eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
با نام تو شعرم شود آغاز قشنگ است با عشق شوم قافیه پرداز، قشنگ است گفتم که بیایم غم دل با تو بگویم با مَحرم اگر فاش کنم راز قشنگ است هر چند گداها همه در بند نیازند از جانب معشوق ولی ناز قشنگ است با روی سیاه آمدن از روی طمع بود چون دیده‌ام از سوی تو اغماض قشنگ است دردی بده تا معتکف کوی تو باشم گویند که در کوی تو اعجاز قشنگ است بالم بده با پا نتوان دور تو چرخید طوف حرمت لحظه‌ی پرواز قشنگ است دیدم که شدم زائرت از خواب پریدم هر چند که رؤیاست ولی باز قشنگ است
گفتم نرو! بمان! قسم‌ات مى‌دهم ولى تنها به روى حرف خودش پا فشرد و رفت...
بعد مرگم شعرهايم دستكارى می شوند بعد عيسى حفظ مى كردند ,كاش ,انجيل را....
گیرم گناه از من و گیرم خطا زِ تو کوته به بوسه عاقبت این ماجرا کنیم... 😔
دلتنگم آن‌چنان که گمان می‌کنم خدا با خاکِ رفتگان گِل ما را سرشته است..
شادم تصور میکنی وقتی ندانی لبخندهای شادی و غم فرق دارند 👌👌
دلم ڪَرفتہ ! ز بی‌دستــ و پایی شعـــــــــــرم ڪه دستــ و پا زدنم را نمیڪند، تصـــویر !
زیر دِینِ احـدی نیستـم ... الا لب او بوسـه ای را كه به من داده پَسَـش خـواهـم داد !😊 ... 💋💋💋
من هر چه بی‌قرار ترم بی صداترم ...
دوستت دارم که اجحاف است در حقت ولی می پرستم من را ، شاید ادا شد حق تو
خواستی دلتنگی ام را در دلم پنهان کنم  عاشق و انکار دلتنگی؟ مسلمان و دروغ؟
رفتی ولی کجا که به دل جا گرفته‌ای دل جای توست گر چه دل از ما گرفته‌ای ای نخل من که برگ و برت شد ز دیگران دانی کز آب دیدۀ من پا گرفته‌ای؟ ترسم به عهد خویش نپایی و بشکنی این دل که از منش به تمنا گرفته‌ای ای روشنی دیده! ببین اشک روشنم تصمیم اگر به دیدن دریا گرفته‌ای بگذار تا ببینمش اکنون که می‌رود ای اشک از چه راه تماشا گرفته‌ای؟ خارم به دل فرو مکن ای گل به نیشخند اکنون که روی سینۀ او جا گرفته‌ای گفتی صبور باش به هجرانم اطهری آخر تو صبر زین دل شیدا گرفته‌ای 🌾🌸🌾
رباب روز تولد به گریه گفت: حسین"ع" عصای پیریمان می‌شود
امشب دلیل مستی ام از هر جهت تویی دنیا برای من تویی و آخرت تویی شایسته مرد هیمنه سلطنت تویی نور خدا به هیبت انسان فقط تویی «در جلوه ات خدا شده تكرار ، ياعلى» تو بودى و خدا و جهان آفرينى ات تو بودى و ملائك و خلوت گزينى ات صدها هزار سال پس از همنشينى ات حالا رسيده وقت ظهور زمينى ات «حالا رسيده موعد ديدار ، یا على» من سینه چاک روی توام، کعبه نیز هم گرم طواف کوی توام، کعبه نیز هم من در نماز سوی توام، کعبه نیز هم مدیون آبروی توام، کعبه نیز هم «ای قبله گاه، کعبه ی سیار،یا على» کعبه اگر كه چاک گریبان گشوده است ثابت نمود،عاشقت از قبل بوده است صحنی که خاک مقدم مریم زدوده است در را به روی بنت اسد وانموده است «مختصِ توست، مُعجزِ بسیار،یا على» مِنْ بعد از این علامت توحید، علم شده ماتِ تجلّیِ تو خداوند هم شده بتخانه ی حجاز ،دگر محترم شده بیت الحرام بعد تو بیت الحرم شده «شد با شرافت این درو دیوار،یا على» دادم زکف به شوق مدیحت ،قرار را واجب شده است سجده کنم نام یار را میزان کجاست ،تا که بسنجد عیار را نشناختیم غیر تو پروردگار را «ماتم از این شباهت رفتار،یا على گاهی علی نشسته به جای خدای خود گاهی خداست جای شه لافتای خود در تو نگاه كرده خدا رو نماى خود هنگام خلقت همه بنده هاى خود... «فرموده است اول گفتار ، یا على» در لا اله غیر تو خواندیم ،جا نشد من هيچكس برای دلم مرتضا نشد مومن نشد هرآنکه ز کفرش دوا نشد پس لاشریکٓ لَهْ که حقیقت ادا نشد «من به يقين رسيده ام اینبار،یا على» آنقدر مِی زدم علنی عشق می کنم امشب اویسمُ قرنی عشق میکنم با جمله ی یَموت یَرنی عشق میکنم من با ابالحسن،حسنی عشق میکنم «دیوانه ام ،پیاله نگه دار یا على» عشقم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست من سر گذشتِ میثم تمارم آرزوست خرما فروختن بشود کارم آرزوست رسوا شدن میانه ی بازارم آرزوست «بالای دار از تو زنم جار،یا علی» هر کس که دید اوج تورا بال و پر فروخت نهج البلاغه از نمک تو شکر فروخت آنقدر غمزه های نگاهت، نظر فروخت هر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت «عشاق را تویی تو خریدار، یا على» پر ميدهيم مرغ دل خويش تا نجف كنج ضريح گوشه ايوان طلا نجف پر شد قنوت هر شبم از ذكر يا نجف من سالهاست خواسته ام از خدا نجف «خواندم دعاي وصل تو بسيار ،ياعلي» سر میدهم سروش نجف روزی ام کنید ابر گناه پوش نجف روزی ام کنید هستم پیاله نوش نجف روزی ام کنید دیدار می فروش نجف روزی ام کنید «پس تا نجف بگو:صد و ده بار یا على» در این مسیر دیده ی گریان مُقرب است در صحن شاه، ریگ بیابان مقرب است در خانه ای که کلب نگهبان مقرب است زانو زدن مقابل ایوان مقرب است «پس سجده میکنم به تو اینبار، یا علی» گر چه برات ،مالک اشتر نمیشویم مقداد نیستیم ،ابوذر نمیشویم سلمان نبوده مُحرِم این در نمیشدیم اینها که جای خود سگ قنبر نمیشویم «اما تویی همیشه مددکار،یا علی» توحید محض، باعث ایجاد حیدر است بالای عرش افضل اوراد حیدر است آنکس که جام دست نبی داد حیدر است زهرا عروس خانه و داماد حیدر است «ای در نگاه عشق،علمدار یا علی» مولی الموحدین،نفحات پیمبری نَفسِ رسول، باب نجات پیمبری رمز شفاعت عرصات پیمبری مِیلِ حیات و کُنهِ صفات پیمبری «پیغمبر است بر تو گرفتار ،یا علی» حبّ علی نتیجه ی احسان فاطمه است او هل اتای فاطمه، قرآن فاطمه است اسباب شادی لب خندان فاطمه است این مرد مهربان به خدا جان فاطمه است «زهرا توراست یار و وفادار،یا على» آنجا که نیست نام تو جای نشست نیست لعنت به هرکسی که زجام تو مست نیست بر روی دست دست خداوند دست نیست این ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست «لعنت به هر که میکند انکار،یا علی» ای شیر پاک،ای ثمر لقمه ی حلال خونم حلال تو شده یا سیف ذی الجلال گرما بده شراب شود غوره های کال ما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال «امضا بزن به نامه ام ای یار،یا علی» ای اولین تلاوت قرآنِ قبل از آن ای اولین امام مسلمان قبل از آن آیات مومنون نمایان قبل از آن ای صاحب ولایت دوران قبل از آن «قرآن بخوان بگو تو ز اسرار،یا علی» قاری شدی و تیر و سنانت نریختند سنگ جسارتی به لبانت نریختند با خیزران به سمت دهانت نریختند مشتی حرامزاده به جانت نریختند «وای از حسین و مجلس اغیار،یا علی»
درآن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد همانا مرگ ، پایان سرور آمیز دلتنگی ست...
تو نیستی و دگر من نمی روم در خواب طبیب گفته بدون تو هیچ جا نروم 🌱
خودت گفتی جدایی حق ندارد بین ما باشد! کجایی تا ببینی که جدایی هم شکر خورده...
کجایی دختر ِ کافه؟ بیاور زود چایت را میان ِ سینه ی ِ نقره دو فنجان ِ طلایت را رها کن مشتری ها را، بیا بنشین کنار ِ من بگردان آن نگاه ِ سرکش و بی اعتنایت را در از تو قفل کن بنویس پشت ِ شیشه تعطیل است خودم پُر می کنم جای ِ غریب و آشنایت را هلو و سیب و نعناع را رها کن لب بده لطفن تعارف کن کمی قلیان ِ طعم ِ بوسه هایت را خمار ِ خمره ی ِ چشم ِ توام پیکی لبالب کن بزن برهم دو پلک ِ شوخ و شنگ و دلربایت را میایی میروی بره! خرامانی و بازیگوش نمی بینی مگر گرگی زده زل ساق ِ پایت را؟ بیاور نان ِ داغ ِ گردنت را و به همراهش بده بی پُرس و جو پُرسی کباب ِ جوجه هایت را سماور جوش و قوری پُر بخار و منقلت غوغا نمایان کردی از بس آتش ِ سرخ ِ حنایت را بزن بر قوس ِ شهرآشوب ِ خود هاشور ِ رقصا رقص پریشان تر کن آن موهای ِ بر شانه رهایت را چرا با من غریبی میکنی؟ ای من فدای ِ تو به "تو" تبدیل کن عشقم پس از اینها "شما"یت را ندارد سود لجبازی، خودت را خسته کمتر کن به من تسلیم کن آغوش ِ بی چون و چرایت را هر آنچه از تو گفتم لفظ بازی در تغزل بود وگرنه هیچ کس جز من ندیده محتوایت را
از همان روزی که مویت را نشانم داده ای تار میبینم جهان را گرچه چشمم سالم است
ز بوی جامه می‌نازد به خود یعقوب و زین غافل که یوسف با زلیخا عیش در یک پیرهن دارد
تمامْ دیده شدم در نظارهٔ رخ دوست دلم نگشت تسلی، همه نگاه شدم!
من میگویم شب بخیر تو بگو من هم دوستت دارم ...! 💙✨🌸💐✌️🎊💫🌧️🍂♥️
شاعری حس قشنگیست خصوصا وقتی من فقط شعر بگویم تو بگویی ...جااانم
دنبال حالی ساده ام در لحظه هایت حالا که استمرار عشق از تو بعید است .