eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
جویند همه هلال و من ابرویت گیرند همه روزه و من گیسویت از بین دوازده ماه تمام یک ماه مبارک است و آنهم رویت
‌ می‌روم شاید کمی حال شما بهتر شود می‌گذارم با خیالت روزگارم سر شود از چه می‌ترسی؟ برو دیوانگی های مرا آن‌چنان فریاد کن تا گوش عالم کر شود می‌روم، دیگر نمی‌خواهم برای هیچ کس حالت غمگین چشمانم ملال‌آور شود باید این بازندهء مغرور- جان عاشقم- تا به کی بازیچه این دست بازیگر شود؟ ماندنم بیهوده است، امکان ندارد هیچ وقت این من‌ِ دیرین‌ِ من، یک آدم دیگر شود
آمده عبد گنهکار، بگو می بخشی با دلی زار و گرفتار، بگو می بخشی چشم امید مرا تار نکن یا الله باز هم حضرت غفار، بگو می بخشی کار ما را نگذاری تو به آن آخر وقت اولین لحظه ی دیدار، بگو می بخشی با بدهکار خودت باز مدارا کن، آه طلبت را به بدهکار، بگو می بخشی تا که آب از سر من رد نشده کاری کن مثل آن توبه ی هر بار، بگو می بخشی من خودم آمده ام، فاش بگویم خجلم سر به زیر آمدم ای یار، بگو می بخشی دم افطار فقط یاد لب عطشانم به همان روضه ی افطار، بگو می بخشی قسمت می دهم اینبار به عباس علی به دو تا دست علمدار، بگو می بخشی وحید محمدی
بغض، وقتے میرسد شاعر نباشے بهتر است... بغض، وقتے گریہ شد؛ خودڪار می‌خواهد فقط꧇)
چهارده مهره‌ی شطرنج همه مات شدند چون دلم خواست تو سردار قشونم باشی 🕯🌺
چشم هایت همه جا راز تو را جار زدند خبر از عشق نوشتند و به دیوار زدند پی انکار ‌من و رنگ «نگاهت» هستی این جماعت مگر احساس تورا دار زدند؟ دوستم داری و لب دوخته ای میترسی؟ حرف مردم؟به خدا حرف که بسیار زدند... سهم من،این من دیوانه،فقط بی تابی ست؟ از تب عشق به من طعنه ی بیمار زدند... دوستم داری و لب دوخته ای حرف بزن چشم هایت همه جا راز تو را جار زدند
می دوختَم زَمین و زَمان را به هَم اگر می خواستی به قَـدرِ سَـر سـوزنی مَرا ♥️
از خدای خود فقط بی دردی دوران مخواه قندِ خالی را چه لطفی؟! چای تلخی بایدش ♥️
کل دنیاگشتمو جز تو ندیدم یارخویش راست گفتند مال بد هست بیخِ ریشِ صاحبش ♥️
مهربان هستی ولی نامهربانی میکنی توهمانی ک ب قلبم حکمرانی میکنی همچو،چوپانی ب صحراخوش صدا و نی ب دست بر مسیر قلب این عاشق شبانی میکنی ♥️
حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که خسته از تکلیف شب ، خوابیده روی دفترش ♥️
🖇🌱 یوسف‌فروختن‌بہ‌زرناب‌هم‌خطاست نفرین‌اگرتورابہ‌تمامِ‌جهان‌دهم....
🖇🌱 در هر غزلم عشق نشسته‌ست کنارم اما به خدا ذرہ‌ای از تو خبری نیست
دعایت گرفت مادر بزرگ خیلی '' ''''پیر '''' '' شدم خیلی..... زود ‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌
قرآن به سر گرفتم و گفتم: سلام عشق! یعنی به جز حریم تو بر من حرام عشق ترسم که در سماع شوم از دعای دست آن جا که قبله گاه تو باشی، امام: عشق! با خون وضو بگیر و دو رکعت غزل بخوان آن دم که اذن می دهد از روی بام عشق از رکعت نخست در افتاده ام به شک در سجده کفر گفته ام و در قیام عشق سی پاره ی حضور مرا چله بست شو قرآن به سر بگیر و بگو: والسلام عشق!
