نیست مانند دل مردم دنیا کوچک
در خودش غرق نموده است دلت دریا را
شعر چشمان تو تولیدی مجنون شده است
برده در حاشیه ی عشق ،لبت لیلارا
#حسین_مرادی
دلت از حلقه دستم تورا آزاد میخواهد
دلم از تو زلیخا و دلت فرهاد میخواهد
ببین افتان وخیزان میروم در شهر از هجران
که تریاک دو چشم تو مرا معتاد میخواهد
ندارد طبع من دیگربرای شعر مضمونی
بیا بانو غزل از چشم تو امداد میخواهد
چنان آشفته گشته در میان باد و میرقصد
که مویت خانمان شاعری بر باد میخواهد
بیاور استکانت را دوباره که دل شاعر
سری سنگین که روی شانه اش افتاد میخواهد
نمیخواهم که از تو بشنوم "میل خودت آقا"
دلم از چشمهایت ظلم و استبداد میخواهد
خجالت بین ما عشاق آفت گشته انگاری
دلم صیاد میخواهد دلت صیاد میخواهد
دی است و دست من در این هوای سرد و بارانی
دمای دستهایت را چنان مرداد میخواهد
#حسین_مرادی
سربه راهم خود من از تو چه پنهان بانو
پی وی بنده کمی میل چتیدن دارد
خسته ام از کلماتی که ندارد احساس
گوش جای چتتان میل شنیدن دارد
افتتاح در پی ویم کشیدم روبان
که به دستان لطیف تو بریدن دارد
تنگی دست و رکود و تب تحریم کنار
ناز تو در همه حالات خریدن دارد
گرچه آسیب به هرجای طبیعت زشت است
گل لبهای شما جایز و چیدن دارد
وقتی ایز تایپ تو بالای گروه می آید
قلب بی جنبه من سخت طپیدن دارد
موی خود ساقه طلا کردی و دستم امشب
مثل بز در چمنت میل چریدن دارد
#حسین_مرادی
#طنزانه
عشق و منطق هردو سهمی برده اند از جان من
روزها را شیخم و شب شاعر چشمان دوست
#حسین_مرادی
یکدنده لجباز است و دیکتاتور نگارم
لطفا ندارد حتما اش را دوست دارم
#حسین_مرادی
دل بی تجربه کوتاه بیا راه دراز است
دو سه تا پیچ خطرناک برای تو نیاز است
چه نجاتت بدهم یا چه تصادف بکنی باز
همه تقصیر تو بر گردن من مسئله ساز است
مثل شک بین تو با سجدهٔ آخر شده شعرم
که ندانسته شکستم،دل من این چه نماز است
عشق آن سجدهٔ نابی است که حکمش عملی نیست
خاک را منزل عاشق بشمارید مجاز است
نکند قفل سکوت غم ما را بشکانی
زیر خاکستر خاموش پر از سوز و گداز است
#سید_طباطبایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام مهدےجان_پدر مهربان ما ❤️
مولاےمن❤️
دلتنگ آمدنت هستم
کاش آنگونه باشم که تو می خواهی
امامم مرا از نفس رهایم ده
جز تو که طبیب قلب من باشد
کسی را زین میان نمی بینم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨صبحت بخیر همه دارو ندارمان✨
ما گداییم و همین لذت اجدادی ماست
این اسیری به خدا معنی آزادی ماست
ما اسیریم و گدای شَرف و جُود حسن
ذکر #ارباب_حسن مایه ی آبادی ماست
#دوشنبه_های_امام_حسنیع
در سینه ات جا کن مرا،دلداده معنا کن مرا
دیدی که لایق نیستم،آنگاه حاشا کن مرا
اندر غمت آواره ام،آواره ای بیچاره ام
گم گشته ام در کوی تو،ای یار پیدا کن مرا
دل در پی ات در تاب و تب،نام تو را آرم به لب
شب تا سحر،چشمم به در،درگیر رویاکن مرا
روح و روانم گشته ای،آرام جانم گشته ای
یا دست در دستم بده،یا غرق دریا کن مرا
افتاده در جان ولوله،چیزی نماند از حوصله
در حسرتم،دیگرتو کم،امروز و فردا کن مرا
جانم رسیده بر لبم،شب زنده دار هر شبم
بفرست پیکی از اجل،فارغ ز دنیا کن مرا
این شد نوای آخرم،عشقت تپیده در سرم
گر یار جانی نیستم،در شهر رسوا کن مرا
جهان باغ ومحمد باغبان است
بدون مهر او عالم خزان است
اگر امروز میوه داده ایمــان
به حسـن صبر و عشق باغبان است
نـدارد باغ او سیــم و حصــاری
کریمی مهـربان، در این مکان است
میــان فصــل ها، فصل بهار است
محمّـد رویـش آییـنِ جـان اسـت
درون غنچـه ی ایات قــران
محبت های او شهــد عیان اسـت
صدای دلنشینش هم چو مادر
به گوش این گلستــان جاودان است
چکاوک روی دوشش لانه کرده
که مشتــاق صدااز آسمان است
محمــد چشمه ی علم الهی است
و دریای علوم از او روان است
بیا ای رهگذر در باغ احمــد
که میوه های لطفش رایگان است
ولی این باغبان کشــور نور
ز داغ یک گلی که بی نشان است
به سوی دشت یاس نیمه سوزی
همیشه قلب محزونش دوان اسـت
خــدا ارام کرده قلب او را
که یاست پیش نرگس در امان است
و می آید بهــاری در بهــارت
به دست باغبانی که جوان اسـت
محمــد با دلی پرشوق فرمود
نگارم مهــدی صاحب الزمان است
#مهمان خدا
وقتی درید آن چشم مستش خوب قلبم را
فهمیدم این عشق است ، دیدم سایه غم را
در بزم من با او ، صراحی دست غم افتاد
او پیک می زد ، من ولیکن کاسه سم را
من خیره بر چشمش وَ چشمش خیره بر چشمش
لعنت به چشمی که زند برهم دو عالم را
افیون دلتنگی ، فروغی ، منزوی ، سیگار
طوفانِ آهم کرده پرپر یاس و مریم را
روزی در آغوشش ، وَ روزی در فراموشیش
در هر دو حالت درک می کردم جهنّم را
یک مرد گاهی عاشق تنهایی خود است
حوّا اگر فهمید آخر درد آدم را
شاید که قلب شبنمی دلتنگ دریا است
دریا نمی داند ، دریغا درد شبنم را
گفتی خداحافظ ، خدا ، حافظ نشد بر من
یا شو خدایم یا که برگردان خدایم را
#مرتضی_شاکری