eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چاره‌ای نیست فقیرت به خیال تو خوش است به خیالِ تو اگر چشم ندوزم چه کنم
دیرگاهی است که افتاده ام از خویش به دور شاید این عید به دیدار خودم هم بروم...
آرام بیا زیبا پنجره خودش برایت باز می شود حیاط خودش را آب و جارو می کند شمعدانی ها به هم نرگس هدیه می دهند و من در چشمانت شعر می ریزم آرام بیا زیبا مثل ..!
عاشقان، هر چند مشتاق جمال دلبرند دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشق ترند عشق می نازد بحسن و حسن می نازد بعشق آری، آری، این دو معنی عاشق یکدیگرند در گلستان گر بپای بلبلان خاری خلد نو عروسان چمن صد جامه بر تن میدرند جان شیرین با لبت آمیخت، گویا، در ازل گوهر جان من و لعل تو از یک گوهرند ای رقیب، از منع ما بگذر، که جانبازان عشق از سر جان بگذرند، اما ز جانان نگذرند مردم و رحمی ندیدم زین بتان سنگدل من نمی دانم مسلمانند، یا خود کافرند؟ با تن لاغر، هلالی، از غم خوبان منال تن اگر بگداخت، با کی نیست، جان می پرورند
گیسو رها نکن که به اندازه ی نیاز افسانه های در هم و برهم شنیده ایم
بحث کل جهان شود خبرش... سال تحویل شد خبر آمد تیرگی مرد تا سحر آمد... عطر نرگس گرفته عالم را صاحب الامر از سفر آمد... اللهم عجل لولیک الفرج
سلااااااام. عیدتون مبارک🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
اعضا جدید خیلی خوش آمدید
عید است و هوای کوچه عطرآگین است هر باغِ دعا، پُر از گُلِ آمین است هرچند که لایقِ ظهورش نشدیم حتّی سخن از آمدنش شیرین است.
دارد بت من با همه کس گوشهء چشمی چون شمع که مخصوص کسی نیست نگاهش ...
لب بجنباني همينجا خطبه خوان آورده ام دوستي با شيخ محضردار گاهي لازم است 👌
حرفِ ناگفته زیادَست... ولی میگُذریم... آمد و بُرد و زَد و خورد... حلالش باشد!
تویی نماز و منم مست، مانده‌ام چه کنم که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو...
‏من تو را به اندازه‌ی ناکامی‌ ام در داشتنت می‌ خواهم.
آمدم تعبیر کردم خواب لب های تو را من بجای ابن سیرین ،ابن شیرین می شوم
در اینستا پاک‌بودن شیوه‌ی پیغمبری‌ست ورنه هر گبری به ایتا می‌شود پرهیزگار 😂😂
از راه رسید عید، اما بی تو... نوروز فقط «اول فروردین» است!
نامی از خویش در جهان بگذار زندگانی برای مردن نیست...
🌾 هفت سینم" را چنین زیبا مهیا کرده ام طرح اندام تو را در سفره ام جا کرده ام سین اول؛ از "سرت"موی پریشان چیده ام برسرش با باد و باران جنگ ودعواکرده ام سین دوم؛ "سایبان"طاق ابروی تو را بین سفره خط نستعلیق زیبا کرده ام سین سوم؛ "سرمه" از چشمان تو آورده ام ماه را با چشم زیبای تو رسوا کرده ام سین چارم؛ "سیبی"از رخسار گندمگون تو چیده ام تاهفت سینم را فریبا کرده ام سین پنجم؛ "سرخی" لبهای شیرین تو را مثل فرش قرمزی در سفره برپا کرده ام سین ششم؛ "سوز" دستان تو در دستان من مثل اینکه در زمستان دست خود "ها" کرده ام سین هفتم؛ طرح "سیمای" تو را در چشم خود جذر و مدی داده ام تا شکل دریا کرده ام لذت "نوروز" امسالم دوچندان گشته است چونکه با القاب زیبای تو غوغا کرده ام
سلااااااام. عیدتون مبارک🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 اعضا جدید خیلی خوش آمدید
تویی نماز و منم مست، مانده‌ام چه کنم که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو...
آمدم تعبیر کردم خواب لب های تو را من بجای ابن سیرین ،ابن شیرین می شوم
قصد جان می‌کند این عید و بهارم بی‌تو این چه عیدی و بهاری‌ست که دارم بی‌تو گیرم این باغ، گُلاگُل بشکوفد رنگین به چه کار آیدم ای گل! به چه کارم بی‌تو؟ با تو ترسم به جنونم بکشد کار، ای یار من که در عشق چنین شیفته‌وارم بی‌تو به گل روی تواش در بگشایم، ورنه نکند رخنه بهاری به حصارم بی‌تو گیرم از هیمه زمرد به نفس رویانده‌ست بازهم باز بهارش نشمارم بی‌تو با غمت صبر سپردم به قراری که اگر هم به دادم نرسی، جان بسپارم بی‌تو✋🏻 🌱
🔸ساعت رسمي كشور در ساعت ۲۴ امشب (یکم فروردين) يك ساعت به جلو كشيده مي‌شود.
⏰بحران ساعت⏰ رفت ساعتها پیِ تغییر یک ساعت دریغ زیر پا له می شود حق طبق یک عادت دریغ مجلسی درگیر در تغییر ساعت مانده است مانده کوهی درد روی دوش یک ملت دریغ مجلس ما غصه‌ی ساعت به جان دارد ولی غافلند از قصه‌ی ویرانگرِ قیمت، دریغ چون نبوده مجلس قبل انقلابی آه، آه انقلابی هست اگر حالا از این بابت دریغ انقلابی نیست این مجلس که چندین ماه شد بر سر شفافیت مانده ست بی همت، دریغ کاش می شد عبرت ما قصه‌ی پیشینیان از گذشت روزهای دوری از عبرت دریغ حرف مردم بهترین دنباله‌ی شعر من است این که می‌گویند با هم آخر هر خط، دریغ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساعتم تنظیم میگردد به وقت کربلا هم قدیماً هم جدیداً دوستت دارم حسین
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟ پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولی گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ چارفصل دلم را ورق زدم آن برگ‌های سبزِِ سرآغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند حال سؤال و حوصله‌‌ی قیل و قال کو؟
اگر فصل فراق از دفتر ایام گم میشد چه کم میشد!؟ چه خوش بود این ورق را پاره زین می‌کردند..
از فتوحاتت بگویم: شهرها، اقلیم ها پر شد از وابسته ها، درمانده ها، تسلیم ها شاعران توصیف ها کردند از چشمت، ولی آنچه من دیدم فراتر بوده از تفهیم ها دل ببندم، دین و دنیایم؛ نبندم، هستی ام... شیخ صنعانم که می ترسم از این تصمیم ها سهمم از زیبایی ات تنها تماشا کردن است کشوری هستم که گیرافتاده در تحریم ها کُندی ساعات تنهایی برایم کافی است دیگر از جانم چه میخواهند این ها؟!
دل ، بی تو درون سینه‌ام می‌گندد غم از همه سو راه مرا می‌بندد امسال بهار بی تو یعنی پاییز به گور پدرش می‌خندد !