eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
رو سیاه آمدم و دربه درم پاکم کن با نگاهی به دو چشمان ترم پاکم کن دارم اقرار به لب عبد خطاکار هستم دست خود را بکش آقا به سرم پاکم کن ناخوش احوالم از این عهد شکستن هایم توبه ام توبه نشد بی ثمرم پاکم کن بس که رفتم پِیِ دنیا و هوس بازیها بنده ی نفس شدم در خطرم پاکم کن ترس دارم که دگر فرصت من کم باشد در همین ماه بیا شاهِ کرم پاکم کن مثل آن یار شهیدی که نگاهش کردی جان بی بیِ دو عالم بخرم پاکم کن چاره ی کار من اصلا حرم ارباب است یک شب جمعه مرا کنج حرم پاکم کن
ای شب ز می تو مر مرا مستی نیست بی خوابی من گزاف و سردستی نیست خوابم چو ملک بر آسمان پریده‌ست زیرا جسدم بسی درین پستی نیست
نمی داند دل تنها میان جمع هم تنها است مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست
سرخی کفشت ای مه از خون عاشقان است کاری نمی توان کرد ، پای تو در میان است یزدی
😂 دختر ِ خیره سر ِ حاضر جواب😏 من شنیدم دسته گل دادی به آب😱 مادرم گفته عروسم می شوی ؟😅 تو بهش گفتی بلی ؛ اما به خواب😜 🌸 🌸
گفتم ببرم ماه عسل تازه عروسم 😍 از بخت بدم آمده مادر زن لوسم 😢 ای بر پدر خرمگس معرکه لعنت 😡 نگذاشت تورا ازدل وجان سیر ببوسم😭 😁😁
تو اگرچه به دلم نیم نگاهی نکنی من به چشمان غزل خیزت ارادت دارم
این طبیعی ست حسین تو اگر منزوی است هیچکس حرف مرا بعد تو یک آن نگرفت شعر سرکوفت به من میزند این را بشنو: آنکه جان داد چرا رفت ولی جان نگرفت
یک نگاهی بردل بی چاره ی ماهم به کن ما ندیده عاشق هستیم وخود پنهان نکن محمد ۳۱۳
غیرِ رویت هرچه بینم نورِ چشمم کم شود..
♥️🍃 ليلا چرا هوش و حواست روي پايش نيست؟! چيزي شده؟ حرفي بزن! معنيِ كارت چيست؟! اين خواستْگارِ سينه چاك و بيقرارت كيست؟ مي خواهدت؟ مي خواهي اش؟ تصميمتان قطعيست؟ حتي اگر قطعيست هم حالا نگو "بــــــلــــه" ! @khalvatehdel
زیر باران که به من زل بزنی خواهی دید فن تشخیص نم از چهره گریان، سخت است (کاظم بهمنی)
گر بدانى حالِ من، گريان شوى بى اختيار اى كه منعِ گريه ى بى اختيارم ميكنى...
من به فرمان دلم دلبر نوازی میکنم دلبرم شاید نداند عشق بازی می کنم عاشقانه می پرستم خال لبهایش ولی او نمیداند که من مهمان نوازی می کنم باد،گیسوانش را به این سو و به آن سو میبرد من چونان بادی کنارش یکه تازی میکنم او چونان نیلوفری با نور بازی میکند من چنان یک مرغ عاشق همنوازی میکنم عاقبت یک شب برایش می نویسم نامه ایی راز خود را زیر مهتاب نگاهش باز سازی می کنم
کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها رشته رشته مویرگ های هوا را تر کند
دستی بلند کردم و گفتم: "سفر به خیر!" خوش می‌روی، گذار تو از این گذر به خیر من چون گَوَن، اسیر غم خویشتن شدم یاد تو -ای نسیم خوشِ رهگذر!- به خیر یاد تو -ای که خیسی چشمان من نشد آخر به عزم راسخ تو، کارگر- به خیر یادت نمی‌رود ز خیالم، مگر به مرگ ذکرت نمی‌رود به زبانم، مگر به خیر بی‌خوابی، ارمغان دلِ رفته‌ی من است هرگز نمی‌شود شب عاشق سحر، به خیر تسلیم ناگزیریِ تقدیر خود شدم دستی بلند کردم و گفتم: "سفر به خیر..."
مهروعلاقه ام ب توهیچ، یکدم فقط بگو باتو چ کرده ام ک سلامم نمی دهی...!؟ سلام به دوستان بزرگوار صبح بهاریتون بخیر🌹🌹🌹
مرا به عاشقی و دوست را به معشوقی چه نسبت است ؟ بگویید قاتل و مقتول
صبحی که بتابد به دلم روی چو ماهت آن صبح به کام من و دل باشد و دنیا... 💟
از من مخواه شعر بلند ای عزیز من تا مینویسمت قلمم بغض میکند
نیست کند؛ هست کند؛ بی‌دل و بی‌دست کند! باده دهد؛ مست کند؛ ساقی خمّار مرا (: -
هدایت شده از | سـ دلها ـردار |
•🌿❛ رنـجِ دنیـا، فکرِ عُقبی، داغِ حـرمان، دردِ دل یک نفس هستی به دوشم عالمی را بار کرد... 🦋
پُر از دردم، پر از حسرت، پر از تنهایی بیجا میان هر نگاه بی جوابم میکشم آهی...
بهترین منظرھ اے را ڪھ بھ عمرم دیدم عڪس چشمان خودم بود،ولے در چشمت...
باز در چشم تو کردم گذری بر غزلم عاقبت شاعر چشمت شدم و در به درم