نیمه شب رفتی،هوای چشم هایت گرگ و میش
رویِ دارِ دل کشیدم چله ی غم، ریش ریش
تارو پود عشق را آهسته میبافم عزیز
دست حق پشت و پناهت مهربانم،خیر پیش
#مارال_افشون
#مهر_و_ماه
هر چند , با عاشق شدن مشکل ندارم
یک مشکل اما هست ; دیگر دل ندارم
در بوستانی که خودم آباد کردم
چندی ست دیگر حقِ آب و گل ندارم
باید مرا از نو بچیند دستِ تقدیر
چیزی کم از احساس یک پازل ندارم
دیوانه ام آری, مرا دیوانه کردند
ناچارم از بس"دشمنِ عاقل ندارم"
فیل و رخ و اسب و وزیرم را گرفتند
حتی دو تا سربازِ نا قابل ندارم
دل را زدم دریا بخواهد یا نخواهد
دیگر خیالِ دیدنِ ساحل ندارم
من در جوابِ..عشق آیا اتفاقی ست؟
حرفی به غیر از "ای دلِ غافل" ندارم
مجتبی سپید
در انتظار پیام ِ
'شبت بخیر عشقم'
دو چشم خسته ی من تا به صبح بیدار است...!
#امیرحسین_پورعزیز
#سالروز_تخریب_بقیع
ای شمع! بسوز و آب کن ما را هم
آسوده ز پیچ و تاب کن ما را هم
از گریۀ ما بقیع آباد نشد
ای اشک! بیا خراب کن ما را هم
شاعر: #سیدمحمد_رستگار
#سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
خشت اول گر بیفتد دست خواهان حسن
تا ثریا می رود دیوار ایوان حسن
شاعر: #رضا_دین_پرور
#قبرستان_بقیع
#سالروز_تخریب_بقیع
بیا و هیبت حیدر بیاور
برای ما کمی باور بیاور
عزیز فاطمه برگرد،برگرد...
بقیع را از غریبی در بیاور
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
چند روزی می شود ، مثل خزر توفانی ام
من فدای چشمهاتم ، دلبر گیلانی ام
سبز جنگل های گیلان ، سبز چشمان شماست
حافظ چشم توام ، مامور جنگلبانی ام
صد قصیده شرح چشمانت کنم بی فایده است
شاعر قرن ششم هستم ، خود خاقانی ام
ارمغانت شاخه ای زیتون منجیل است و من
امپراطور کبیر دوره ی ، یونانی ام
بی تو خورشیدی ندارد ، آسمان لحظه هام
من هوای رشت هستم ، دایما بارانی ام
نوجوانم کرده چشمت ، این خود نوستالوژی است
سخت بیتاب تب عشقی ، دبیرستانی ام
بی قرارم بی قرارم بی قرارم بی قرار
من تپش های تنی ، با روح سرگردانی ام
کور خواهم کرد چشمی ، را که دنبالت کند
با غرور و غیرتی ، در خون کردستانی ام
جشن می گیرم اگر، در خانه ام مهمان شوی
با خودت خورشید من شو ، در شب مهمانی ام
سیروس_عبدی
نخواه چشم ببندم به روی رفتن تو
که وقت رفتن جان، چشم باز میماند!
#امیر_اکبرزاده
.
در سینه پنهان ڪرده ام
گنجینه اے از داغ غم
تا مے توانے سعے ڪن
اے عشق ، در ویرانے ام
✍🏻#عاشق_اصفهانى
نُه ماه نگفتم به کسی درد دلم را
حالا که غمی حامله ام، قابله ای نیست..
#حسن_رحمانى_نكوز
خلایق در تو حیرانند و جای حیرت است الحق
که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد
#سعدی