقمت ها، سراسر وجودمان را فرامی گرفت. ➖واز این روست که در دعای ابوحمزه می خوانیم که: 🤲 خدایا، من به درگاهت، می کنم و دست دعا به بارگاه تو دراز می کنم بی آنکه لیاقت استجابت دعا داشته باشم و یا چنان لیاقتی که تو مرا ببخشی... 🤲 خدایا، به آنچه عمل کردم آگاهی و بر اعمالم ناظر، و با تمام این اوصاف نعمتت را از من دریغ نکردی. 🤲خدایا، همواره از تو خیر و نیکی به من نازل می شود و از من شر و بدی به سوی تو می آید و همواره فرشته ای از فرشتگان مقرب درگاهت عمل بدی را از من به پیشگاه تو عرضه می کند، ولی هیچ کدام مانع بخشش نعمت هایت نشد. به راستی که چقدر بزرگ و صبوری... ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 4⃣ : ورزش باستانی ( ۱ ) ✍ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸اوايل دوران دبيرستان بود كه با ورزش باستاني آشنا شد. او شبها به زورخانه حاج حسن ميرفت. 🔹حاج حسن توكل معروف به حاج حسن نجار، عارفي وارسته بود. او زورخانه اي نزديك دبيرستان ابوريحان داشت. ابراهيم هم يكي از ورزشكاران اين محيط ورزشي و معنوي شد. 🔸حاج حسن، ورزش را با يك يا چند آيه شروع ميكرد. سپس حديثي ميگفت و ترجمه ميكرد. بيشتر شبها، ابراهيم را میفرستاد وسط گود، او هم در يك دور ، معمولاً يك سوره قرآن، دعاي توسل و يا اشعاري در مورد اهل بيت میخواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمك ميكرد. 🔹از جمله كارهاي مهم در اين مجموعه اين بود كه؛ هر زمان ورزش بچه ها به اذان مغرب ميرسيد، بچه ها ورزش را قطع ميكردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن جماعت ميخواندند.به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از ، درس ايمان و اخلاق را در كنار به جوانها مي آموخت. 🔸فراموش نميكنم، يكبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشيدن لباس و مشغول خداحافظي بودند. يكباره مردي سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت. 🔹با رنگي پريده و با صدائي لرزان گفت: حاج حسن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نَفَس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. ابراهيم بلند شد و گفت : لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توي گود. 🔸خودش هم آمد وسط گود. آن شب ابراهيم در يك دور ورزش، دعاي را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوزدل براي آن كودك دعا كرد. آن مرد هم با بچه اش در گوش هاي نشسته بود و گريه ميكرد. 🔹دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا !؟ گفت: بنده خدائي كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. بعد ادامه داد: الحمدلله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده. براي همين ناهار دعوت كرده. 🔸 برگشتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسي که چيزي نشنيده، آماده رفتن ميشد. اما من شک نداشتم، دعاي توسل اي که ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده. 🔹بارها ميديدم ابراهيم، با بچه هائي که نه ظاهر داشتند و نه به دنبال مسائل ديني بودند رفيق ميشد. آنها را جذب ورزش ميکرد و به مرور به و هيئت ميكشاند. 🔸 يکي از آ نها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش ميگفت! اصلاً چيزي از دينم نميدانست. نه نماز و نه روزه، به هيچ چيز هم اهميت نميداد. حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلسه مذهبي يا هيئت نرفته ام. به ابراهيم گفتم : آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت ميياري!؟ با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟! گفتم : ديشب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از مظلوميت امام حسين وکارهاي يزيد ميگفت. 