🍃 سحرگاهان که شبنم آیتی از پاکی دل را،  به گل های بهاری هدیه می بخشید؛  به آن محراب پاک درگه حق آرزو کردم:  برایت خوب بودن، خوب دیدن، خوب ماندن را 
صبح یک پیچـــــک زیباست...عزیز در دلم عشـــــق به پا کن...برخیز باز لبــــــــخند بزن ... کیف کنم توی فنجـــــان خوشی..چای بریز ‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌
و مرا وصله بزن سمت چپ پیرهنت
میشود این رمضان موعد فردا باشد؟ آخرین ماه صیام غیبت مولا باشد؟ میشود در شب قدرش به دلم مژده رسد؟ که همین سال، ظهور گل زهرا باشد؟
قُل قُل گرم سماور در اتاق / می‌برد من را به عصر کوزه‌ها می‌برد تا لحظه‌ی افطارها / می‌برد من را به ماه روزه‌ها . . . آغاز ماه مبارک رمضان بر شما مبارک
🍃🌷 آمده است مژده یاران، ماه رحمت، ماه قرآن آمده ماه خوبی و سعادت، ماه غفران آمده 🌷🍃 خانه‌ی دل فارغ از افڪار دنیایی ڪنید هدیه‌ای بس قیمتی، ازسوی یزدان آمده 🌷🍃 مرحبا گویید به این ماه مبارڪ مرحبا چند روزی نزد جمله ، همچو مهمان آمده 🌷🍃 باد مهمانی مبارک بر شما ای روزه دار لطف بی حد بر شما، از سوی رحمان آمده 🌷🍃 نیڪی‌ات هفتاد گردد، قطره ات دریا شود قدر این نعمت بدان،که بر تو احسان آمده 🌷🍃 بلبلان ،نغمه ڪنان، اندر تراویح و سحر از نوای هرڪدام، بویی ز ریحان آمده 🌷🍃 نفس‌سرکش را دراین ماه‌سخت افسارش‌کنید اندرین ایام زندانی شیطان آمده 🌷🍃 لیلة القدر است انعامی ز سوی ڪردگار یک شبش باشد، هزار شب برتو پنهان آمده 🌷🍃 لذت افطاری وشوق سحرخوانی خوش است ذڪرحق درهر نفس، با نور وعرفان آمده 🌷🍃 آیه‌یِ قرآنِ پاک گوید به نیڪ و مخلصان مژده گانی بر شما، با حور و غلمان آمده 🌷🍃 گر بخواهی عارفان را همنفس فردا شوی دل بیارای، مغفرت گردی که ایمان آمده 🍃🌷 ❤️❤️
درسی به من آموخته ای ؛ یادم هست بیهـوده نبـاید ؛ بـه کسی دل را بست چون دامنِ پُـر ز مِهر ؛ در جایی نیست بـایـد بکِشم؛ کنـون زِ هر دامن دست ویـرانــه مکن دل ؛ کسی بـا نیـرنـگ هـرگز نتـوان ؛ درونِ ویـرانـه نشست هـرگــز نهـراسـم ؛ از شکستـن در راه صد درس گرفته ام ز صدگونه شکست تنهـا بـه امیـدِ دیـدنـت ؛ زنـده منـم بـا بـوی گُـلِ تنِ تـو؛ می گردم مست
سر به راهی بودم، اما سخت گمراهت شدم برکه‌ای بودم که غرق جادوی ماهت شدم هر چه اینجا دل مقرب‌تر، عذابش بیشتر سوختم، از لحظه‌ای که شمع درگاهت شدم عمر، صرف یک نظر گشت و پشیمان نیستم شاعر طبع بلند و مکث کوتاهت شدم با نگاهی از تو پرسیدم که: می‌مانی؟ ولی ماندم و حیران فقط آیینه‌ی آهت شدم یوسفی هستم که اهل دل شکستن نیستم تو زلیخایم شدی و من زلیخواهت شدم بعد از این بیتم تو رفتی، من ولی سرگشته‌ای بین شرم و خنده و استغفرالله‌ت شدم 🌿🥀🌿
بی تو یک دهکده دل ،در صدد آشوب است بازدر نطفه ولی شورشمان سرکوب است رفته ای  بی خبر و ولوله ای شد برپا پای این زلزله آواره شدن هم خوب است کدخدا بعد تو دانست تب چشمانت باعث مستی این دهکده بی مشروب است جالب این است که سر چشمۀ این رسوائی یک پریچهرۀ خاکی صفت محجوب است بی تو یک مزرعۀ در عطش بارانم رنگ غم یافته آبادی دل مخروب است شب مهتاب شد وجای تو امشب خالی نگران تو ام و حال تو حتما خوب است!
این بغض را هرآینه پرپر نمی کنم غم را درونِ سینه مکدّر نمی کنم باید بُرید گیسِ بلندِ خیال را مِن بعد روسریِ غزل سر نمی کنم پاشویه می کنند مضامینِ تَر مرا جز با لهیبِ عشق گلو تر نمی کنم آه ای لحد بیا به دلم ضربه ای بزن در گورِ شعر مُردم و باور نمی کنم 🌱