eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جان در تن من چه كار دارد بي تو
تن من قایقِ لنگر زده در طوفان است خودم اینجا دلِ من پیشِ تو سرگردان است
رَفتَنَت مُعجِزه‌ی عِلمِ پِزِشکی شُده است قَلـبِ مَن پیشِ تو امّا بَدَنَـم جان دارَد...!
اصلا چرا دروغ همین پیش پای تو گفتم که یک غزل بنویسم برای تو احساس می‌کنم که کمی پیرتر شدم احساس می‌کنم کـه شدم مبتلای تو برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو دل می‌دهم دوباره به طعـم صدای تو از قـول من بگو بـــه دلت نرم تر شود بی‌فایده‌ست این همه دوری، فدای تو دریــــای من! به ابر سپردم بیاورد یک آسمان بهانه‌ی باران برای تو ناقابل است، بیشتر از ایـن نداشتم رخصت بده نفس بکشم در هوای تو
دیدار تو حل مشکلات‌ است صبر از تو خلاف ممکنات است
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت آمدم ، نعره مزن جامه مدر هیچ مگو گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
این فلسفه ساده عشق است که بخشید سیبی به تو و حسرت چیدن به من اما
هستند نمـاد ننگ و جنـگ افروزی حیوان صفتـان مهـد بد آموزی با باور مـرگ دین برتر رفتند یک مشت حقیر سمت قرآن سوزی
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را   منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را   از رقیبان کمین کرده عقب می ماند هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را   مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر هر که تعریف کند خواب خوشایندش را   ... مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را   عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو به تو اصرار نکرده است فرایندش را   قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را   حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را :   منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را کاظم بهمنی  
بیش ازاین نتوان حریف دا‌غِ حرمان زیستن یا مرا با خود ببر آنجا که هستی، یا بیا…! ♥️