🔹اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش ميکرد. وقتي چراغها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحشهاي ناجور به يزيد ميداد!! ابراهيم داشتب با تعجب گوش ميکرد. يكدفعه زد زير خنده. گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم. 🔸دوستي ابراهيم با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار گذاشت.او يکي ازبچه هاي خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني خريد و پخش کرد. بعد گفت : رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... . 🔹ما هم با تعجب نگاهش ميکرديم. با بچه ها آمديم بيرون، توي راه به کارهاي ابراهيم دقت ميکردم.چقدر زيبا يکي يکي بچه ها را جذب ورزش ميکرد، بعد هم آ نها را به و هيئت ميکشاند و به قول خودش مي انداخت تو دامن امام حسين . 🔸 ياد حديث به افتادم كه فرمودند: «يا علي، اگر يک نفر به واسطه تو هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن ميتابد بالاتر است.» 📚 سلام بر ابراهیم https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb ┅═✧❁🔆❁✧═┅
زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 📒 #سه_دقیقه_در_قیامت 3⃣#قسمت_سوم 🔻ادامه#گذر_ایام 🔸یکباره یاد خواب دیشب افتادم..با خودم
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 📒 4⃣ 🔻 🔸سال ۱۳۹۰ بود و مزدوران و تروریست های وابسته به آمریکا، در شمال غرب کشور و در حوالی پیرانشهر، مردم مظلوم منطقه را به خاک و خون کشیده بودند. 🔹آن ها چند ارتفاع مهم من منطقه را تصرف کرده و از آنجا به خودروهای عبوری و نیروهای نظامی حمله می کردند، هر بار سپاه و نیروهای نظامی برای مقابله آماده می شدند،نیروهای این گروهک تروریستی به شمال عراق فرار می کردند. 🔸 شهریور سال ۱۳۹۰ و به دنبال شهادت سردار "جان نثاری" و جمعی از پرسنل توپخانه سپاه، نیرو های ویژه سپاه به منطقه آمده و عملیات بزرگی را برای پاکسازی کل منطقه تدارک دیدند. ➖ عملیات به خوبی انجام شد و با شهادت چند تن از نیروهای پاسدار، ارتفاعات جاسوسان و کل منطقه مرزی از وجود عناصر گروهک تروریستی پژاک پاکسازی شد. 🔹 من در آن عملیات حضور داشتم؛از اینکه پس از سالها، یک نبرد نظامی واقعی را از نزدیک تجربه میکردم ،حس خیلی خوبی داشتم؛آرزوی شهادت نیز مانند دیگر رفقایم داشتم،اما با خودم میگفتم: ما کجا و شهادت ؟! ➖ دیگر آن روحیات دوران جوانی و عشق به شهادت، در وجود ما کمرنگ شده بود. 🔸در آخرین مراحل عملیات، تروریست ها برای فرار از منطقه، از گاز های فسفری و اشک آور، استفاده کردند تا نتوانیم آن ها را تعقیب کنیم؛آلودگی محیط باعث سوزش چشمانم شده بود. ➖ دود اطراف ما را گرفت. رفقای من سریع از محل دور شدند اما من نتوانستم. چشمانم به شدت می سوخت.سوزش چشمانم حالت عادی نداشت.چون بقیه نیرو ها سریع جلو رفتند اما من حتی نمی توانستم چشمم را باز نگه دارم. 🔹به سختی و با کمک یکی از رفقا به عقب برگشتیم. پزشک واحد امداد،قطره ای را در چشمان من ریخت و گفت: تا یکساعت دیگه خوب می شوی.ساعتی گذشت اما همینطور درد چشم مرا اذیت می کرد.به پزشک بیمارستان صحرایی و سپس بیمارستان داخل شهر مراجعه کردم. به وسیله آرام بخش توانستم استراحت کنم، اما کماکان درد چشم مرا اذیت می کرد . 🔸چند ماه از آن ماجرا گذشت. عملیات موفق رزمندگان مدافع وطن، باعث شد که ارتفاعات شمال غربی به کلی پاکسازی شود.نیروها به واحدهای خود برگشتند اما من هنوز درگیر چشم هایم بودم. بیشتر، چشم چپ من اذیت می کرد. 🔹حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم .در این مدت صدها بار به دکترهای مختلف مراجعه کردم اما جواب درستی نگرفتم. 🔸 تا اینکه یک روز صبح، احساس کردم که انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است! در مقابل آینه که قرار گرفتم، دیدم چشم من از مکان خودش خارج شده! حالت عجیبی بود.واز طرفی درد بسیار شدیدی داشتم. 