eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بند بند بدنم بودن در بند تو را خواست بنده را بنده نوازی کن و در بند کشانم زبونت بند نیاد با خوندن این شعر صلوات😁
🍃💔🍃 شب آمد روزگار دل تمام است به دستت اختیار دل تمام است من از چشم تو خواندم روز آغاز که با این عشق کار دل تمام است @❤️💙
🌑 وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها تسلیت باد.(۱۶دی۱۴۰۱) به لطف قافیه شعری وزین نخواهد شد بدون اشک، غزل دلنشین نخواهد شد چکامه‌های تو را زیر چکمه‌ها کشتند نصیب فاطمه‌ها غیر از این نخواهد شد به چارپاره قسم، آن چهار فرزندت؛ ترانه‌ساز حسینی حزین نخواهد شد تو با صبوری خود، خوب یادمان دادی: که بنده‌ای به خدایش ظنین نخواهد شد تو با تمام وجودت به شیعیان گفتی: طریق شیعه که بی درد دین نخواهد شد تویی تو مادر عبّاس، شهد جان علی عصاره‌ی تو بجز انگبین نخواهد شد در آسمان ولایت بجز تو طائر نیست زمین اگر تو نباشی زمین نخواهد شد "بقیع" بار دگر مادری ربود از ما علی که خوشدل از این سرزمین نخواهد شد پس از شهادت زهرا برای ما داغی وفات حضرت امّ البنین نخواهد شد
تمام دل خوشی‌ام شور عاشقانه توست دو چشم منتظرم تا همیشه خانه توست تو صبر گفتی و من خسته از شکیبایی تمام زندگی‌ام غرق در بهانه توست بهانه همه شعرهای من، برگرد بیا که خانه قلبم پر از ترانه توست دل گرفته من همچو مرغ در قفسی تمام هوش و حواسش به آشیانه توست به کنج خلوت خود، همچو ابر می‌بارم سرم درون خیالم به روی شانه توست تو رفته‌ای و من اینجا میان خاطره‌ها به هر طرف که نظر می‌کنم نشانه توست دل شکسته من از تو عشق می‌گیرد کبوترم که امیدم به آب و دانه توست
سنگم، از معدن الماس سخن می گویم خاکم، از چشمه ی احساس سخن می گویم من مغیلانم و از یاس سخن میگویم یعنی از "مادر عبّاس" سخن می گویم اسوه ی عاطفه، اسطوره ی تقوا و یقین مادر شیر پسرهای علی، امّ بنین ای که خورشید، به دور قمرت گردیده قرص ماه، آینه دار پسرت گردیده سُرمه ی حور و ملک، خاک درت گردیده بال جبریل، گلیم گذرت گردیده جیره ی شاعر بی نان و نوا را برسان "چادرت را بتکان روزی ما را برسان" پی دل گشته و دیدیم که دلدار تویی معنی عارفه ی واصله ی یار تویی محرم بی کسی حیدر کرار تویی مرهم گریه ی مولا به شب تار تویی دیده ای از غم جانکاه، چه ها می گوید ضجّه هایش به دل چاه، چه ها می گوید جگرت پاره شد از آه جگر فرسایش قلبت آواره شد از ناله ی واویلایش مُردی از دیدن لرزیدن زانوهایش سوختی، با شرر نغمه ی یا زهرایش گشت هر بار علی از غم زهرا مدهـوش کُشته ی فاطمه را مهر تو آورد به هوش تو همانی که از اوّل شده شیدای حسین ضربان دلت آهنگ دل آرای حسین لای لایی اباالفضل تو آوای "حسین" عشقت این بود شود طفل تو سقای حسین عاقبت هم پسرت ساقی اربابش شد آب اما به خدا گوهــر نایابـش شد چه ابالفضل تو اوصاف نکویی دارد بحر جود است و به هر غمزده جویی دارد هر کسی با پسرت سرّ مگویــی دارد خوش به احوال سکینه چه عمویی دارد گرچه بُرده ست خودش از همه عالم دل را نقش ِ دل کرده فقط ، نام "ابوفاضل" را نیست جز عشق عمو، مایه ی آب و گل او مَشک خونین عمو ، بانی خون دل او آخرین خنده ی عباس بوَد قاتل او آه، از خاطره ی همّت بی حاصل او سینه اش از غم سقّای حرم آکنـده زیر لب زمزمه دارد که "عمو شرمنده" کاش آن بغض گلوگیر فرو می بردم عوض آب کمی خون جگر می خوردم قبل از آنی که به تو رو بزنم می مردم با نگاهم چقدر قلب تو را آزردم شرمگینم ز رخ امّ بنین ، می سوزم با چه رویی نگهم را به نگاهش دوزم یاد داری که قد یوسف زهرا تا شد؟ آن زمانی که عمود آمد و فرقت وا شد؟ تیر ها از همه سو بر تن پاکت جا شد ناگهان بر سر رأس و بدنت دعوا شد قبل‌از‌آن‌لحظه‌که شمشیر‌و‌سنان کشت تورا ترک روی لب دخترکان کشت تو را رفتی و لشکر بابای من از هم پاشید رفتی و حرمله بر غربت بابا خندید رفتی و عربده ی شمر به گوشم پیچید معجر از روی سرم خولی نامرد کشید لکّه ابر سیهی روی مرا پوشانده رد سیلی سنان بر رخ من جا مانده «محمدحسین رشیدی»
مرد آن است كه وقتي دلِ او درگير است در "نه" گفتن به هوس، دستِ صراحت دارد..
چون کلامم به زبان یکسره مشکل دارد فکر کردی که تنم یک دل زایل دارد لکنت روی زبانم شده بازیچهٔ تو هیچ گفتی به خودت این پسرک دل دارد حرمت عاشق دلداده شکستی عملا و کسی این عملت را متقابل دارد قایقی را که شکستی شده مانند کسی که به دریای تو آرامش ساحل دارد گفت حالا تو چرا عاشق دلباخته ای این سوالی است که خود حل مسائل دارد میخورم حسرت ابراز بدون لکنت طعم تلخی که فقط زهر هلاهل دارد لعنتی من د د دو دو س س تت دارم سخت بیت سخت است ولی مصرع کامل دارد
یک دست بجا ماند و صد درد که وامانده از دوری لبخندت تا معضل ناخوانده دیدم همه جا هستی رفتی همه جا دیدی از شیوهٔ گشتن ها تا سنگر فرمانده آنقدر سپهداری آنقدر عزیزی که از هیبت نام تو دشمن شده درمانده هرچند که در یادی اما بخدا سردار این هجر تو هر جان را صد مرتبه سوزانده بعد از تو من افسردم همچون گل پژمرده باران زده است اما خورشید نتابانده آمادهٔ فرمان و آمادهٔ هر جنگیم چون خامنه ای عزت را در همه جوشانده سرباز ولایت هم با راه شهادت رفت ماندیم به دنیایی کز عشق عقب مانده دشمن تو بترس از ما از قدرت ایرانی تا هیچ شدن تنها یک اذن به ما مانده ⠀‌‌‎‌‌🖤