eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یکدنده لجباز است و دیکتاتور نگارم لطفا ندارد حتما اش را دوست دارم
دل بی تجربه کوتاه بیا راه دراز است دو سه تا پیچ خطرناک برای تو نیاز است چه نجاتت بدهم یا چه تصادف بکنی باز همه تقصیر تو بر گردن من مسئله ساز است مثل شک بین تو با سجدهٔ آخر شده شعرم که ندانسته شکستم،دل من این چه نماز است عشق آن سجدهٔ نابی است که حکمش عملی نیست خاک‌ را منزل عاشق بشمارید مجاز است نکند قفل سکوت غم ما را بشکانی زیر خاکستر خاموش پر از سوز و گداز است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♥️ اگر ڪہ تربت ما ڪربلا شود چہ شود؟! ڪہ خاڪ ✨ ڪربُبَلا قتلگاه است! السلام علیک یا اباعبدالله ❤️
مهدےجان_پدر مهربان ما ❤️ مولاےمن❤️ دلتنگ آمدنت هستم کاش آنگونه باشم که تو می خواهی امامم مرا از نفس رهایم ده جز تو که طبیب قلب من باشد کسی را زین میان نمی بینم ✨صبحت بخیر همه دارو ندارمان✨
ما گداییم و همین لذت اجدادی ماست این اسیری به خدا معنی آزادی ماست ما اسیریم و گدای شَرف و جُود حسن ذکر مایه ی آبادی ماست
در سینه ات جا کن مرا،دلداده معنا کن مرا دیدی که لایق نیستم،آنگاه حاشا کن مرا اندر غمت آواره ام،آواره ای بیچاره ام گم گشته ام در کوی تو،ای یار پیدا کن مرا دل در پی ات در تاب و تب،نام تو را آرم به لب شب تا سحر،چشمم به در،درگیر رویاکن مرا روح و روانم گشته ای،آرام جانم گشته ای یا دست در دستم بده،یا غرق دریا کن مرا افتاده در جان ولوله،چیزی نماند از حوصله در حسرتم،دیگرتو کم،امروز و فردا کن مرا جانم رسیده بر لبم،شب زنده دار هر شبم بفرست پیکی از اجل،فارغ ز دنیا کن مرا این شد نوای آخرم،عشقت تپیده در سرم گر یار جانی نیستم،در شهر رسوا کن مرا
جهان باغ ومحمد باغبان است بدون مهر او عالم خزان است اگر امروز میوه داده ایمــان به حسـن صبر و عشق باغبان است نـدارد باغ او سیــم و حصــاری کریمی مهـربان، در این مکان است میــان فصــل ها، فصل بهار است محمّـد رویـش آییـنِ جـان اسـت درون غنچـه ی ایات قــران محبت های او شهــد عیان اسـت صدای دلنشینش هم چو مادر به گوش این گلستــان جاودان است چکاوک روی دوشش لانه کرده که مشتــاق صدااز آسمان است محمــد چشمه ی علم الهی است و دریای علوم از او روان است بیا ای رهگذر در باغ احمــد که میوه های لطفش رایگان است ولی این باغبان کشــور نور ز داغ یک گلی که بی نشان است به سوی دشت یاس نیمه سوزی همیشه قلب محزونش دوان اسـت خــدا ارام کرده قلب او را که یاست پیش نرگس در امان است و می آید بهــاری در بهــارت به دست باغبانی که جوان اسـت محمــد با دلی پرشوق فرمود نگارم مهــدی صاحب الزمان است خدا
وقتی درید آن چشم مستش خوب قلبم را فهمیدم این عشق است ، دیدم سایه غم را در بزم من با او ، صراحی دست غم افتاد او پیک می زد ، من ولیکن کاسه سم را من خیره بر چشمش وَ چشمش خیره بر چشمش لعنت به چشمی که زند برهم دو عالم را افیون دلتنگی ، فروغی ، منزوی ،‌ سیگار طوفانِ آهم‌ کرده پرپر یاس و مریم را روزی در آغوشش ، وَ روزی در فراموشیش در هر دو حالت درک می کردم جهنّم را یک مرد گاهی عاشق تنهایی خود است حوّا اگر فهمید آخر درد آدم را شاید که قلب شبنمی دلتنگ دریا است دریا نمی داند ، دریغا درد شبنم را گفتی خداحافظ ، خدا ، حافظ نشد بر من یا شو خدایم یا که برگردان خدایم را
‌ ‌سرو درآید ز پای گر تو بجنبی زجای ماه بیفتد به زیر گر تو بر آیی به بام تا دل از آنِ تو شد دیده فرو دوختم هرچه پسند شماست برهمه عالم حرام
با اینکه مانده است به دل جای پای تو سربسته است تا به ابد ماجرای تو گفتی به من همیشه وفادار بوده‌ای دیری‌ست دلخوشم به همین ادعای تو از پیچ و تاب خاطره رد شو چونان نسیم تا ذره‌ای نفس بکشم در هوای تو سرمایة من از همه ی شعر و شاعری این چند بیت بود؛ همین هم برای تو گیرم جوانی من و تو سهم هم نشد بگذار تا که پیر شوم پا به پای تو
مَنِ دِل‌مُرده و عِشقِ تو شایَد مَنطِقی باشَد گُلِ نیلوفَـر اغلَب دَر دِلِ مُـرداب جا دارَد...!
شیشه نزدیک‌تر از سنگ ندارد خویشی هر شکستی که به هرکس برسد از خویش است