🔻همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست. 🔹کمیسیون پزشکی تشکیل شد.عکس ها و آزمایش های متعدد ازمن گرفتند.در نهایت تیم پزشکی که متشکل از یک جراح مغز و یک جراح چشم و چند متخصص بود،اعلام کردند: یک غده نسبتاً بزرگ در پشت چشمم ایجاد شده،فشار این غده باعث جلو آمدن چشم گردیده؛ وبه علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است. ➖بعد اعلام شد که اگر عمل صورت بگیرد ،یا چشمان بیمار از بین می رود و یا مغز ،او آسیب جدی خواهد دید. 🔸کمیسیون پزشکی، خطر عمل جراحی را بالای ۶۰ درصد می‌دانست و موافق عمل نبود؛ اما با اصرار من و با حضور یک جراح از تهران،کمیسیون بار دیگر تشکیل و تصمیم بر این شد که قسمتی از ابروی من را شکافته و با برداشتن استخوان بالای چشم،به سراغ غده در پشت چشم بروند. 🔹عمل جراحی من در اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ در یکی از بیمارستانهای اصفهان انجام شد.عملی که شش ساعت به طول انجامید. 🔸تیم پزشکی قبل از عمل ،بار دیگر به من و همراهان اعلام کرد: به علت نزدیکی محل عمل به مغز و چشم، احتمال نابینایی و یا احتمال آسیب به مغز و مرگ وجود دارد. برای همین احتمال موفقیت عمل،کمتر از پنجاه درصد است و فقط با اصرار بیمار، عمل انجام می شود. 🔹با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و در این سال ها سختی های بسیار کشیده بود وداعدکردم.از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستانی در اصفهان شدم. 🔸وارد اتاق عمل شدم ،حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم. تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم.... 🔹عمل جراحی طولانی شد و برداشتن غده پشت چشم با مشکل مواجه شد. پزشکان تلاش خود را مضاعف کردند. برداشتن غده همانطور که پیش بینی می شد با مشکل جدی همراه شد.آن ها کار را ادامه دادند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد.... ✨ادامه دارد... ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔎 4⃣ 📖 سوره مبارکه حمد آیه ۵ 📖 «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» تنها تو را می‌‎پرستيم و تنها از تو ياری می‎جوييم. ◽️ در اين آيۀ شريفه از فعل جمع «نَعْبُدُ» استفاده شده است. اين مطلب که دربارۀ فعل «نَسْتَعينُ» نيز مصداق دارد، اين سؤال را به ذهن متبادر می‌كند كه چرا اين دو فعل به‌صورت جمع آمده‌اند؛ درحاليکه می‌توان گفت : «اِيّاكَ أَعْبُدُ»؛ يعنی خدايا، فقط تو را می‌پرستم. ◽️ دو پاسخ به اين پرسش می‌توان داد: ❶ ابتدا پاسخی ساده که در عرف اجتماعى نيز متداول است و آن اينكه انسان‏‌ها وقتى می‌خواهند مطلب يا خواستۀ مهمى را با مقامى در ميان بگذارند، سعى می‌كنند آن را از زبان جمع مطرح کنند . ◽️برای مثال هنگامی‌كه در محل زندگی خويش مشکلی احساس كنند، با استفاده از جماعت و گروه شناخته‌شده‌اى آن را به مقامات مرتبط منتقل می‌کنند تا تأثير بيشتری داشته باشد يا سعى می‌كنند طومارى تدارک ببينند و امضاهاى فراوانى را ضميمۀ آن کنند تا بر اعتبار مطلب افزوده شود و به‌نوعی معتقدند «يك دست صدا ندارد». ◽️ با توجه به اين نمونۀ عرفى كه براى تقريب معنا در ذهن بيان شد، به‌نظر می‌آيد كه خداوند سبحان نيز همين ادب را به اهل ايمان تعليم می‌دهد كه وقتى می‌خواهند خداوند را بخوانند، خواستۀ خود را به‌صورت جمعی ابراز كنند. آنچنان که گويا با زبان دل می‌گويند: ◽️پروردگارا، من کسی نيستم و حتی حقيقت بندگى و عبوديت تو را نشناخته‌ام و نميدانم عبادتم چه عيارى از بندگى واقعى دارد؛ اما بندگانى را می‌شناسم كه عارف و آشنا به رمز و راز عبوديت تو هستند؛ انسان‏‌های وارسته‌اى كه بدون حجاب با تو سخن می‌گويند و عبادت آن‏‌ها مقبول بارگاه توست. ❷ پاسخ دوم اینکه ما عبادت خود را در كنار عبادت بزرگان و اولياى خدا ضميمه می‌كنيم و آنگاه بر خداوند متعال عرضه می‌داريم. حضرت حق بدون شك، عبادت اوليا و بندگان خاصش را می‌پذيرد؛ در اينصورت عبادت ناقص ما با عبادت كامل آن شاهبازانِ سپهر معرفت، گره خورده و ممزوج می‌شود و إن‏ شاءالله خداوند از سرِ لطف و كرم، عبادت ما را از اين مجموعه خارج نکرده و تمام آن عبادات را يکسره می‌پذيرد. ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
