eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تو که خود فاش توانی دل یک شهر ربودن دل شوریده روا نیست که دزدیده ربایی
بر سر بالین، طبیب از ناله من زار شد از برای صحت من آمد و بیمار شد
اگر نمی‌طلبی رنج ناامیدی را ز دوستان و عزیزان مدار چشم امید
هر عابری در این شهر یک مرده ی عمودی است این شهر تا بخواهید، سنگ مزار دارد
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را
گروه کودکان سرگشته چرخ و فلک بازی من از بازی این چرخ فلک سر در گریبانم
رسم کجاست این؟ تو بگو در کدام مُلک؟ دل می‌برند و چشم به بالا نمی‌کنند...
من از دیوانگی خالی نخواهم بود تا هستم که رویت میکند هشیار و بویت میکند مستم
هر کسی را هست صائب قبله‌گاهی در جهان برگزیدم از دو عالم من جناب عشق را
جز خیال روی او نقشی نیاید در نظر هرچه ما دیدیم و میبینیم آن جانان ماست
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
غم صیقل خداست خدا یا ز مامگیر این جوهر جلی که جلا می دهد به دل