میخواستم ببوسمت، ايمان نمیگذاشت
ترس از فرشتههای نگهبان نمیگذاشت!
میخواستم بغل کنمت تنگ و تنگتر
اما لهیب شعلهی سوزان نمیگذاشت!
باید خدا که عاقل و خوب است، اینقَدَر
اعجاز توی طرز نگاتان نمیگذاشت!
یا سیب گونههای تو را کال میکشید
یا در دهانم اینهمه دندان نمیگذاشت!
مثل نمازهای قضایی شدم که تو
میخواستی بخوانی و شیطان نمیگذاشت!
میخواستم ببوسم و میخواستی، اگر
تردید توی دامن انسان نمیگذاشت!
#عذرا_هندالی
جان منی
جلوه کن ای ماه من
ماه تر از ماهِ شبانگاهِ من
رخ بنما
بلکه به پایان رسد
این شبِ طولانی جانکاهِ من
#شیوا_صالحی
گُل باش تا که چینمت و لای دفتری
خوابت کُنم که تا ابد از آن من شوی
#حسین_منزوی
.
💠 ماییم و خط خمینی...
ای مشرق چشمهایت مأوای خورشید ایران
تابید تا قلب مغرب از نور مهر تو ایمان
ای آسمان نگاهت معنای آرامش ما
ای در بلندای تاریخ نامت بهپا کرده طوفان
پیش از تو ما قطره بودیم تنها و از هم گسسته
دریا شدیم از دم تو سرشار از دُرّ و مرجان
ای روح اندیشۀ ما مهر تو در ریشۀ ما
شد عاشقی پیشۀ ما تا گفتی از درس قرآن
روشن شد از پرتو تو صد ماه تابان به عالم
جان هزاران ستاره از مهر رویت فروزان
بر خاک افتاده دنیا پیش قیام و مقامت
رفتند با تو به افلاک دلهای از غم پریشان
از فیض نور حضورت گل کرد جانهای عاشق
در مکتب سرخ عشقت بالید روح شهیدان
از شور شیرین شعرت شیدا شده دفتر دل
کوه شکوه کلامت باقی است در کشور جان
تو اسوۀ مهر و قهری شیواترین شعر دهری
ای روح سرخ حماسه ای معنی عشق و عرفان
تو روح این انقلابی تفسیر اسلام نابی
با تو به عزت رسیدیم، گشتیم با تو مسلمان
دل در تو غرق تماشا چشم از فراق تو دریا
بستیم با جانشینت از جان و دل عهد و پیمان
هرکس گرفتار یاری است در بند زلف نگاری است
ماییم و خط خمینی ماییم و پیر جماران
✍️ #محمدتقی_عارفیان
#خمینی_کبیر
#حضرت_امام_روحالله
#در_خط_خمینی_میمانیم
#خامنهای_خمینی_دیگر_است
🎋
خستهام، حــال مرا مـرداب میداند فقط
شب، شب دلتنگ بی مهتاب میداند فقط
بسکه دارم سـر به دیــوار اتــاق خــالیام
رنگ و بوی گــریهام را قــاب میداند فقط
اینکه دوراز چشمهای تو چهدارم میکشم
ســاحل افتـــاده در سیــلاب میداند فقط
برگلـــوی آرزوهـــایم نشــــانــدی زخـــمها
درد جــانســـوز مرا، قصاب میداند فقط
سفره پهنو..هرچه میگردم تو اما نیستی
حــال بیمـــار مـــرا بشقــاب میداند فقط
در میان خاطـراتت میزنم هی دست و پا
این تب و تاب مرا، غـــرقاب میداند فقط
شمعـم و هر لحظه خاکستر شدنهای مرا
نیمهشب، پـــروانهی بیتاب میداند فقط
#ذبیحالله_ذبیحی
درب و داغانم و ناکوک ،مرا می فهمد
هرکه از عرش زمین خورده و بیچاره شده
یا خیالی به سرش بوده و با حادثه ای
کاخ رویاش فرو ریخته آواره شده
بد بهم ریخته احوال دلم چون مردی
که نظر خورده ی چشمان حسود است ولی
هر بلایی که سرش آمده مردم گفتند
خوردن چوب خطا بوده و کفاره شده
مثل شیخی که شده شهره ی تقوا، به تقی
وا شده قفل دلش ،مانده که یکباره چطور!؟
با وجود همه ی ذکر و دعاهای شبش
غرق و دلبسته ی یک دختر بدکاره شده
مثل آن قطره ی باران که عطش داشته تا
به زمین بوسه زند ،غرق شود در دل آن
شادمان آمده از بخت بدش در حوضی
مهره ی بازی تکراری فواره شده
نامه ی عاشق دلسوخته ای هستم که
وقت تقدیم گرفتار خجالت شده است
آنقدر رفته و در آمده هربار از جیب
هر کجا تا به تنش بوده زهم پاره شده
گیج و نافرم ترین حالت یک انسانم
بعد تفسیر شدن های غلط در جمعی
که به لیچار توهم زده ها مهمانِ
اشک سردی است که منجر به غزلواره شده
#محمدجواد_منوچهری
دوریم و درون دل هم ، خانـه زدیم
در خواب و خیال ،موی هم شانه زدیم
هر روز گرفتـار جهنـم دره...
شب حـرف قشنگ عشقولانـه زدیم
#محمدجواد_منوچهری
جانم به لب آمد، و نشستم گله کردم
نفرین به تو و بانی این فاصله کردم
رنجیده شوی از من مجنون گله ای نیست
بد بودی و یک عمر تو را حوصله کردم
هی سوختم و ساختم و حیف دوپا که
در راه غم عشق تو پر آبله کردم
من رفته ام از دست امیدی به شفا نیست
بیهوده فقط دور سرت هروله کردم...
من شهر رها گشته ی دور از گسل اما
بدجور خدایا هوس زلزله کردم...
#محمدجواد_منوچهری
📚گیدا
عاشقی کن بی خیال وصل و هجران ای عزیز
گـاه گـاهی جـاده هـا از شـهـر مقـصـد بهتـرند
#امير_وجود
--------•⊱♥⊰•-------