❧🔆✧﷽✧🔆❧ هیچ کس به من نگفت : 🔸که دعای ما در فرج شما اثر دارد و آن را نزدیک می کند، نمی دانستم که شما دعاکردنمان را دوست داری و فرموده ای که خیلی برای فرج من دعا کنید. به ما نرسید که راز فرج و ظهورت در دعای شب و روز ما نهفته است و تا دستان تک تک ما آسمانی نشود و چشمانمان از اشک، بارانی نگردد تو نمی آیی. 🔹اگر به من گفته بودند که به آیت بصیرت، بهاءالدینی بزرگوار سفارش کرده ای که در قنوت نمازش 《اللهم کن لولیک…》را زمزمه کند، ما هم از همان دوران نوجوانی قنوتمان را زیبا می خواندیم. 🔸خیلی دیر فهمیدم که بعد از هرنماز، دعای مستجاب دارم که می توانم با آن، یک سنگ را از سر راه ظهورت بردارم. ای کاش که در نوجوانی می فهمیدم که چقدر دوست داری من لب به دعا بگشایم و آمدنت را زمزمه گر باشم تا سهمی هرچند کوچک در شادی دیگران داشته باشم. ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔻 🔸زن، در تعریف غالباً شرقی، همچون عنصری در حاشیه و بی‌نقش در تاریخ‌سازی؛ 🔹و در تعریف غالباً غربی، به مثابه‌ی موجودی که جنسیت او بر انسانیتش می‌چربد و ابزاری جنسی برای مردان و در خدمت سرمایه‌داری جدید است، معرفی می‌شد. 🔸 شیر زنان انقلاب و دفاع مقدس نشان دادند که الگوی سوم، «زن نه شرقی، نه غربی» است. 🔹زن مسلمان ایرانی، تاریخ جدیدی را پیش چشم زنان جهان، گشود و ثابت کرد که می‌توان : 🔸 زن بود 🔹عفیف بود 🔸محجبه و شریف بود 🔹و درعین حال، در متن و مرکز بود. 🔸می‌توان سنگر خانواده را پاکیزه نگاه داشت و در عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی نیز، سنگرسازی‌های جدید کرد و فتوحات بزرگ به ارمغان آورد.» ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ #شرح_زیارت_جامعه_کبیره 3⃣#قسمت_سوم 🔻 «وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ ..» 🔹یعنی شما #اهل_
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 4⃣ 🔻 «وَ مَهْبِطَ الْوَحْی ..» بر شما که مهبط و فرودگاه وحی هستید. 🔹اینجا سوال پیش می آید بر امام که وحی نازل نمی شود خُب این اشتباه است به هم وحی می آید اما فرق می کند، 🔸وحی که بر پیغمبر ﷺبود وحی بود یعنی احکام می آورد، دستور می آورد و بعد از پیغمبرﷺ که احکام و همه چیز آمده است، بر ائمه وحی برای نازل می شد. 🔹وقتی برای صدور یک دستور وحی نازل می شد برای اجرا و تبیین آن هم وحی نیاز است که این وحی را دریافت می‌کردند، مبین وحی هستند، پس باید با عالم ربوبی در ارتباط باشند تا از خطا در امان باشند. 🔸به همین خاطر وحی در اجرای احکام و ‌تبیین احکام به آنها نازل می شد که اصولا می گویند مُحدث، حالا اینکه ائمه آیا را می‌دیدند یا نه، این خودش یک بحث های کلامی ست که خیلی نیاز به بحث ما نیست. 🔻«وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ ..» 🔹می گویند شما کسانی هستید که قرارگاه رسالت را دارید یعنی همان رسالتی که از جانب خدا گرفته غیر از آوردن احکام جدید بقیه اش به عنوان ودیعه و به شما اهل بیت هم سپرده شده است. ⬇️اختلاف اصلی ما با اهل سنت سر همین است که 🔸آنها می گویند پیغمبرﷺ و شریعت را از خدا گرفت و ‌بعد به مردم واگذار کرد، ولی ما می گوییم نه امکان ندارد به مردم عادی واگذار بشود یقینا باید به یک فردی واگذار بشود که مثل پیغمبر ﷺ علیهماالسلام باشد. 