eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
56 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق شادی است ، عشق آزادی است عشق آغاز آدمیزادی است... عشق آتش به سینه داشتن است دم همت بر او گماشتن است... عشق شوری زخود فزاینده است زایش کهکشان زاینده است... تپش نبض باغ در دانه است در شب پیله، رقص پروانه است ... زندگی چیست ؟ عشق ورزیدن زندگی را به عشق بخشیدن زنده است آن که عشق می ورزد دل و جانش به عشق می ارزد.. # هوشنگ ابتهاج
اعضای محترم کانال بنده هم راهی کربلا شدم حلال بفرمایید خدانگهدار ✋
دل تو را دوست‌‌تر از جان دارد من از آن دوست‌ترت می‌دارم......!!
گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری سعدی
به وقت صبح دل را تازه یابی همه ذرّات در آوازه یابی به وقت صبح دل را شاد گردان حقیقت جان و دل آباد گردان
... هرجا که کارزارِ جنون سوت و کور بود خواندم دو بیت مدح تورا، ازدحام شد!
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نيستند درد بی درمانشان را درد درمان میکند
قلب رو به قبله‌ام را کرد احیا پرچمت ای نفس‌هایم بقربان مسیحا پرچمت هر محرم با هزاران شوق بر تن کرده‌ام رخت مشکی ظاهراً، در باطن امّا پرچمت قامت گردن کشان خم میشود بی اختیار هر کجا که میشود از دور پیدا پرچمت بس که مواج است از چندین خیابان دورتر مانده‌ام دریا به چشمم میخورد یا پرچمت!؟ بر سر خورشیدِ گنبد تا می‌افتد سایه‌اش میشود زیباترین تصویر دنیا پرچمت غبطه خوردن کار خاک و آب و آتش میشود باد وقتی عشق بازی میکند با پرچمت هر فرازی دیده‌ام با خود فرودی داشته‌‌است «هر چه بالا رفت پایین آمد الّا پرچمت» با تو هر کس بود ماند و بی تو هر کس بود رفت هست از روز ازل تا حشر، بالا پرچمت شاعر:
لب بسته ام ز هر چه بجز گفتگوی تو دل شسته ام ز هر چه به جز نقش روی تو
به وقت صبح دل را تازه یابی همه ذرّات در آوازه یابی به وقت صبح دل را شاد گردان حقیقت جان و دل آباد گردان
گفتم ڪه روے خوبت از من چرا نهانست گفتا تو خود حجابے ورنه رخم عیانست گفتم ڪه از ڪه پرسم جانا نشان ڪویت گفتا نشان چه پرسے آن ڪوے بے نشانست
گفتے سپیده دم چـه دل انگیز ودلرباست گفتم تبسم تو بسے دلرباتر است گفتے چه دلگشاست افق در طلوع صبح گفتم ڪه چهره ے تو از آن دلگشاتر است...             ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎
دلا چو غنچه 🦋 شکایت ز کار بسته مکن که باد صبح نسیم گره گشا آورد رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد بنفشه شـــــاد و کش آمد سمن صفا آورد 💎
صبحدم چون 🦋آسمان در گردش آرد جام زر در گمان افتم که خورشیدست یا جام شراب جان سرمستم برقص آید ز شادی ذره‌وار هر نفس کز مشرق ساغر برآید آفتاب 💎
خورشید شڪفته در هوایم ، به به! با ڪترے و رقص شعله هایم، به به صبحانه من صبح بخیرے ازتوست با نام تـو شیرین شده چایم، به‌به
لب بسته و پر سوخته، از کوی تو رفتم رفتم، به خدا گر هوسم بود، بسم بود
ماییم که از بادهٔ بی‌جام خوشیم🦋 هر صبح منوریم و هر شام خوشیم گویند سرانجام ندارید شما ماییم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم 💎
از صدای پر مرغان سحر لاله از خواب گران دیده گشود اولین پرتو سیمایی صبح بوسه بر گنبد مینا زده بود
به اُمیدِ گوشه چشمت چقدر گدا نشسته نه فقط گدا که حتی ، صف اغنیا نشسته منِ بنده را ز خیل حشمت سوا مفرما که به خوان لطف و جودت همه ماسوا نشسته "اَنا مِن شروط" یعنی که ولای توست توحید حرمت نشسته هر کس ، حرم خدا نشسته "اَنا مِن شروط" یعنی که به گِرد کعبه حاجی چو رضا نباشی از او ، ز خدا جدا نشسته "اَنا مِن شروط" یعنی مرو راه دیگر ای دل به خدا رسیده هر کس به ره رضا نشسته تو ز هیچکس نپرسی : "ز کجایی و که هستی؟" که غریبه هم ز لطفِ تو چو آشنا نشسته نه فقط که رو سپیدان به نماز ایستاده به نیاز ، روسیاهان همه با حیا نشسته همگی به دام لطف تو اسیر گشته اینجا که کمند لطف و جودت به کمینِ ما نشسته به جز از تو که نشستی سر سفره با گدایان به خدا نبوده شاهی بغل گدا نشسته چو نگین پادشاهی که نشسته بر رکابش به دلم محبّتِ تو چقَدَر به جا نشسته شده "فابک للحُسین" تو دلیل گریه هایم که همیشه در دل تو غم کربلا نشسته
و شب... آغاز ... دلتنگی های من برای توست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پریشان حالی شب های خود با او نمی گویم که می ترسم ببیند ناگهان خواب پریشانی 🍁 😔😔😔
دلبرم چاق که نه باب دل یار شده مثل آن سوگلی دوره‌ی قاجار شده
ما که از خاک کربلا دوریم؛ خوب شد مشـــهد الــــرّضا داریم...
صد سخن با شعر گفتم، او ندانست قصد چیست؟ یک سخن با چشم گفتم، زیر و بم، دانسته بود...
با شعر حق انتخاب کمترى دارى آدم که شاعر مى شود تنهاست يا تنهاست
بیا تا گم ڪنم خود را به خلوت هاے خاموشی...
پایان شب من باش؛ چون جاے درنگی نیست! جز عشق براے ما پایان قشنگی نیست ...
ترسم که نامه‌ام نرساند صبا به یار بد کرد جان، که همره ِ باد صبا نرفت ...
مست‌گاهی‌می‌شوم شاید به‌مینا جویمت خواب گاهی‌میروم شاید به رؤیابینمت.