eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
حالم چنان بد است که تنها علاج من؛ در نسخه های پنجره فولاد مشهد است...
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم با آسمان مفاخره کردیم تا سحر او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم با وامی از نگاه تو خورشیدهای شب نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم هر نامه را به نام و به عنوان هرکه بود تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد شک از تو وام کردم و در باورم زدم از شادی ام مپرس که من نیز در ازل همراه خواجه قرعه قسمت به غم زدم
سکه های مهربانی را کجا انداختی؟؟ ترشرویی میکنی از اینکه صدجا باختی صبح ها ای کاش قبل از رفتنت در جان شهر حسن خُلقت را به روی چهره می انداختی صبر را سنجاق کردم روی قلب نازکم با سماور خو گرفتم،کی تو با دل ساختی؟! تیشه نادانی ات را می زنی برروح عشق فلسفه یا منطق احساس را نشناختی بگذریم از این سخنهاکاش میگفتی به دل سکه های مهربانی را کجا انداختی؟! @khatdl
گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت تردید پا به خلوت دنیا نمی گذاشت از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست می شد گذشت، وسوسه اما نمی گذاشت اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم چون بردگان مرا به تماشا نمی‌گذاشت شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی هرگز به این جزیره کسی پا نمی‌گذاشت گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود ما را در این مبارزه تنها نمی‌گذاشت ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت
ربیع الثانی ودر هشتمش گویی بهار آمد خزان غم شد وگلهای شادی بیشمار آمد به استقبال نوگل غنچه ای از گلشن زهرا به شادی نغمه خوان از جنت الاعلی هزار آمد مدینه محفل شادی بپا شد بهر مولودی که از نسل علی در بیت هادی آشکار آمد دل هر حیدری مسلک زاین میلاد مسرورست ملایک سوی این مولود نیکوجان نثار آمد دهم ماه ولا شاکر به درگاه خدا باشد که بهرش جانشینی نزدحق با اعتبار آمد به یاد مجتبی او تازه مولودش حسن نامید چنین دوم حسن، بین امامان با وقار آمد بیامد آنکه بابای امام آخرین گردد میان عالمان روزگارش شهریار آمد بگو تبریک میلاد پدر را بر پسر امشب به دیدار پدر در سامرا آن گلعذار آمد زند مرغ دلم پر در هوای سامرا امشب که شاید قسمتم دیدار روی آن نگار آمد 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
. آنقدر چشم بدوزم به ضریح و حرمش که دل پنجره فولاد رضا آب شود ..:) .
آب زنید راه را راه نجات می رسد مژده دهید باغ را جلوه ی ذات می رسد آب حیات می رسد جلوه ی ذات می رسد دسته گل محمدی با نفحات می رسد بشنو حدیث قند را ز دامن حدیث عشق هادی امام عشق را شاخه نبات می رسد ماه اگر ز آسمان نور دهد بر این زمین نور حسن ز سامرا تا به کُرات می سد احمد و جمله اولیا جانب سُرَّ مَن رَءا همره خیل انبیا با صلوات می رسد پای چو بر زمین نهد به خاک مرده جان دهد سبزه گیاه و گل دمد آب حیات می رسد پشت نماز او زند صف سپه ملائکه مدح و ثنای حضرتش ز کائنات می رسد تا که عبا تکان دهد رزق همه جهان دهد چون که امام عسکری با برکات می رسد آمده از صبح امید،دهد به شیعیان نوید ز صُلب پاک عسکری راه نجات می رسد صبا خبر به عاشقان دهد امام انس و جان ز کعبه سوی جمکران و عتبات می رسد ابن رضا همچو رضا به داد شیعیان خود وقت وفات می رسد روز ممات می رسد بهر ظهور مهدی اش منتظران دعا کنید وقت گذشتن از صراط در عرصات می رسد حسن اگر دعا کند کرب و بلا عطا کند ز دست پاک فاطمه برگ برات می رسد بی مدد حسن مگر، ز طبع شعر شاعرش این کلمات می رسد این ابیات می رسد؟ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃
❣  آنقدر حرف زياد است خودم خسته شدم! خوب شد حوصله يِ پنجره از فولاد است
ڪاش یڪ لحظہ شوم ڪودڪ و خوابم ببرد فـــارغ از هرچہ، بہ ڪَهواره‌ے لالایی ِ تووو🦋 ❀
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود در پیشگاه حکم تو ذرات، در سجود اى میر عسکرى لقب، اى فاطمى نسب آن را که نیست مهر تو از زندگى چه سود؟ علمت محیط، بر همه ذرات کائنات فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود تاریخ تابناک حیاتت، گر اندک است بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود عیسى دمى و پرتو رأى منیر تو زنگار کفر از دل نصرانیان زدود این افتخار گشته نصیبت که از شرف در خانۀ تو مصلح کل دیده برگشود اى قبلۀ مراد که در برکة السّباع شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود قربان دیده‌اى که به بزم تو فاش دید جاى قدوم عیسى و موسى و شیث و هود قرآن ناطقى تو و قرآن پاک را الحق مفسّرى، ز تو شایسته‌تر نبود دشمن بدین کلام ستاید تو را که نیست در روزگار، چون تو به فضل و کمال و جود شادى به نزد مردم غمدیده نارواست جان‌ها فداى لعل لبت کاین سخن سرود مدح شما، ز عهدۀ مردم برون بود اى خاندان پاک، که یزدانتان ستود از نعمت ولاى شما خاندان وحى منّت نهاد بر همگان، خالق ودود...
