همه با یار خوش و، من به غم یار خوشم
سخت کاریست ولی، من به همین کار خوشم
#عماد_خراسانی
کنارت هستم و عاشق، نفس هایم همه اُمّید
مرا رفته، مرا مُرده، مرا در قاب میخواهی...؟
#علیرضا_آذر
هم از حلاوت گرم صدات میمیرم
هم از غمت، و هم از خندههات میمیرم
نه عاشقانه بخوانی نه شعر ناب شوی
فقط نفس بکشی در هوات میمیرم
تو را صدا بزنم "جان" بریزد از دهنت
نه "جان" که از تب مهر و وفات میمیرم
به وقت شیطنتم، سر به زیر میخندی
و من که با خبرم از حیات میمیرم
به غیر خانهی من غیر بر قرار خودم
به هر کجا برود رد پات می میرم
مرام من سخن از این فدا شومها نیست
ولی تو تب بکنی من به جات میمیرم
نگو فدای تو گردم که مرگ دلگیر است
خودم به جای دوتامان برات می میرم
#مریم_صفری
حال با پای خودت سر به بیابان بگذار
پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد
#فاضلنظری
دل نیست آنچہ جز بہ هواۍتو مےتَپَد
مجموعہ اۍست از رگ و اینجور چیزها...
#حامد_عسکری
"مانده ام باچه دلے هرروز عاشق میشوند
ما ڪه بعد از عشق اول دل خود گم ڪرده ایم!!
#علی_موحد
شرح حال بعضیااا🙃
امالبنین کنایهای از شرم عاشقی است
کز حجب،
تاب نام دلآرای خود نداشت
#افشین_علاء
دوبــاره گفتم: دیگر سفارشــت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حســین، پسر!
دوباره گفتموگفتی:«به روی چشم عزیز!»
فدای چشمت، چشــم تو بیبلا مادر
مدام برلب من«ان کاد»و«چارقل»است
که چشم بد ز رخت دور، بهتر از جانم!
بدون خُ ود و زره نشنوم به صف زدهای
اگرچه من هم «جوشن کبیر» میخوانم...
شنیدهام که خودت یک تنه سپاه شدی
شــنیدهام که علم بر زمین نمیافتاد
شــنیدهام که به آب فرات، لب نزدی
فدای تشنگیات... شیر من حلالت باد
بگو چه شد لب آن رود، رود تشنه من
بگو چه شــد لب آن رود، ماه کامل من!
بگو که در غم تــو رود رود گریه کنم
کدام دســت تو را چید میوه دل من؟!
بگوبگوکه به چشمت چه چشم زخم رسید؟
که بــود تیر بر آن ابــروی کمانی زد؟
بگو بگو که بدانم چه آمده به ســرت
بگــو بگو که بدانم چه بر ســرم آمد...
همین کــه نام مرا میبرنــد میگریم
از این به بعد من و آه و چشمتر شدهای
چه نام مرثیه واریست «مادر پسران»
برای مادر تنهای بی پســر شــدهای
ی محمدمهدی سیار
مادر آئینه های کربلا ام البنین(س)....
چون پسرهایت ندیده آسمان ها و زمین
آنکه در عشق حسین(ع) چون بوته های یاس بود
او یل ام البنین مولای ما عباس(ع) بود
"عاصی"
#تسلیت_وفات
🌹نثار بی بی صلوات