گیسوی توست عطرِ بهارانههای چای
یک استکان بریز که قندان بیاورم...
#سیامک_بهرامپرور♥️
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
یک استکان
طراوت گلهای تازه دم
یک لقمه آفتاب سحر ناشتای تو
هر چار فصلِ
دامن چل تکه ات بهار
هر هشت روز هفته دلم مبتلای تو...!
━━━━💠🌸💠━━━━
#علیرضا_بدیع
مرا اگر به جهنم بیفکنی ای دوست
هنوز نعره برآرم که دوستت دارم
امید من به خطاپوشی تو آنقدر است
که در شمار نیاید گناه بسیارم
تو را به فضل تو میخوانم و امیدم هست
اگر به قدر تمام جهان خطاکارم ...!
#سجاد_سامانی🌹
@Shapark1🦋🌺🦋
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
بوی عطرت که شنفتم
به لبم جان آمد
منم آن گل که نچیدی
و زمستان آمد
━━━━💠🌸💠━━━━
#مریم_قهرمانلو
هر چند نمڪ چون شڪرت.....
شور جهانیسٺ.....
لیڪن لب لعلٺ.....
نمکی بس شڪرینسٺ....
#خواجوی_کرمانی
عوض شدی دلم برای دیدنت بهانه داشت
چرا که مثل اشک چشم خواهشم ترانه داشت
به یاد روزهای خوبمان همیشه دست من
هوای موطلایِ باز را اسیر شانه داشت
شدم شبیه مادری که آخرین نگاه او
به خاطرات بچه اش نوای عاجزانه داشت
فقط نگو به من گلم که عاشقم نبوده ای
روایتی نوشته ای خدای عاشقانه داشت
ببین عواملی که رویشی به لاله داده اند
امید غنچه را به زیر سنگ با جوانه داشت
نگو بمان که میروم،بگو نمان نمیروم
که خواسته ات ز من فقط جواب دخترانه داشت
🌸گلایه هم که میکنم شعر حساب میشود
زبان شاعری مگر ز یار ما نشانه داشت
من از تمام شاعران به نکته ها رسیده ام
که شعر با گذشته ها سراب صادقانه داشت
#سید_طباطبایی
بداهه
باز در کوچه کسی عاشق باران شده است
این دروغ است ولی نامِ تو عنوان شده است
پرده ی صافِ اتاقت به کناری رفته ...
و همین باعثِ یک شکِ دو چندان شده است...
فصل چشمان تو آن قدر هوایش سرد است
که شبیه نفس باد زمستان شده است
چه قَدَر فکر کنم سوء تفاهم باشد
که کسی پشتِ نفس های تو پنهان شده است
بس کن آقا، برو و شال و کلاهت بردار
مدتی هست دلت مثل خیابان شده است
آسمان ابری و بغضی به گلویش انگار
موعدِ ریزش یکباره ی باران شده است
من کلبه ای از عشقم و ویران تو هستم
درمانده ی گرمای دو دستان تو هستم
آغشته به “تو” میشود این جسم پر از عشق
چون شاعر دیوانه ی چشمان تو هستم
لبهای تو مانند دوبیتی قشنگی ست
من عاشق آن خنده و دندان تو هستم
هر یک مژه ات مثل غزلهای قشنگی ست
چون شیفته ی هر خط دیوان تو هستم
از سلسله ی موی تو شب هم شده عاشق
بیمار شده این دل و حیران تو هستم
بی جان شده ام در پی وصل رخ ماهت
با خنده ی خود جان بده ویران تو هستم
میزنم سازی بیا، امشب به سازم ساز کن
دلبری کن از من و امشب برایم ناز کن
مانده ام پشت در دروازه چشمان تو
رحم کن امشب بیا در را برویم باز کن
من به شوق توبه پرواز آمدم در آسمان
بال بگشا سوی من امشب تو هم پرواز کن
حرف دل بسیار باشد با تو هم صحبت شوم
سر بروی شانه ام بگذار و عشق اغاز کن
میشوم فرهاد تو شیرین من باشی اگر
لب بروی لب گذار و بوسه را احساس کن
دست در دستان هم در زیر باران هم قدم
باصدای دلنشین در گوش من اعجاز کن