eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا به عزت که خوارم مکن به ذل گنه شرمسارم مکن مرا شرمساری ز روی تو بس دگر شرمساری مکن پیش کس 🌼🍃
نیاز و ناز با غزل شانه کن زلف غزل‌های پریشان مرا تازه‌تر کن عطش روح پشیمان مرا ای فروزان‌تر از آشوب غزلجوشی من شعله‌تر کن نفس گرم غزل‌خوان مرا ای سراپای وجودت همه آیینه و عشق! پر بیفشان و صفایی بده ایوان مرا پشت پرچین نگاه تو گرفتار شدم بگشا ای همه خوبی! در زندان مرا موج در موجِ بلا، اشک، مرا می‌شکند کاش دستی بنشاند تب طوفان مرا در نهانخانهٔ دل، هیمنهٔ یاد کسی است چیست آشفته چنین جانِ هراسان مرا؟
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام شبتون بخیرررررررر🌺 جهت سلامتی و طول عمر رهبر عزیزمون و تعجیل در ظهور آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌺
از ذوق بـغـل‌گـیـری آن قـامـت رعـنـا هر مو به تنم چون مژه آغوش برآورد
دل دُردانه ی من در صدفی جا نشود من ِ دل سوخته با هيچ تويی ما نشود عشق را با چه اميدی به من آويخته ای کِشته در مزرعه ی سوخته بر پا نشود در دلم شانه به شانه قفس آويخته اند پيچ در پيچ گره خورده که پَر، وا نشود آنقدَر سنگ دلم... سنگ دلم... سنگ دلم... که دلم سيب دهان خورده ی حوا نشود روزگاری ست پی گم شده ای ميگردم ساليانی ست قسم خورده که پيدا نشود
برای سوخته دل، بستر و مزار یکیست تمشکِ ترشِ لب و تُنگِ زهرمار یکیست تفاوتی نکند اشک و بغض و هق هقِ ما مسیرِ چشمه و سیلاب و آبشار یکیست هنوز گُرده ی سهراب، سرخ مثل عقیق هنوز رسمِ پدر سوزِ روزگار یکیست هنوز طعنه به جان میخرد زلیخا و هنوز بر درِ کنعان امیدوار یکیست هزار بار دلم سوخت در غمی مبهم دلیلِ سوختنش هر هزار بار یکیست حرام باشد اگر بی وضو بغل گیرم که قوسِ پیکره ی برنو و دوتار یکیست شبی ترنج به بَر میکشد شبی حلاج شکایت ازکه کنیم ای رفیق؟!دار یکیست دو مصرع اند دو ابرو شکسته نستعلیق میانِ هر غزلی بیتِ شاهکار یکیست به دستِ آنکه نوازش شدیم، تیغ افتاد دلیل خون جگریِ من و انار یکیست! به دشنه کاریِ قلبم برس ادامه بده خدای هر دوی ما انتهای کار، یکی‌ست
تــــــــوجــــــــــه❗️ هر شعر که هست فاخرش، بفرستید جذاب و قشنگ و نادرش، بفرستید هر شعرو غزل که می‌فرستید اینجا با اسم شـاعرش بفرستید!
دل‌به‌دریا‌داده را زآسیب طوفان باک نیست موج آخر کشتی خود را به ساحل می‌برد
نمانده دانه و آبی در آشیانهٔ من چقدر ساکت و سرد است بی‌تو خانهٔ من کجاست جفت من آن مهربان دلبندم که رفت دانه بیارد به آشیانهٔ من خدا نکرده شکارش نکرده باشد "باز" چقدر ترس زیاد است در زمانهٔ من نشان لانهٔ‌مان که نرفته از یادش بگو کجاست پس آن عشق بی‌نشانهٔ من؟ و جوجه‌ای که سر از تخم در نیاورده چه‌ها شنیده از این بغض عاشقانهٔ من سری نمی‌زند این روزهای بی‌خبری به غیر سوز زمستان کسی به لانهٔ من قفس شده است بدون تو چاردیواریم بیا به خانهٔ من مرد چارشانهٔ من...
ای که با سلسله ی موی دراز آمده‌ای..
وقت خواب از فكر تو پهلو به پهلو ميشوم... اى نبينى خير از چشم سياهت؛ شب بخير!!!
وعده‌ی وصل به فردا دهی و می‌دانی هر که امروز تو را دید، به فردا نرسد! ‌‌ ♥️°