eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلا یاران سه قسمند گر بدانی زبانی اند و نانی اند و جانی به نانی نان بده از در برانش. محبت کن به یاران زبانی. ولیکن یار جانی را نگه دار. به پایش جان بده تا میتوانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ┄┅─═◈═─┅┄
دخترِ فصلِ خزان ! دلتنگتم ، گیتار کو؟ زیرِ باران بوسه بازی های طوطیوار کو؟ ارگ ویرانم ! پر از پس لرزه های دیدنت در نگاهت اشتیاقِ لحظه ی دیدار کو؟ چشمهایت می برد تا کافـه ای ابری مرا غرق خوشبختی دو فنجان قهوه ی قاجار کو؟ اضطرابِ لحظه هایم را نمی بینی مگر ... پشتِ قـابِ پنجره لبخندِ معنی دار کو؟ مملو از شب پرسه ی خیسِ خیابانم هنوز ماهِ نقره در میانِ آسمـــانِ تار کو؟ خش خشِ برگِ درختانِ غزلریزت چه شد رقصِ پرشورِ نسیــم و بادِ شالیزار کو؟ آینه با خنده ی تلخی نگاهم کرد و گفت قابِ عکسِ کهنه ی جا مانده بر دیوار کو ... گرگ و میشِ رفتنت یعنی خزانی خیسِ اشک لااقل قبل از "خداحافظ" بگو گیتار کو ... مهدی حبیبی
گر کسی عاشق رخسار تو باشد چه کند؟ طالب دولت دیدار تو باشد چه کند؟ شوخی و بی‌خبر از درد گرفتاری دل دردمندی که گرفتار تو باشد چه کند؟ چه غم از سینهٔ ریش و دل افگار مرا؟ سینه‌ریشی که دل‌افگار تو باشد چه کند؟ قصد جان و دل یاران بود اندیشهٔ تو بی‌دلی کر دل و جان یا تو باشد چه کند؟ ای طبیب دل بیمار، بگو، بهر خدا کان جگر خسته، که بیمار تو باشد چه کند؟
نبض شعرم کُند شد وقتی در آن نامت نبود گر نباشی شعر من، تا انتها غم می شود...
♥️ شانه‌ات درمان هر دردیست ، آرامم بمـآن ^^ ❤️❤️❤️
چه کسی رویِ لبانِ تو شِکر ریخته است؟ قهوه‌ی چشمِ تو را باز قجر ریخته است؟ هدفش چیست از این تلخی و شیرینی‌ها؟ آنکه در خیرِ عمل‌هایِ تو شَر ریخته است...؟
••° درد اگر درد" تو" باشد چه خیالی‌ست که من دلخوش داشتن خوب ترین دردسرم... ♥️
در میان چشم ها عشق است تنها چشم تو چشم هایم را درآورده ست از پا چشم تو از همان درس دبستان چشم تو آموختم چون نوشتم بعد چندین آب بابا چشم تو! شاکی اند از برق چشمت کل دنیا مثل من ماه عینک می زند وقتی شود وا چشم تو پلک هایم ابر، وقت گریه ام با یک نگاه باردارش میکند این ابرها را چشم تو طاق ابروی تو قدس و کعبه ام چشمان تو وقت سجده پشت من ابرو و بالا چشم تو چشم من وقت سحر چشم انتظار چشم تو چشم تو وا که شود حی علی تا چشم تو ...کاش میشد لحظه ای با چشم تو خلوت کنم ای خدا... من باشم و تنهای تنها چشم تو... ♥️
خنده ات را دیده ام ، دل بستنت را، هیچوقت خلسه ی آغوش و گرمای تنت را ، هیچوقت برده ام از یاد گاهی ، رنگ و بوی یاس را عطر ِ رویا پرور ِ آویشنت را ، هیچوقت کوچه لج کرده ست ، میگوی که در این سالها برده از خاطر ، گل ِ پیراهنت را؟ هیچوقت دانه پاشیدی برای شهر......حالا بگذریم دیده این گنجشک ِ ترسو ارزنت را ؟ هیچوقت بار ها ، با یک نگاه ِ ساده ات ، لرزیده ام باد لرزانده ست چون من دامنت را ؟ هیچوقت واژه ها موم اند ، در جانم ، غزل گل میکند نرم کی دیدم دل ِ چون آهنت را؟ هیچوقت شهروند ِ کلّ ِ آغوشم توی تنها ، ولی وقت دلتنگی ندیدی میهنت را ، هیچوقت ♥️
بی تو شب‌هایم تماما ناخوشی ست شب بخیر انگیزه‌ی هر دلخوشی...
"دوصتت دارم عضیضم" با "ص" صابون و "ضاد" در میان عاشقانت یک نفر هم بی سواد...! ♥️
با تو یک شب بنشینيم و شرابی بخوریم آتش آلود و جگر سوخته ، آبی بخوریم در کنار تو بیفتیم چو گیسوی تو مست دست در گردنت آویخته تابی بخوریم بوسه با وسوسه ی وصل دلارام خوش است باده با زمزمه ی چنگ و ربابی بخوریم پیش چشم تو بمیريم که مست است، بیا تا به خوشباشی مستان می نابی بخوریم صله ی سایه همین جرعه ی جام لب توست غزلی نغز بخوانیم و شرابی بخوریم ♥️