eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌فهمم دلیل اصلی اعلان جنگش را که از عشقش به یادم نیست الا دنگ و فنگش را همیشه ادعا می‌کرد تنها عشق او هستم شبیه ادعای خود عوض کرده است رنگش را چرا با سنگ حرفش دست رد بر سینه‌ام می‌زد کسی که می‌زدم بر سینه‌ام یک عمر سنگش را من از زیبایی‌اش جز خوش خط و خالی نمی‌دیدم علاقه مانعم شد حس کنم خوی پلنگش را پدر فهمید عشقش کار دستم می‌دهد آخر از این رو برد پنهان کرد در پستو تفنگش را زمانه باز هم بالا و پایین می‌برد ما را  مگر پایان ببخشد بازی الاکلنگش را من از آن کس که دیگر نیست در شعرم نمی‌گویم اگر چه می‌کشم بر دوش عمری نام و ننگش را
مبادا بشنود یک تارِ مویش زلّه‌ام کرده که دیگر پیش چشمم روسری بر سر نخواهد کرد
👌 . . از آن گیسو که در دست رقیبان، رایگان می‌گشت اگر یک تار مو هم می‌فروشی من خریدارم ...
نگاه کن! که نگاهت روایت فتح است سپاه چشم تو کرده است فکه را مجنون
ای یار دوردست که دل می بری هنوز چون آتش نهفته به خاکــستری هنوز هر چند خط کشیده بر آیینه ات زمان در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز
گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازی گفت حق است که با آتش ما دم‌ سازی گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود گفت این سادگی توست که دل می‌بازی گفتم آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟ گفت آنجاست که تو در ره خود سر بازی گفتم این عشق نباشد که پرستم خود را گفت پس جان بده چون کرده‌ای آتش بازی - مولانا 🌾
نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سُرودم که به حُرمت ِسکوتم تو به دیدنم بیائی
‎‌‌‌‌‌ شده باران بزند، خاطره ای درد شود؟ بی تو هر شب منم و صد شب بارانی و درد... 🌴💙🌴
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی زمین ناز تو را در آسمان‌ها می‌کشید وقتی عطش طعم تو را با اشک‌هایم می‌چشید من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود، نه دلی... 🌴💙🌴 ... وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد 🌴💙🌴
تا کی آخر به خیابان قدم و پرسه زدن در خیالات خودم عاشق و معشوق شدن صورت از ماه کشیدن،رخ بی یار چِشَم ناگهان جلوه نمودن پس از آن شعر و سخن گفته بودی غرض از اینکه مزاحم شده ای گفتن حرف دلت بود ولی طعنه نزن آمدی تا بشوی محرم اسرار دلم آه از این دل نالایق و کج فهمی تن مذهبی بودن ماهم شده یک دردسری تو خجالت بکشی از تو که بدتر خود من نرسیدن شده یک از قسمتی از زندگی ام روی قبرم بنویسید رسیدم به کفن
چه خوش گزیده‌امت از بساطِ حُسن‌فروشان نه عاشقِ تو که من عاشق بصیرت خویشم!