eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای زندگی بردار دست از امتحانم چیزی نه می دانم نه می خواهم بدانم دلسنگ یا دلتنگ! چون کوهی زمین‌گیر از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم کوتاهی عمر گل از بالانشینی ست اکنون که می بینند خوارم، در امانم دلبسته افلام و پابسته خاک فواره‌ای بین زمین و آسمانم آن روز اگر خود بال خود را میشکستم اکنون نمیگفتم بمانم یا نمانم؟! قفل قفس باز و قناری ها هراسان دل کندن آسان نیست! آیا می توانم ؟!
یادم آمد گفته بودی مثل عاشقی من به جرم جعل عنوان از تو شاکی ام هنوز
خاطرت باشد كسى را خواستى مجنون كنی زخم قدرى بر دلش بگذار، مرهم بيشتر
گیسوانم موجِ موج و شانه هایت سنگِ سنگ موج را آغوشِ سنگ آرام میسازد ، بمان 🌱
ﺭﻭﺯے ﮐـہ ﻋـﺎشـقے ﺩﻟـﺪﺍﺩگے ﺍﺳـﺖ ﺁﻥ ﺯﻣـاﻥ، ﻫـﺮﺩﻝ ﻓﻘـﻂ ﯾﮑﺒـﺎﺭ مےشــوﺩ ....
من که مُردم دیشب از درد فراق ، آیا تو هم؟! چشم بر در تا ز من گیری سراغ ، آیا تو هم؟! من که چون پروانه از هجر تو زیبا سوختم... منتظر در کوچه با نور چراغ ، آیا تو هم...؟! بی تو باشد چون جهنم زندگی پر از عذاب با تو اما چون بهشت و کوچه باغ ، آیا تو هم؟! 🌱
این سیب‌های سرخ برای نچیدن است دل‌بستنم مقدمه‌ی دل‌بریدن است حتی کلاف کهنه‌ نخ هم نمی‌دهم بالای یوسفی که برای خریدن است زیباترین نبودی و من ماه خواندمت این است عشق، عشق بدی را ندیدن است! دنیا پر‌ از صداست، تو گاهی سکوت کن گاهی سکوت گام نخست شنیدن است بی دوست آسمان قفسی می‌شود وسیع ای دوست! عشق لذّت با هم پریدن است
همه منهای تو تلخ‌اند، به اندازه‌ی چای بده آن خنده‌ی چون قند، که میدانی را!
﷽ ای دل! برای آن که نگیری چه می‌کنی؟ با روزگار دوری و دیری چه می‌کنی؟ بی اختیار بغض که می گیردت بگو در خود شکست را نپذیری چه می‌کنی؟ با این اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ تو جای من؛ جز این که بمیری چه می‌کنی؟ ای عشق! ای قدیم‌ترین زخم روزگار! در گوشه‌ی دلم سر پیری چه می‌کنی؟ دست تو را دوباره بگیرم چه می‌شود؟ دست مرا دوباره بگیری چه می‌کنی؟
‌ غمِ مجنون و تبِ لیلی و شورِ فرهاد هر چه اینها سرشان آمده یکجا دارم ..
من اهل غزل هستم اما به حکایت نه میخوانم و می‌سوزم با قصد شکایت نه هم ناله زنم هر دم هم گریه کنم هرشب اما بخدا هرگز تا روز قیامت نه این شیوهٔ دل باشد هی رفتن و هی مردن در کوی بلا جویان حرفی ز ندامت نه
تو شرط یاری و رسم وفاداری نمی‌دانی همین دل می‌توانی برد، دلداری نمی‌دانی..
لذت مرگ نگاهي ست به پايين کردن بين روح و بدن ات فاصله تعيين کردن نقشه مي ريخت مرا از تو جدا سازد «شک» نتوانست، بنا کرد يه توهين کردن زير بار غم تو داشت کسي له مي شد عشق بين همه برخاست به تحسين کردن آن قدر اشک به مظلوميتم ريخته ام که نمانده است توانايي نفرين کردن «باوفا» خواندمت از عمد که تغيير کني گاه در عشق نياز است به تلقين کردن «زندگي صحنه ي يکتاي هنرمندي ماست» خط مزن نقش مرا موقع تمرين کردن!   وزش باد شديد است و نخم محکم نيست! اشتباه است مرا دورتر از اين کردن
‌گر بار غم این است که من میکشم از تو بالله که اگر کوه شوم از کمر افتم ...
بی من چگونه می گذرد روزگار تو ؟ بی تو تمام هفته ی من عصر جمعه است !!!
