eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خسته‌ام کاش کسی حال مرا می‌فهمید غیر از این بغض که در راه گلو سد شده است شده‌ام مثل مریضی که پس از قطع امید در پی معجزه‌ای راهی مشهد شده است
من به دنبال تو با عقربه ها می چرخم عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم
مردم به هر که آینه شد ، سنگ می زنند از طعنه های عالم و آدم غمت مباد.
خوشا به حال هر آن کس که مبتلای رضاست تمام دار و ندار من از دعای رضاست صفای صحن و حیاط و رواق را عشق است کنار پنجره فولاد، کربلای رضاست
قدیمی‌ها به عاشق پیشه، خاطرخواه می‌گویند به سیمین ساق ِ مشکی چشم ِ دلبر، ماه می‌گویند چه فرقی می‌کند کشورگشایی یا که فتح دل؟ به امثال تو در تاریخ، نادرشاه می‌گویند به سختی می‌کِشم، باری؟ نه!  سیگاری؟ نه! دردی، نه! گمانم آنچه یک زن می‌کِشد را آه می‌گویند نگاهم کن بفهمم دوستم داری، همین کافی‌ست به زن، تنها فقط یک جمله‌ی کوتاه می‌گویند‌ بیا چاقوت را بر گردنم بگذار ابراهیم! به از گردن به پایین‌دشت، قربانگاه می‌گویند زدی تیری به قلبم، انقلابی سرخ رو کردی پس از آن، قلب من را کوی دانشگاه می‌گویند فقط من با کمال میل گفتم دوستت دارم تمام دوست داران ِ تو با اکراه می‌گویند به نام توست حسن مطلع هر شعر من، ای عشق! همیشه اول هر کار، بسم الله می‌گویند.
قرص و دارو را مكن در نسخه ای اجبار من! دردُ و دل دارم ؛ نه دردِ دل عزيز...
به فراقم از تو زخم است و به وصلم از تو مرهم که چو دردم از تو آید، ز تو نیز چاره باید
زَخمِ تَبَرَت مانده وَلی جایِ شِکایَت شادَم که نِگَه داشته‌ام از تو نِشانه!
به‌هر ضربت که از تیغ نگاهش سوختم داغی که گر روزی نماند زخم او، ماند نشان آخر
می‌ترسم از آن چشم سیه‌مست که آخر از ره ببرد صائب سجاده نشین را
یک نفر پرسید از من مرگ چیست؟ زمزمه شد زیر لب ها بی هوا... مرگ هرگز تیزی یک تیغ نیست! مرگ یعنی عاشقی در انزوا... مرگ یعنی ضجه ها در عمق فکر! روی لب صد خنده ی بی انتها‌! مرگ یعنی عکسی و یک لحظه ای خاطره در خاطره تا ناکجا... مرگ یعنی بغض و هی درد گلو! درد ها و اشک های خود کفا! مرگ یعنی... مرگ یعنی زندگی زندگی با گریه های بی صدا...
لذت مرگ، نگاهی ست به پایین کردن بین روح و بدنت فاصله تعیین کردن نقشه می‌ریخت مرا از تو جدا سازد شک نتوانست، بنا کرد به توهین کردن! زیر بار غم تو داشت کسی له می شد عشق بین همه برخاست به تحسین کردن آن قدر اشک به مظلومیتم ریخته ام که نمانده است توانایی نفرین کردن با وفاخواندم ات از عمد که تغییر کنی گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن "زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست" خط مزن نقش مرا موقع تمرین کردن! وزش باد شدید است و نخ ام محکم نیست! اشتباه است مرا دورتر از این کردن