eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برای پشت بی صاحب، دوباره خنجر آورده به هرکس بال و پر دادم برایم دُم در آورده تنفر دارم از عشقی که جای بوسه و لبخند برایم ارمغان همواره چشمانی تر آورده جدایی بهترین کارست وقتی حد و مرزی نیست همین عشق دو روزه با خودش کلی شر آورده چه راحت می شود تعویض، مرد آرزوهایش...!!! شنیدم رو به سمت قبله گاهِ دیگر آورده قرارش جای دیگر بود و دائم بی قرارش من... مبارک باشد انگاری گل و انگشتر آورده... خیالی نیست دارد می رود...اما نمی داند... خدا هرچیز را ازمن گرفته بهتر آورده... 📚گیدا
نشست بر دل تو مهرِ همدمی دیگر نشست بر دل من گردِ ماتمی دیگر ‌ چه میهمان عزیزی، چراغ روشن کن! که آمده‌ست به دیدار من غمی دیگر ‌ چرا زبان بگُشایم؟ که دردهای بزرگ به جز سکوت ندارند مرهمی دیگر ‌ هوای پر زدنم در حصار دنیا نیست مرا ببر به تماشای عالمی دیگر ‌ زمان مردنم -ای بی‌وفا!- به بالینم فقط بیا که نگاهت کنم کمی ...دیگر
در خواب تو را دیدم و چون دیده گشودم دیدم همه جا پرتو مهتاب دمیده سهیلی ♥️
هزار حرفِ جگرسوز بر دهانم بود شکست بغضم و کارم به گفتگو نرسید
اول صبح بہ روے سر خود شانہ نڪش دلبرے میڪند این موے بهم ریخته ات...
دوگام مانده به هم، سیبی از هوا افتاد چه اتفاق قشنگی میان ما افتاد … اگر چه لذت بخشش هزار چندین است برای بوسه فقط انتقام شیرین است …
با هیچ‌کس به کشتن من مشورت مکن ترسم خدانکرده پشیمان کند تو را ...
ای در دل من میل و تمنا همه تو واندر سر من مایهٔ سودا همه هرچند بروی کار در مینگرم امروز همه توئی و فردا همه تو
گرفتی هر چه را دادی، خیالی نیست اما من دلی را که سپردم دست تو، دیگر نمی گیرم...
کهف‌التقی،بدرالشرف، نورالهدا، ابن‌الرضا رخ رحمه للعالمین هیبت علی مرتضی
‌ یا گرمی یک بوسه به پیشانی من باش یا علت یک عمر پریشانی من باش با فاصله‌ای امن که آسیب نبینی بنشین و فقط شاهد ویرانی من باش
باید گذشت از تو و این حرف آخر است چیزی که وا نشد ته این ماجرا در است افتادم از نفس ،هیجانم گرفته شد دیوانگی بس است!!! مگر قحط دلبر است یک کوچه منتهی به تو پیدا نشد چرا تقدیر را بهانه کنی، شرم آور است فکر وحواس من به تو معطوف و وای من... "چشمت به چشم من،و دلت جای دیگر است" افتاده ام چه دیر به فکر دلم خدا حالم خراب و لحظه ی باران جرجر است آبستن حقیقت تلخی است شعر من پیچیده توی شهر،عروسی "هاجر" است 📚گیدا