یه شعر قشنگ👇
صدایم کن، چو لب وا می کنی عشق است👌
خودت را در دلم جا می کنی عشق است🥰
تو با شرم قشنگ عمق چشمانت
مرا وقتی تماشا می کنی عشق است😍
سکوتی خفته در حجم نفس هایت😊
محبت را که حاشا می کنی عشق است😘
چه شد آن وقت دیدارت نمی دانم
همین امروز و فردا می کنی عشق است❤️
تو کز پشت حصار پنجره هر روز
فضای شیشه را ها می کنی عشق است😚
میان کوچه می پاشی نجابت را
دلم را اینچنین تا می کنی عشق است🥰❤
#د_د_خ
خوش نشین قلب من یک دم مداراکن فقط
هـر که را جز من برای عشق حاشا کن فقط
گر چه عمری رنج بردم من برای گنج عشق
لطفـا این رنجور را در عشــق ابقا کن فقط
طعمه ی هـرروز هستم درحریق بی کسی
با حضــورت آتش این خــــانه اطفا کن فقط
تیره شــد دیوار سلــول من از اشعــار تلخ
حکــم آزادی این شـــاعر تو امضا کن فقط
دل به دریـــا میزنـم با اینکه رودی کوچکم
جوشش این رود کوچک را تو احیا کن فقط
هدیـه خواهم داد مروارید چشمم را به تو
ای عزیز عشـق چشمم را تو بینا کن فقط
🌸☘
توان گفتن آن راز جاودانی نیست!
تصوری هم از آن باغ ارغوانی نیست!
پُر از هراس و امیدم، که هیچ حادثهای
شبیه آمدن عشق ناگهانی نیست
ز دست عشق به جز خیر بر نمیآید
وگرنه پاسخ دشنام، مهربانی نیست!
درختها به من آموختند: فاصلهای
میان عشق زمینی و آسمانی نیست
به روی آیینهی پُر غبار من بنویس:
بدون عشق جهان جای زندگانی نیست
#فاضل_نظری
از سکوتم می نويسم تا بدانی خسته ام...
بی هوايت کنج پستوهای غم يخ بسته ام...
بی تو بی تابی دراين برزخ به جانم خميه زد...
من هنوز اين بغض را از رفتنت نشکسته ام...
با خيالت روزها را بی صدا سر می کنم...
بی تو دارم بی کسی را تازه باور میکنم...
از کلامم هرکسی شيدايی ام را خوانده است...
ياد چشمانت مرا از هر نگاهی رانده است...
کاش بودی تا بهارم غرق بی رنگی نبود...
کاش در تقدير ما دوری و دلتنگی نبود..
دفترِ حافظ گشودم، فـالِ من جانـانـه شد
عشقِ تـو فالم شد و ناگـه غزل دیوانه شد
آمدے در فـالِ مـن چون سرنوشتے دلگشا
با تو و فالِ تـو این احوالِ من مستانه شد
مثلِ یک شمعم ڪه میسوزم به عشقِ شاپرڪ
قسمتم از عـاشقے جانـا ببین پـروانه شد
من شدم سرمستِ از آن بـاده ے لبهاے تو
گشته ام خمّار و شبها خانـه ام میخانه شد
چون بتِ زیبـایے و من مے پرستم روے تو
بـار دیگر ڪعبـه ے آمـالِ من، بت خانه شد
چـون فرشتـه آمـدے ، در سرنوشتم ماه رو
مثـلِ آن رؤیـاے زیبـا ، فـالِ من دُردانه شد
چون هُماے بختے و بر شانه ام جاے تو شد
سهمِ مـن از زنـدگے، یک دلبـرِ فـرزانـه شد
👌
بہ سرهواے بقیع و زیارٺ حسن اسٺ
تمام هفتہ براے حسین مےسوزم
ولے دوشنبہے من وقف غربٺ حسن اسٺ
پریشان کرده جمع عاشقان را با سر تاری
ندارد گیسوانش جز پریشان ساختن کاری
امان از آبروی رفته، وقتی سخت میگرید
میان مردم بیگانه مرد خویشتنداری
دلیل گریههای بیامانم را بگویم؟ چشم!
مرا از چشم شهر انداخت چشم مردمآزاری
کَرَم برایِ حسن شد،حرم برای حسین
قَلم برایِ حسن،محتـشم برایِ حسین...
کسی که میزند اینْ سان نَفَس هنرمند است
که دَم برایِ حسن،بازدَم برایِ حسین...
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرج
#یاصاحب_الزمان_عج❤️
گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گير نيست
سر برزمين افڪند و گفت خودڪرده را تدبير نيست
اشڪے بہ زير مقدمش انداختم رحمے ڪند
گفتا ڪہ اشڪ بےورع در رتبهٔ تاثير نيست
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
از سکوتم می نويسم تا بدانی خسته ام...
بی هوايت کنج پستوهای غم يخ بسته ام...
بی تو بی تابی دراين برزخ به جانم خميه زد...
من هنوز اين بغض را از رفتنت نشکسته ام...
با خيالت روزها را بی صدا سر می کنم...
بی تو دارم بی کسی را تازه باور میکنم...
از کلامم هرکسی شيدايی ام را خوانده است...
ياد چشمانت مرا از هر نگاهی رانده است...
کاش بودی تا بهارم غرق بی رنگی نبود...