برروی زمین، زیب وفری پیداشد ازلطف خدا ، دادگری پیداشد ذکرهمه اهل ولا شد صلوات تا نورِ جمال ِ عسکری پیداشد
‏گفتم: تو نیز مثل من از خویش خسته‌ای؟ پلکی بهم زدی و گرفتم جواب را
تو را وقتی تصور میکنم هی شعر می‌آید ز چشمانت غزلواره، ز لبهای تو تک بیتی... ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌
بی‌عشق هیچ فلسفه‌ای در جهان نبود احساس در “الـــهه‌ی نـــاز ِ بنان” نبـود بی‌شک اگر که خلق نمی‌شد “گناهِ عشق” دیگر خدا بــــــه فکـــــــر “شبِ امتحان” نبود بنشین رفیق! تا که کمی درد دل کنیم اندازه‌ی تو هیــــچ کسی مهربان نبود اینجا تمــــام ِحنـــجره‌هــــــا لاف می‌زنند هرگز کسی هر آن‌چه که می‌گفت، آن نبود! دیشب دوباره -از تو چه پنهان- دلم گرفت با اینکه پای هیـــــچ زنـــــی در میان نبود!
در اوج گریز و ترس و بی میلی ها مجنونم و مرد باور خیلی ها محتاج توام پناه من باش خدا در شر و بلا و فتنه ی لیلی ها
عطر نر گس میرسد، تا این جهان پر گل شود عطر نرگس کی ؟مشامم را ز گل پر میکند اللهم عجل لولیک الفرج بداهه
. میخواستم رها شوم از عاشقانه ها دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود... تا نیستی تمام غزلها معلق اند این شعر مدتی ست که کامل نمیشود...
در دل بی‌خبران جز غم عالم غم نیست در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست خاک آدم که سرشتند غرض عشق تو بود هر که خاک ره عشق تو نشد آدم نیست.. گر طبیبان ز پی داغ تو مرهم سازند کی گذاریم؟ که آن داغ کم از مرهم نیست بس‌که سودای تو دارم غم خود نیست مرا گر از این پیش غمی بود کنون آن هم نیست من، که امروز هلاک دم جان‌بخش توام دم عیسی چه کنم؟ چون دم او این دم نیست غنچۀ خرمی از خاک «هلالی» مَطَلب که سر روضۀ او جای دل خرم نیست هلالی جغتایی
بسم رب الشهدا...: 💚 🌱نوکر ز نام صاحب خود شأن میبرد... 🌱منت خدای را که غلام حسن شدیم...
شبیه فصل خزان قصد کودتا کردی حصارِ دستِ تو وا شد، مرا صدا کردی هنوز زمزمهء عاشقانه در گوشم ولی مرا به امان خدا رها کردی میان هجمهء طوفان اسیر و سرگردان تو گرمِ دیدن این ماجرا ، صفا کردی به بندِ دستِ تو عادت گرفته قاصدکت تو از بهشت برینش چرا جدا کردی؟ چقدر ساده فراموش می‌شود گاهی هرآنچه را که برایش شبی دعا کردی هنوز مانده برایم سؤال! از اول- مرا برای چه دیوانه مبتلا کردی؟ سرم به کار خودم بود و شعر، خیر سرت! به روی شیشهء احساسِ من، تو  ها کردی
کَرم می ریزد از دستان لطفت بی امان دائم کسی را این چنین هرگز ندیدم مهربان دائم 💚
💫 فَادعوا اللهَ مخلِصینَ لَهُ الدّین و لَو کَرهَ الکافِرون " ✍این میوه‌ی توحید است ؛ صافِ صافِ صاف که می‌شوی، شبیه آینه، فقط او را نشان می‌دهی! حالا، هر که را می‌خواهد؛ خوش نیاید! ادواردو آنیلی، زیر بارش مکتب اهل بیت (ع) سفری را آغاز کرد؛ از پست‌ترین ارتفاع دنیا، تا شانه‌های خدا ... بی‌خیالِ آنان که، سفر او، پسندِ مزاجِشان نبود! "عند ربهم یرزقون" ات؛ مبارک؛ مسافرِ به مقصود رسیده‌ی آسمان .... 🌟ویژه‌ی سالروز شهادت
•♥️🌱• معمارِ دلهامان بیـا ویرانـه را تعمیـر کن این قصـه ی مجهول را با مقدمٺ تفسیـر کن🥀
بی‌عشق هیچ فلسفه‌ای در جهان نبود احساس در “الـــهه‌ی نـــاز ِ بنان” نبـود بی‌شک اگر که خلق نمی‌شد “گناهِ عشق” دیگر خدا بــــــه فکـــــــر “شبِ امتحان” نبود بنشین رفیق! تا که کمی درد دل کنیم اندازه‌ی تو هیــــچ کسی مهربان نبود اینجا تمــــام ِحنـــجره‌هــــــا لاف می‌زنند هرگز کسی هر آن‌چه که می‌گفت، آن نبود! دیشب دوباره -از تو چه پنهان- دلم گرفت با اینکه پای هیـــــچ زنـــــی در میان نبود!
در دل بی‌خبران جز غم عالم غم نیست در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست خاک آدم که سرشتند غرض عشق تو بود هر که خاک ره عشق تو نشد آدم نیست.. گر طبیبان ز پی داغ تو مرهم سازند کی گذاریم؟ که آن داغ کم از مرهم نیست بس‌که سودای تو دارم غم خود نیست مرا گر از این پیش غمی بود کنون آن هم نیست من، که امروز هلاک دم جان‌بخش توام دم عیسی چه کنم؟ چون دم او این دم نیست غنچۀ خرمی از خاک «هلالی» مَطَلب که سر روضۀ او جای دل خرم نیست هلالی جغتایی