مرگ عاشق تلخ تر از کام زهر آلود اوست
از هلاک کوهکن یارب چه بر شیرین گذشت؟
#صائب_تبریزی
📝
لبت به بوسه مرا وعده داد، لیکن گفت:
شکر زِ قاعده بیرون خوری زیان دارد... 😉
#سیف_فرغانی
به غیر از بوسه کز تکرار رغبت را کند افزون
کدامین قند را دیگر مکرر میتوان خوردن...؟!
#صائب_تبریزی
شـاه قاجـارم که وقتی رقص باله می کنی
روی کاغـذ یک شبه ایران ِ خود را می دهد
#ابراهیم_جویباری
سَرَم به مُردگی ام گرم بود قبل از تو
چرا رسیدی و با عشق زنده ام کردی. .؟
#علی_فردوسی
دست وقتی که تکان دادی عجب حالی شدم
اندکی برگشتم و دیدم که با من نیستی
#کاظم_بهمنی
از خاطر آزردهام هرگز نخواهد رفت
زخمی که از آن خندههای بانمک خوردم
#سجاد_رشیدی_پور
من آن طبیبِ زمین گیر زار و بیمارم
که هرچه زهر به خود میدهم نمیمیرم
من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع
به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم
فاضل نظری
لبخند تو یک آلت قتاله ی محض است
کافی ست که بر گونهی تو چال بیفتد
#منوره_سادات_نمائی
نمازم را قضا كرده تماشا كردنت اى ماه
بماند بين ما اين رازها بينى و بين الله
#حميدرضا_برقعى
پر از دلشوره عشقم، ولی در ظاهر آرامم
چو مردابی که از دنيا به عکس ماه دل بستهست
#احسان_انصاری
بندی به پای دارم و باری گران به دوش
در حیرتم که شُهره به بی بند و باری ام
#غلامرضا_شکوهی
دوای درد دل خسته ام بکن یارا
بیا که نیست مرا بی تو زیستن یارا
ز جستجوی تو یارا روان همیسازم
ز چشمه های دو دیده هزار دریا را
جماعتی که بکوی تو راه مییابند
کجا کنند تمنا بهشت اعلا را
برد خیال تو از ره هزار زاهد را
کند جمال تو شیدا هزار دانا را
چنان ز هوش برفتم ز عشق بالایت
که باز می نشناسم نشیب و بالا را
همان زمان که بروی تو دیده بگشادم
بروی غیر تو بستم در سویدا را
#منصور_حلاج
🍃
وقتی تو دل خوشی، همه ی شهر دل خوشند
خوش باش هم به جای خودت هم به جای من
تو انعکاس من شده ای ... کوه ها هنوز
تکرار می کنند تو را در صدای من
#نجمهزارع
قفس یا آسمان یا کنج زندان
چه فرقی دارد اندر چشم رندان
کبوتر یا کلاغ و یا قناری
به چشم بی دلان هستند حیوان...
#حمید احمدی اصل
شعلهٔ حسن، جگرسوختهای میطلبید
عشق در هر دو جهان گشت و مرا پیدا کرد
#صائب_تبریزی
چنگیز چشم های تو آمد به غارتم
مبهوت فن دلبری و این مهارتم
اشغال کردی اول و آتش زدی مرا
حس میکنم تو خودسری و من سفارتم
#ناشناس
مي رسد روزي که شرط عاشقی دلدادگی ست
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق می شود
#خليل_ذکاوت
دلم را برده یک دختر که چادر هم به سر دارد
ز طلاب قم است و از دل زارم خبر دارد
زند بر چهره روبند و برای صورت ماه اش...
از این وادی به لطف حق یکی محکم سپر دارد
نمازش پر ز معنا و لبانش پر ز شیرینی...
دو چشمش میکده آری که انواع گوهر دارد
جواب رد فقط داده به خواهش های قلب من...
به او گفتم دعایم کن دعای تو اثر دارد
نماز شب که میخواند دلم دیوانه میگردد...
گمانم حضرت مریم(س) به محرابش نظر دارد
حجابش را ، حیاءاش را ، دو چشمان بلایش را
چه گویم از بتی زیبا که دائم چشم تر دارد
شدم مجنون که بشنیدم نگار گل رخم فردا...
ز شهر من به شهری دور بلی قصد سفر دارد
"برائت" را کناری نه "تولی" کن به دلداری...
شوی بر مومنه عاشق ، هزاران دردسر دارد!
"عاصی"
🌹❤️
از او به دلم می رسد آزار قشنگ است
بر سر بکشد چادر گل دار قشنگ است
عاشق به پریشان شدنش زنده و معشوق
تأخیر کند لحظه ی دیدار قشنگ است
گاهی وسط صحبت رسمیِ من و او
تغییر کند حالت گفتار قشنگ است
از پنجره ی چشم پلنگ آهوی مستش
هی خیره شوی بر در و دیوار قشنگ است
می خندد و دل کندن از این منظره سخت است
تکرار شد این منظره، تکرار قشنگ است
لبخند زد و گفت: توکلت علی الله
خوشبخت شدن با نفس یار قشنگ است
#مجتبی_رافعی
خفتهی خاک لحد را که تو ناگه به سر آیی
عجب ار باز نیاید به تن مرده روانش
#سعدی