کاش در تقدير ما دوری و دلتنگی نبود..
دلم از فاصله دور تو را می خواهد
این چنین تا به لب گور تورا می خواهد
چشم خود باز بکن تا که ببینی قلبم
تاچه اندازه پراز شور تورا می خواهد
گرچه هربار فقط زخم زبانم زده ای
باز هم این دل رنجور تورا می خواهد
دل من هستی خود داد ،دلت نرم نشد
گرچه دل سنگی و مغرور، تورا می خواهد
چه کنم دست خودم نیست اگر پا بندم
دلم عاشق شده بدجور تورا می خواهد
👌
بر صفحه ی دل نام تو دُرّ و گهر ماست
در راه حرم گَردِ به سر، تاج سر ماست
از روز ازل کرده خدا عشق تو راخلق
آن عشق که در ماتم تو چشم تر ماست
در روضه ی تو کرده دلم سوی تو پرواز
هر اشک غمش ناله ای از بال و پر ماست
از داغ علی اکبر تو در تب وتابیم
از ناله ی سوزان تو، خونین، جگرماست
ما سینه زن دیده ی خونبار تو هستیم
قربان حسینیم ،دم مختصر ماست
چون بر سر نی کرده سرت آیه تلاوت
تو حقّی و این یک سند معتبر ماست
در راه رسیدن به تو و کرب وبلایت
یک پای پر از آبله ای همسفر ماست
عمریست که ما غرق گناهیم نیامد
مهدی که غم غربت او براثر ماست
تا یوسف تو از سفرش باز بیاید
عجل لفرج ذکرخوش مستمر ماست
#السلام_علیک_یااباعبدالله
#بداهه_لیان
جهان ریخت بهم
دست بر زلف تو بردیم ، جهان ریخت بهم
بوسه ای از تو گرفتیم ، دهان ریخت بهم
عقل با نظمِ جهان ، کرد خدا را اثبات
زلفت آشفته شد و نظمِ جهان ریخت بهم
چهره ات طرح جدیدی ز بهشت است انگار
ناز کردی همه فردوس جنان ریخت بهم
همه عمر مرتّب زده قلبم امّا
لحظه ی دیدن رویَت ، ضَرَبان ریخت بهم
رو به محراب شدم تا بِرَوی از یادم
آمد ابرویِ تو در یاد و أذان ریخت بهم
دامِ تو قدرتِ گفتار و فرار از من بُرد
پای لرزید و سر افتاد و زبان ریخت بهم
آب مشغول گذر بود شبی در دلِ رود
عکست افتاد به آب و جَرَیان ریخت بهم
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
تا تو رفتی دل من ابری و بارانی شد
ساحل غمزدهام یکسره طوفانی شد
مثل یک چلچله که سقف سرش ریخته است
دل بیچاره من بی سر و سامانی شد
تا که مردم به سرانگشتْ ملامت نکنند
گریهام در غم تو گریهی پنهانی شد
قصه برعکس شد اینک تو زلیخا شدی و
یوسف این بار ز هجران تو زندانی شد
واژهها آینه حال خرابم شدهاند
واژه در واژه غمم بغض و پریشانی شد
بس که ویران شده حالم تو ببین حتی هم
آخرین قافیه ام واژه ویرانی شد
#محسن_علیخانی
کمک کـــــردم سوار قله هــــــا باشی نفهمیدی
به جای قدردان بودن به سمت کبـــر چرخیدی
خودم بودم که در حق خودم این ظلمرا کردم
زیادی بردمت بالا از آنجــــــــــا کوچکم دیدی
✍#اسماعیلعلیخانی
روزی به دلبری نظری کرد چشم من
زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد
عشق آمد آن چنان به دلم در زد آتشی
کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد
#سعدی
حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند
و رد دست ابالفضل روی آب بماند
حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم
میان کوچه و گودال بی جواب بماند
حسین نیز غریب است اگر شبیه برادر
ولی بناست بقیع حسن خراب بماند
کمی ز غصه ی تو رخنه کرده است به بیرون
تفاوت زن چون "جعده" و "رباب" بماند
به احترام حسینِ سه روز مانده به گودال
بناست زائر تو زیر آفتاب بماند
شاعر:مهدی_رحیمی_زمستان
شهریور چـہ عاشقانـہ روزهایش را ورق مےزند تا برسد بـہ پــــ🍁ــــاییز !!
مجالے نیست ؛ باید رنگها را مهمان بــــــ🍂ــــــرگها ڪرد
پــــ🍁ــــاییز مےآید و باز شهریور مےماند ...
و عاشقانـہهایش....
♡︎🎀♡︎
داستان شب هجران تـو گفتم با شمـع
آنقدر سوخت كه از گفته پشيمانم كـرد
#شبتون_بدور_ازدلتنگی
♡︎🎀♡︎
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست...
#هوشنگ_ابتهاج
سلام شبتون بخیر
به دست آور دل من را،
چه ڪارت با دلِ مردم
تو واجب را به جاے آور،
رها ڪن مستحب ها را.....
♡︎🎀♡︎
نخفته ایم که شب بگذرد ، سحر بزند
که آفتاب چو ققنوس ، بال و پر بزند
نخفته ایم که تا صبح شاعرانه ی ما
ز ره رسیده و همراه عشق ، در بزند
#حسین_منزوی