🎤استاد احسان عبادی ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔎 4⃣ 📖 سوره مبارکه حمد آیه ۷ 📖 «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ» "دوري از غضب شدگان و گمراهان" 🔻در ادامۀ تبيين و توصيف صراط مستقيم، خداوند مي‌فرمايد: 📖 «غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ» ، 📖 "يعني اين راه، راه كساني است كه نه غضب‌شدۀ خداوند هستند و نه در بيراهۀ ضلالت و گمراهي سرگردان‌اند". ◽️بیشترِ مفسران براساس روايات تفسيریِ معصومان علیهم السلام گروه اول يعني «الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ » را قوم يهود و گروه دوم يعني «الضَّالِّين» را مسيحيان معرفي كرده‌اند. ▫️ براي نمونه در روايتي از امام صادق علیه السلام نقل شده است که دربارۀ «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ» ✨ فرمود: «هُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى» (آنان يهود و نصاري هستند). 🔻در اينگونه مواقع بايد توجه داشت كه كلام الهي در طول تاريخ و در افقي بسيار والا جاري بوده و مفاهيم آن منحصر به نمونه‌اي خاص و مصداقي واحد نيست. ⬅️به تعبير عالمان علم اصول: «خُصُوصُ المَورِدِ لا يُخَصِّصُ الوارِدَ»؛ يعني اگر موضوعي به دليل موقعيتي خاص پديد آمده باشد، اين موقعيت موجب نمي‌شود که آن موضوع به همان موقعيت منحصر شود؛بلکه مي‌تواند براي موقعيت‌هاي مشابه نيز استفاده شود. ✨در روايتي از حضرت امام محمدباقر علیه السلام آمده است: «وَ لَوْ أَنَّ آيَةً نَزَلَتْ فِي قَوْمٍ ثُمَّ مَاتُوا أُولـَْـئِكَ مَاتَتِ الْآيَةُ إِذاً مَا بَقِيَ مِنَ الْقُرْآنِ شَيْ‏ءٌ إِنَّ الْقُرْآنَ يَجْرِي مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ مَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأََرْضُ» . "اگر بنا بود آيه‌اي که دربارۀ مردمي نازل شده، با مردن آن مردم ازبين برود، چيزي از قرآن باقي نمي‌ماند؛ ولي قرآن به گونه‌اي است که از اولش [يعني عصر نزول] تا آخرش [يعني اعصار بعد] جاري است تا زماني که آسمان و زمين برجاست." 🔻همانگونه كه خورشيد از ماوراي همۀ آدميان درحال درخشش بوده، قرآن نيز بر فراز جامعۀ بشري هميشه در حال تابش و روشنگري است: «يَجْرِي كَمَا تَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ» و حقايق آن تقسيم قبيله‌اي و گروهي و فردي ندارد. ✨ امام رضا علیه السلام در توضيح علت طراوت و تازگي هميشگي قرآن مي‌فرمايد: «لِأَنَّ اللهَ لَمْ يُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» . ✨زيرا خداى متعال آن را براى زمان و مردمان خاص نازل نفرموده است؛ ازاين رو در هر زمانى جديد است و تا روز قيامت نزد هر قومى تازه و شكوفاست. ▫️بنابراين، شأن نزولي که براي بعضي آيات بيان شده است، موجب انحصار مفهوم آيه نمي‌شود، بلكه فقط راهنمايي براي فهم بيشتر آيه است؛ مثلاً آيۀ زير به اتفاق شيعه و سنّي در شأن علي بن ابيطالب علیه السلام و پس از جان‌فشاني ايشان در «ليلة المبيت» نازل شده است: 📖«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللهِ وَ اللهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ» . 📖"و از مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مي‌فروشد و خدا به بندگان مهربان است". 🔺اما نمي‌توان اين آيه را منحصر به وجود مقدّس اميرالمؤمنين علیه السلام دانست؛ زيرا در طول تاريخ بسياري بوده و هستند كه با الگوگرفتن از امام علي علیه السلام ، ايثارگرانه جانشان را در طَبَق اخلاص گذاشته و در مسير رضاي خدا حتي از جان هم مضايقه نکرده‌اند. ▫️ پس آيات قرآن تا ابد در جريان است و مصاديق مختلف و متفاوتِ آن به طور دائم در جامعۀ بشري ظاهر مي‌شود.در اين آيه نيز چنين است و غضب‌شدگان و گمراهان فقط يهوديان و مسيحيان نيستند، گرچه مصداق کامل و بارز اين مفهوم‌اند. 