در گلبن وحی، رکن دین افتاده
یا شهپر جبریل امین افتاده؟
ای خاتم انبیا به فریاد برس
قرآن علی روی زمین افتاده😭
#استادسازگار
برج ویرانم غبار خویش افشان کرده ام
تا به پرواز ایم از خود جسم را جان کرده ام
غنچه ی سربسته ی رازم بهارم در پی است
صد شکفتن گل درون خویش پنهان کرده ام
چون نسیمی در هوای عطر یک نرگس نگاه
فصل ها مجموعه ی گل را پریشان کرده ام
کرده ام طی صد بیابان را به شوق یک جنون
من از این دیوانه بازی ها فراوان کرده ام
بسته ام بر مردمک ها نقشی از تعلیق را
تا هزار ایینه را در خویش حیران کرده ام
حاصلش تکرار من تا بی نهایت بوده است
این تقابل ها که با ایینه چشمان کرده ام
من که با پرهیز یوسف صبر ایوبیم نیست
عذر خواهم را هم آن چک گریبان کرده ام
چون هوای نوبهاری در خزان خویش هم
با تو گاهی آفتاب و گاه باران کرده ام
سوزن عشقی که خار غم بر آرد کو که من
بارها این درد را اینگونه درمان کرده ام
از تو تنها نه که از یاد تو هم دل کنده ام
خانه را از پای بست این بار ویران کرده ام
#حسین_منزوی
🌸یا کریم اهلبیت(ع)
مَلَک رزق به دنبال کرمخانه ی توست
تا که از سفره ی تو ،رزق جهان را بدهد
ما گداییم و تویی شاه دو عالم ارباب
حیدر محمدنژاد
🌸حسین جان اربابم
شب جمعه ست ،اگر از تو دعایی برسد
نوکر بی ثمرت نیز به جایی برسد
نفسم تنگ شده باد صبا را بفرست
تا زکوی تو مرا تازه هوایی برسد
به طبیبان جهان روی نیاندازم اگر
از غبار حرمت خاک شفایی برسد
خورده آن شاعر دلخسته به گیسوت قسم
"که به ما هم خبر کرببلایی برسد"
نکند ناز کنیّ و خبری هم نرسد
قَسَمَت داده ام ارباب ،خدایی، برسد
تو تنت بی سر و من سر به تنم هست هنوز
کاش بر نوکر تو درد و بلایی برسد
بی کفن ماندی و در دشت رها شد بدنت
نشد حتی به تنت کهنه عبایی برسد
حیدر محمدنژاد
مردی که کنده بود در قلعه را ز جا
وا می کند پس از تو در خانه را به زور
#حسین_زحمتکش
کفر پنهانی یک جامعه را رو می کرد
آن یهودی که به ایمان تو ایمان آورد
#مجید_تال
هرجا نگاه می کنم ، آنجا مزار توست
پنهان و آشکار ، چنان ذات کردگار
#سید_حمید_رضا_برقعی
شعر را صرفِ همین عشقِ پریشان کردی
همهی زندگیات را سپر ِ آن کردی
دوستشداری و پیداست که پنهانکردی
دل من! هر چه غلط بود فراوان کردی...
#یاسر_قنبرلو
🌹🦋🥀
گرچه بهشت فاطمیه پر ز نعمت است
ما را بس است حال خرابی که می دهند
#ایام_فاطمیه🥀
#فاطمیه🖤
طعنه بر ما مزن ای دوست که خود معترفیم
دف زنان بر سر بازار به رسوایی خویش
#خیام
🥀حسنختام🥀
کوچه_از زبان امام حسن علیهالسلام
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمیاُفتد
تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی اُفتد
غرورم را شکسته خندهی نامحرمی یارَب
چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمیاُفتد
جماعت داشت میآمد دلم لرزید میگفتم
که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمیاُفتد
کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم
که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه میاُفتد
نشد حائِل کند دستش گرفته بود چادر را
که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمیاُفتد
به رویِ شانهام دستی و دستی داشت بر دیوار
به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمیاُفتد
سیاهی رفت چشمانش سیاهی رفت چشمانم
وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمیاُفتد
میانِ خاک میگردیم و میگویم چه ضربی داشت
خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمیاُفتد
دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم
تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمیاُفتد
#حسن_لطفی
🍂
پاییز باشد جمعه باشد تو نباشی
این حال بد در شعرها هم گفتنی نیست
#حسین_مرادی
🍂
تقصیر#جمعه نیست ڪه این دل گرفته است
هر لحظه در فراق تو#آدینه غم است
#علیرضا_پناهی
اللهم عجل لولیک الفرج
🌿🌾🌿🌾🌿
🌾🌿🌾🌿
🌿🌾🌿
🌾🌿
🍂
پاییز باشد جمعه باشد تو نباشی
این حال بد در شعرها هم گفتنی نیست
#حسین_مرادی
🍂
••✾•🌺🍃🌸🍃🌺•✾••
@hoseinmorad
••✾•🌺🍃🌸🍃🌺•✾••
.
وایِ من .. حالا ببین با سینه زهرا چه کرد
میخ، وقتی میرود بر سینه دیوار، سخت
#لطیفیان
برج ویرانم غبار خویش افشان کرده ام
تا به پرواز ایم از خود جسم را جان کرده ام
غنچه ی سربسته ی رازم بهارم در پی است
صد شکفتن گل درون خویش پنهان کرده ام
چون نسیمی در هوای عطر یک نرگس نگاه
فصل ها مجموعه ی گل را پریشان کرده ام
کرده ام طی صد بیابان را به شوق یک جنون
من از این دیوانه بازی ها فراوان کرده ام
بسته ام بر مردمک ها نقشی از تعلیق را
تا هزار ایینه را در خویش حیران کرده ام
حاصلش تکرار من تا بی نهایت بوده است
این تقابل ها که با ایینه چشمان کرده ام
من که با پرهیز یوسف صبر ایوبیم نیست
عذر خواهم را هم آن چک گریبان کرده ام
چون هوای نوبهاری در خزان خویش هم
با تو گاهی آفتاب و گاه باران کرده ام
سوزن عشقی که خار غم بر آرد کو که من
بارها این درد را اینگونه درمان کرده ام
از تو تنها نه که از یاد تو هم دل کنده ام
خانه را از پای بست این بار ویران کرده ام
#حسین_منزوی
💔🏴✨
شب جمعه زحرم، موج کرم می آید
باز از کرب وبلا شیون غم می آید
امشب انگارهوای دگری خواهم داشت
فاطمه باکمر خم به حرم می آید🕊💔
#دههفاطمیه🕯
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیئت، میان "وای مادر" داشت میسوخت
دیوار دم می داد؛ در بر سینه میزد
محراب می نالید؛ منبر داشت میسوخت
#حسن_بیاتانی
#وای_مادرم🥀
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت
هیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت
دیوار دم می داد؛ در بر سینه می زد
محراب می نالید؛ منبر داشت می سوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاه تر: آیات کوثر داشت می سوخت
آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت می سوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب می خواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت می سوخت
آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت می سوخت
سربند یازهرای محسن غرق خون بود
سجاد، از سجده که سر برداشت، می سوخت
باید به یاران شهیدم می رسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می سوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت می سوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل می داد و خنجر داشت می سوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرن ها در داشت می سوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت