eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حال من با دیدنت در لحظه ای تغییر کرد کلبه ی ویرانه‌ام را بودنت تعمیر کرد   ضرب آهنگ تپش های دلم آشفته شد آن زمانی ‌که نگاهم روی‌ چشمت گیر کرد   خواستم تا با تو گویم ‌شدتِ دلدادگی رنگ رُخسارم ولی حسِ مرا تفسیر کرد   خواب‌ دیدم‌ پیش رویم‌ باز شد درب بهشت بی گمان عشق تو‌ رویای مرا تعبیر کرد   آمدم راز نهان را پیش تو افشا کنم مهر بی حدم به تو گویا دلم را شیر کرد   خوانده‌ بودم‌ پیش‌ گوش‌ قاصدک‌ عشق‌ تورا تو‌ خودت دیر آمدی! یا قاصدِ من دیر کرد؟   زار و بیمار تو بودم عشق بی تکرار من آمدی آغوش تو درمان شد و تاثیر کرد ..  
دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد ای عشق از آتش اصل و نسب داری از تیره ی دودی ، از دودمان باد آب از تو توفان شد ، خاک از تو خاکستر از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران هر کوه بی فرهاد ، کاهی به دست باد هفتاد پشت ما از نسل غم بودند ارث پدر ما را ، اندوه مادرزاد از خاک ما در باد ، بوی تو می آید تنها تو می مانی ، ما می رویم از یاد قیصر_امین_پور
🥀السلام علی ساکن کربلا🥀 باز هم شب جمعه دلم بیچاره شده💔 مرغ دل سوی حریم تو که آواره شده😔
دلم در دام گیسویش همان ستارخانی شد که جان می داد بلکه انقلابش را نگه دارد
ز دلم خیال رویت نرود به هیچ‌وجهی که دلم نگین مِهر است و تو مُهر آن نگینی..  
دوسه خط شعر نوشتم که تو آغاز شوی بیش از این غنچه نمانی، گل من باز شوی من زمین گیر تو هستم، همه را پس زده‌ام بی پر و بال شدم تا پر پرواز شوی حرف ها در دل من هست و زبانم خاموش این سکوت است که باعث شده یک راز شوی علت هر تپش قلب منی اما حیف قسمت این است که از دور ورانداز شوی وصف زیبایی تو لایق صدها بیت است مصلحت بود در این شعر که ایجاز شوی شده‌ام دست به دامان غزل تا شاید شاید این بار بخوانی... گل من باز شوی
『♥️』 ای قهوه ی شیرین شده با قاشق رویا تلخ است تو را از دهن افتاده ببینم من بغض فرو می خورم و جای تو خالیست هر جا که دوتا صندلی ساده ببینم...
🌱 آنقـدر گريـہ نـكردم دلِ من قفل شده يک شب جمعہ بيا قفل حرم را بشكن
مڹ ڪجا آغوشِ دلخواهَت ڪجا آڹ نگـاه و صـورتِ ماهَـت ڪجا ڪاش پیشـاني نِوشتم مي شدي یا ڪہ سلطاڹِ سِرشتم مي شـدي باز گفتم ؛ مڹ ڪجا عشقت ڪجا لمسِ آن آغـوشِ با عشقت ڪجـا
ای نگار دلبر زیبای من شمع شهرافروز شهرآرای من جز برای دیدنت دیده مباد روشنایی دیدهٔ بینای من جان و دل کردم فدای مهر تو خاک پایت باد سر تا پای من از همه خلقان دلارامم تویی ای لطیف چابک زیبای من
شد از منِ آواره جدا همسفر من غافل که چه آید ز فراقش به سر من
همه ی حرفِ دلم با تو همین است که دوست چــه کنــم؟ حـرف دلم را بزنم یا نزنم؟