eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فقط می خواهم تو را شعر کنم... آنقدر از تو بگویم آنقدر از تو بگویم... آنقدر از تو بنویسم.... که باز هم با بوسه ای شعر آخرم را روی لبهایت تمام کنم.❤️
منی ! چه کار کنم؟! بي اصلا نمیتوان سر کرد... ! حتی اگر که باشی من گلایه نمیکنم.... 🙏🥺
هر چه زخم دارم، به قربان نمک نشناسیت !😕😢
ناکامیم ای دوست! ز خودکامی تُست وین سوختگی‌های من از خامی تُست مگذار که در عشق تو رسوا گردم رسوایی من باعث بدنامی تُست
چای را که آوردی, خودت هم بنشین من چای را, قند پهلو, دوست دارم...!😌☕️✋
دست و دلبازترین شاعر این منطقه‌ام آنقَدَر واژه به پای تو بریزم...که نگو... 🖇💌
نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سُرودم که به حُرمت ِسکوتم تو به دیدنم بیائی
بر سرِ برهانِ نظم افتاده در شهر اختلاف دکمه‌هایت را عزیزم نامرتب بسته‌ای😅 🖇💌
درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که از همان کودکی‌اش مدرسه را دوست نداشت😂✋ 🖇💌
دلم گرفته و می‌خواهمت! چکار کنم؟! که از خودم که تویی، تا کجا فرار کنم؟!
. بوسیدنت فریضه ی واجبِ هرروزِ منِ بی دین است...💋 .
آنچه حوا طلبیده است زِ آدم عشق است ورنه یک خوشه‌یِ گندم که مجازات نداشت!!‌ 🖇💌
بر بخار پنجره یک شب نوشتی عاشقم خون شد انگشتم به آجر حک کنم مابیشتر
سلااااااام صبحتون بخیر🌹🌹🌹🌹 دوستان تو لینک ناشناس گفتند که اگه شعری و استوری بزاریم بازم باید اسم شاعرو بگیم؟؟ بله در هر صورت اسم شاعرو بیارید تا حفظ امانت کرده باشیم.
زلیخا می شوم در مصر یا یعقوب کنعانی من از عاشق شدن در سرزمین پارس میترسم
پـا بـر صـراط عـشـق نـهادند بی رهان زاهـد هنـوز در کشش حـرف ضـال بود !
یا صاحب الزمان😔 مولا ببین از درد دوریت بی قرارم با یاد تو می سوزم و این حال زارم گر تو رخ خود را ز من مخفی نمایی وقت ظهور آقا بیایی بر مزارم
. به مَثَل گزیده‌مارم، که ز ریسمان گریزد ز خیالِ فتنه‌ی مِی، کنم از گلاب توبه...
عاشق دوست ز زنگش پیداست بیدلی‌ از دل تنگش پیداست نتوان نرم نمودش به سخن این سخن، از دل سنگش پیداست از در صُلح بُرون ناید دوست دیگر امروز، ز جنگش پیداست می‌‌زده‌ست، از رُخ سُرخش پُرسید مستی‌ از چشم قشنگش پیداست یار امشب پی‌ عاشق‌کشی‌ است من نگویم؛ ز خدنگش پیداست رازِ عِشق تو نگوید "هندی‌" چه کُنم من، که ز رنگش پیداست
همین نجوای رفتن بر لبت ترسانده قلبم را همیشه شهر موشک خورده از آژیر می ترسد...
پیرمرد کوچه بعدازعشق شاعرشد نوشت: عشــــق پیری گربجنبد عمر بهتر می شود
غم هجران تو، ای دوست، چنان کرد مرا که ببینی نشناسی که مَنم یا دگری...
دلم را از کفم بردی، ولی گاهی کنارم باش اگرچه قلعه ی خالی نگهبانی نمیخواهد..
ای خدا گفتی به انسان اختیاری داده ای !! من مثال نقضشم، عاشق ببین مختار نیست
ما ساکتیم و ساده اما بی صدا ، نه بی ادعا و بی دل اما بی وفا ، نه..✌️🏻