eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
👌👌👌👌👌 سیری مباد سوخته ی تشنه کام را تا جرعه نوش چشمه ی شیرین گوار توست بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست .....
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ دانی که پس از عمر چه ماند باقی مهر است و محبت است و باقی همه هیچ مولوی
در هفت آسمان چو نداری ستاره‌ای ای دل کجا روی که بود راه چاره‌ای ای ابـر غم ببار و دل از گریه باز کن ماییم و سرگذشت شب بی‌ستاره‌ای.
دادیم دل به دست غمت تا چه می‌شود درساختیم با ستمت تا چه می‌شود آن سر که سر به هر دو جهان در نیاورد انداختیم در قدمت تا چه می‌شود چون نیست چاره‌ای بجز از صبر چاره چیست دل خوش کنیم در المت تا چه می‌شود...
مُصحفی هستم میان مکتبِ کج‌ فهم‌‌ها هرچه می‌خواهند می‌گويند در تفسیر من
دردا و دریغا که در این بازی خونین بازیچه‌ی ایام، دلِ آدمیان است...
آجر به آجر،بند بندم بغض و دلتنگی ا‌‌ست تنهایی از من آخرش یک مرد خواهد ساخت
درد تو به جان خریدم و دم نزدم درمان تو را ندیدم و دم نزدم از حرمت درد تو ننالیدم هیچ آهسته لبی گزیدم و دم نزدم...
تو مردِ صحبتِ دل نیستی ، چه می‌دانی که سر به جَیب کشیدن چه عالمی دارد!
پیری آن نیست که از سر بِزند موی سپید... هر جوانی که به لب ندارد پیر ست
کن نظری که تشنه ام،بهر وصال عشق تو من نکنم نظر به کَس،جز رخ دلربای تو
لبت چاقوی زنجان و تنت قالیچه ی کاشان عجب نانی میان سفره ی این بی زبان افتاد...!