تادردل من قرارکردی دل رازتوبی قراردیدم مولانا‌‌‎‌‌‌🌸 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
خدا قلم زد و شب را ادامه دار کشید مرا مسافرِ شب های انتظار کشید تو را شکفته و مغرور و سنگدل، اما مرا شکسته و بی تاب و بی قرار کشید تو را کنارِ سحرگاهِ شاد پیروزی مرا حوالیِ اندوهِ بی شمار کشید میان خنده و غم جنگ شد، دریغا غم به خنده چیره شد و دورِ من حصار کشید غمی که بر سرم آمد از آشنایان است همان غمی ست که هر لحظه شهریار کشید « کجا رواست که از دستِ دوست هم بکشد کسی که این همه از دستِ روزگار کشید »
از بسکه دل تو دام حیلت افراخت خود را و ترا ز چشم رحمت انداخت مانندهٔ فرعون خدا را نشناخت چون برق گرفت عالمی را بگداخت ‎‌‌‌🌸 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
  چه باشد پیشہ‌‌ ی عاشق به جز دیـوانڪَی ڪردن چه باشد نازمعشوقان ‌به جز بیـــڪَانڪَی ڪردن !!.... مولانا‌‌‎‌‌‌🌸 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
سحرم دولت بیدار به بالین آمد گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست که به کام دل ما آن بشد و این آمد... حافظ‌‌‎‌‌‌🌸 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
مضمون که باشد ، عشق بی‌معنا نمی‌ماند عاشق شبیه شاعران تنها نمی‌ماند در وادی امّید ، یک جمله‌ست حرف‌ ما : مضمون نباشد زندگی زیبا نمی‌ماند آری شقایق هست ؛ شور عاشقی زنده‌ست هر کس شقایق را ندید اینجا نمی‌ماند عاشق شدن هم رنج‌های بی‌امان دارد شاعر توانا نیست ؛ در صحرا نمی‌ماند عاشق شده شاعر وَ یا شاعر شده عاشق دیوانه در دنیا و مافیها نمی‌ماند رفتن چه آسان است از دنیای بی‌احساس مضمون احساسم در این دنیا نمی‌ماند عاشق شدن سخت است - شاعر هم اگر باشی - عاشق شبیه شاعران تنها نمی‌ماند ...
من خودم بوم به دستم تو مرا رنگ مزن لا اقل رنگ سیاهی به دل تنگ مزن شده هنگام خداحافظی آخر من غزل امشب مارا تو به آهنگ مزن دل غمگین و نزارم شده بازیچهٔ تو بی وفا بر من افتاده ز پا سنگ مزن گفته بودند که ظالم همه جا ظلم کند رخ من تیره و تارست فقط چنگ مزن
در خـویش سفر کردم... ویرانـه بـه ویرانه از خواب بـه بیداری... افسانـه بـه افسانه   با مختصری ازعقل.. خوش بودم و حالم را با خنده نشان می داد... دیوانه بـه دیوانه   
دیوار به دیوار به دیوار کشیدم نقشی ز تو در شعر هدفدار کشیدم هرجا غزلم خسته شد از من قلمم را بردم به لبم چون ته سیگار کشیدم از تلخی دنیا همه را دیده و گفتم از هرچه بگویی غم بسیار کشیدم
"دلم پر آتش و چشمم پر آب شد هر دو" دو بیت نذر تو کردم خراب شد هر دو یکی ز مدح تو ای آفتاب و از داغت.. که سیل اشک رسید و سراب شد هر دو ز عجز وصف شما استعاره و تشبیه شبیه دخترکی در حجاب شد هر دو یکی ز گَرد مسلمانی و یکی از عشق رسید در نظرت ، آفتاب شد هر دو نبوده لایق چشمان تو دو چشمانم و یا دلم ، ز نگاهت خطاب شد هر دو دو دستها که به امّید وصل بالا رفت جواب آمده سویت جواب شد هر دو چگونه ای که هر از چند گاه می بینم که مهر و ماه ،ُ رخش در نقاب شد هر دو .............. دو قطره اشک نوشتم دو قطره از داغت ـ سحر نیامده ـ دیدم کتاب شد هر دو دو تارِ زلفِ شما چها که نکرد که دیده و دل از آن دو کباب شد هر دو به یادِ ی خدّ التّریب افتادم "دلم پر آتش و چشمم پر آب شد هر دو" ┏━━━🍃🌺🍃━━━ ┗━━━🍂━
بی‌تو محکوم به بی‌وزنی‌ام و تا به ابد هستی و نیستی‌ام روی هوا می‌ماند
چون خيال تو درآيد به دلم رقص‌کنان چه خيالات دگر مست درآيد به ميان سخنم مست و دلم مست و خيالات تو مست همه بر همدگر افتاده و در هم نگران!
https://harfeto.timefriend.net/16443213200791 لینک‌ناشناس برای ارتباط بامدیر کانال یه صحبت با اعضا محترم. این کانال خصوصی بود برا ذخیره شعر‌.‌یمدته تصمیم گرفتم آزاد بزارم تا اگه کسی با سرچ وارد شد راحت بتونه استفاده کنه. و جایی لینک یا آیدی نزاشتم @abadiyesher