eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ما درخت خانهٔ خود را به خون پرورده ایم هرکه دارد آرزوی قطع آن را میبُریم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷✌
در طريق عشق، خار از پا کشیدن، مشکل است! ریشه در دل می كند، خاری كه در پا می رود.
🇮🇷 شبیه آسمانی که ببوسد ماه زیبا را و ماهی که ببوسد قطره‌های آب دریا را ببوسم دانه‌دانه خون روی پرچمت را که به سینه حک نموده اسم الله_تعالی را ✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاه‌بیت تو اگر خود را نشناسی عجب ست ای که روشن شده چشم تو به یک پیراهن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🚨⚠️🚨نشر حداکثری 👈* *اعتراف دبیر اول حزب کومله در سلیمانیه عراق به قتل مهسا امینی طبق برنامه از پیش تعیین شده*. . . . . خوب حالا دیدین این سناریو از قبل برنامه ریزی شده بود. اینو دیگه خودشون دارن میگن.
‌‌‌‌‌  تا خُدا هست بہ مخلوق دَمے تڪیہ نڪُن ڪہ خُدا ڪوهِ ثَبات است و بَشر عینِ نیاز
🕊🥀🕊 دستی بکش به روی سرم دل پرم ببین از این زمانه از همه دل می برم ببین حتی من از خودم چقدر دلخورم ببین آقا منی که نان تو را میخورم ببین گاهی عجیب اشک تو را در میاورم خبط از من است حوصله را سر میاورم اصلأ خودت برای دلم فکر چاره کن این نامه ی سیاه مرا پاره پاره کن با دست خود ردای تنم را قواره کن از نو بسازنوکرتان را اداره کن از درد و غصه های من در به در بگو وقت گناه یاد تو بودم مگر؟؟بگو تا شد همیشه حرف شما را زدم ببخش وقت عمل رسید و فقط جا زدم ببخش قطره نبودم و دم دریا زدم ببخش بر زخم کهنه ات چه نمک ها زدم ببخش یابن الحسن(عج)خسته ام آقا نظاره کن من توبه میکنم تو به من هم اشاره کن عجل ظهور…محو سخن میشوم بیا یاللعجب که ملک و وطن میشوم بیا با یک نگاه حر تو من میشوم بیا از اهل خوشتبار قرن میشوم بیا جانم فدای جان تو برگرد جان من ای آخرین غریبه امام زمان(عج) من   سلاااااااااااام سحر چهارشنبه تون ،امام رضایی لحظات ناب استجابت دعا و نماز شب ،همدیگه رو دعا کنیم‌ 🕊🥀🕊
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ صبـح‌من‌خیـری‌ندارد‌بی‌طلوع‌چشم‌تو ذره‌ای‌چشمان‌خود‌را‌باز‌کن‌خورشید‌من ━━━━💠🌸💠━━━━
در راه او نشستیم چندان که خاک گشتیم زین بیشتر چه باشد صبرآزمایی ما
تار و پود انقلاب عشق از هم می گسست در هیاهو ها اگر نقش بسیجی ها نبود
گفت با طعنه رفیقی که: «اسیری!»، گفتم: رحمت اوست که گیسوی رهایی دارد
گاهی بیا به دیدن من محض سر زدن اصلا بیا به باغ به قصد تبر زدن