eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلاااااااام. صبحتون بخیر بابت کم کاری این چند وقت معذرت خواهی میکنم ان‌شاءالله جبران میکنم
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ برخیز و صبحِ مردمِ یک شهر خسته را با چشم های روشن شعرت به خیر کن ━━━━💠🌸💠━━━━
باید برای مثل تو گریانمان کنند هم صبح هم غروب پریشانمان کنند باید برای مثل تو ابر بهار شد باید برای مثل تو بـارانمان کنند ما آدم توأیم به توحید چشم تو سجده می آوریم که انـسانمان کنند حالا که سائل کرم خانه ات شدیم اصلاً بعید نیست سلیمانمان کنند این اشکها نتیجه ی اسلام است پس گریه می کنیم مسلمانمان کنند گیرم برات سینه ی عریان نداشتیم یک شب خلاصه می رسد عریانمان کنند روزیه خلق با کرم نوکـران توست گندم شدیم سفره ی احسانمان کنند فردا که روز آه و پریشانی همه است اگر گذاشت پـریشانمان کنند : ❤️ آغاز می‌کنیم هفته ی خود را به این کلام ای کشته‌ ی فتاده به هامون... السلام سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
حیرت‌زده در حسرت یک نیم نگاهم آیـینهٔ انــدوه و غـم و غـصه و آهم فریادرسی کو که شود منجی دل‌ها؟ در قـافـلهٔ منتظـران چـشم به راهم خورشید درخشانِ نهان در پس ابری در حسرت ماه‌تو در این شام سیاهم ای روح سحر، قبلهٔ من، صبح امیدم روشن شده از نور حضور تو پگاهم طوفان زد‌ه‌ام در دل دریای خروشان در کشتی عشقت بده ای نوح پناهم
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد شاید این باغچه ده قرن به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد ...
. پیش تو چه سِرّیست که قند است دقایق؟! دور از تو چه رازی‌ست که تَلخ‌ند شکرها؟!
می‌خواهمت ...! چنان که ، شب خسته ؛ خواب را ...! می‌جویمت ...! چنان که ، لب تشنه ؛ آب را ...! حتی اگر نباشی ؛ می آفرینمت ...! چونان که ، التهابِ بیابان ؛ سراب را ...!
تا تو از کوچه دلتنگی من میگذری شعرهایم هوس دستفروشی دارند
عقل و دل روزی ز هم دلخور شدند هردو از احساس نفرت پر شدند دل به چشمان کسی,وابسته بود عقل از این بچه بازی خسته بود حرف حق با عقل بود اما چه سود پیش دل حقانیت مطرح نبود دل به فکر چشم مشکی فام بود عقل آگاه از خیال خام بود عقل با او منطقی رفتار کرد هرچه دل اصرار,عقل انکار کرد کشمکش ها بینشان شد بیشتر اختلافی بیشتر از پیشتر عاقبت عقل از سر عاشق پرید بعد از آن چشمان مشکی را ندید تا به خود امد بیابانگرد بود خنده بر لب از غم این درد بود
گوشه‌اى دارى بميرم؟! غار باشد بهتر است مرد عاشق از خودش بيزار باشد بهتر است "سر" كه با زانو رفاقت مى‌كند از غم پُر است همدمش عمرى اگر ديوار باشد بهتر است وقت دلتنگى چه شيرين ترش‌رويى مى‌كنى برگ گل گاهى كنارش خار باشد بهتر است با خودم گفتم -نمى شد راه آسان‌تر شود؟- عشق پاسخ داد: ناهموار باشد بهتر است باز با يادت نوشتم، باز بارانى شدم چشم شاعر اندكى نم‌دار باشد بهتر است...
💚 عج الله شنبه آمد، غیبتت تمدید شد بغض هامان در گلو تشدید شد در کلاس انتظار و عاشقی نمره هامان باز هم تجدید شد شنبه ۱۷ اردیبهشت۱۴۰۱ کپی‌بدون‌نام‌شاعر،حق الناس ┅─⊱✾♡♡✾⊰─┅ ┅┅⊱✾♡♡✾⊰─┅
من کمی بیشتر از عشق تو را می فهمم عشق راه و روش بچه دبستانی هاست