🔎نکتۀ ديگري که در اين مقام بايد گفت اين است که حضرت حق اعطاي نعمت را به خود نسبت مي‌دهد؛ اما غضب و ضلالت را به خود اِسناد نمي‌دهد. اين مطلب به اين علت است که هر خير و رحمتي از جانب خداوند است: 📖«وَ مَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَۀٍ فَمِنَ اللهِ» 📖 "و هر نعمتى كه داريد از خداست"؛ ▫️اما در شعاع غضب الهي قرارگرفتن و ضلالت يافتن به خودِ انسان‌ها ارتباط دارد: 📖«مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَۀٍ فَمِنَ اللهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَیِّئَۀٍ فَمِنْ نَفْسِكَ» 📖"هرچه از خوبي به تو میرسد، از جانب خداست و هرچه از بدى به تو میرسد، از خود توست". ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
زلال معرفت
✨❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧✨ 📗کشتی پهلو گرفته 3⃣#قسمت_سوم ✿پدرم علي، عمود استوار حياتمان بر پا ايستاد و در عين حال
✨❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧✨ 📗کشتی پهلو گرفته 4⃣ ✿بدن مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هنوز بر زمین بود که ابرهای تیره در آسمان پدیدار شد و باران فتنه باریدن گرفت. دین در کنار پیامبر ماند و دنیا در سقیفه بنی ساعده متجلی شد. ❀در لحظه ای که هارون در کار مشایعت موسی به طوری جاودانه بود، مردم در سقیفه سامری آخرت می فروختند بی آن که حتی به عوض دنیا بگیرند. خَسِرَ الدُّنْیا وَ الاخِرة، ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبین. ❖معن بن عدی و عویم بن ساعده آمدند و به عمر گفتند: ➖حکومت رفت، قدرت رفت. کجا؟ ➖از جاده سقیفه پیچید و رفت به سمت انصار. کاروان سالار؟ سعدبن عباده ➖عمر به ابوبکر گفت: تا دیر نشده بجنبیم. ➖بر سر راه، ابوعبیده جراح را هم برداشتند و شتابان عازم سقیفه شدند. در سقیفه، سعدبن عباده، عبا پیچیده، شتر حکومت را در جلوی خود گذاشته بود و با تظاهر به کسالت و بی رغبتی، آن را به سمت خود می کشید. ❖وقتی این سه وارد سقیفه شدند، شتر را اگر چه مجروح و پیر شده از چنگال انصار بیرون کشیدند و به دندان گرفتند و این در حالی بود که صاحب شتر، عزادار و داغدار، افسار و شتر را از یاد برده بود. ▪️عمر طبق معمول بنا را بر خشونت و دعوا گذاشت و با سعد به مشاجره پرداخت، اما ابوبکر یادش آورد که: «اَلرِفْقُ هُنا اَبْلَغ» اینجا نرمش، بیشتر به کار ما می آید. ❖و ابوبکر خود، عنان را در دست گرفت، از مهاجرین و انصار هر دو تمجید کرد اما مهاجرین را برتر شمرد آن چنان که آنان را شایسته امارت و انصار را شایسته وزارت قلمداد کرد. ▪️بعدها عمر گفت که من در این راه هیچ مکری نیندوخته بودم مگر آن که ابوبکر مثل آن یا بهتر از آن را به کار برد. 🌟پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیش از این گفته بود: «امت من را این دسته از قریش هلاک خواهند کرد.» ▫️پرسیده بودند: تکلیف مردم در این شرایط چیست؟ فرموده بود: ای کاش می توانستند از آن برکنار بمانند. ❖قرار بر این شده بود که ابوبکر، حکومت را به عمر و ابوعبیده جراح تعارف کند و آن ها با تواضع آن را به او برگردانند. ▪️ابوبکر بعد از اتمام سخنرانی گفت: یا با عمر یا با ابوعبیده جراح بیعت کنید و کار را تمام کنید. ➖عمر گفت: نه به خدا ما هیچ کدام با وجود شما این کار را نمی کنیم. دستت را پیش بیاور تا با تو بیعت کنیم. ❖ابوبکر بی درنگ دست پیش آورد و اول عمر و بعد ابوعبیده جراح و بعد سالم غلام حذیفه با او بیعت کردند . ▪️ سپس عمر با زبان تازیانه از مردم خواست که وحدت مسلمین را نشکنند و با خلیفه پیامبر! بیعت کنند. ❀پدر هنوز در کار تغسیل و تدفین پیامبر بود که از بیرون در صدای اللّه اکبر آمد. ✿پدر مبهوت از عباس پرسید: عمو معنی این تکبیر چیست؟ ➖عباس گفت: یعنی آن چه نباید بشود شده است. ✨ادامه دارد... 📌سید مهدی شجاعی ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