eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
2هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
103 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دل نیازارد ز حرف سخت هرگز سنگ را هرکه داند کوه عاجز نیست در ردّ جواب
می شود پرده‌ی چشمم پر کاهی؛ گاهی دیده ام هر دو جهان را به نگاهی؛ گاهی وادی عشق بسی دور و درازست؛ ولی طی شود جاده‌ی صد ساله به آهی؛ گاهی در طلب کوش و مده دامن امید زدست دولتی هست که یابی سر راهی؛ گاهی
صبح آمده و چشم همه روشن شد هنگام تماشای گل و گلشن شد آبادی شعر است و دل بی‌تابم مشتاق سرودن و غزل گفتن شد
صبح زیبا آمد و      چشم شقایق باز شد لاله زلف سرڪشش را      شانه ڪرد و ناز شد شاپرک آهسته      نبض نرگس رعنا گرفت ارغوان جامی       به چنگ آورد و بس طنّاز شد
عبدالکریم زارعی: حکایت شهادت بیا از شهیدان روایت کنیم حدیث شهادت حکایت کنیم بیا لحظه ای با شهیدان عشق غریبانه تجدید بیعت کنیم گل لاله را قاب دل ها کنیم قنوتی ز آنها شفاعت کنیم دو رکعت محبت به جا آوریم به جا مانده ها را محبت کنیم سلامی دهیم بر مریدان عشق ز ایثار آنها حمایت کنیم شهیدان همه شاهد و زنده اند بیایید همه قصد قربت کنیم زگمنام و خوشنام یادی کنیم نباید به نامی قناعت کنیم چرا حرمت عاشقان نشکنیم «بیا عاشقی را رعایت کنیم» توهم «منتظر» جان مانی ز آن بیا آرزوی شهادت کنیم
تو عروسی که به سفره بله می اندازد به زمین وبه زمان زلزله می اندازد باد در شانه ی لخت توچه جرات دارد لرزه بر پیکر این سلسله می اندازد از دم تیغ دو ابروت رهایی یابم پیچ موهات مرا در تله می اندازد من اگر گام به صحرای تنت بگذارم، همه پاهای مرا آبله می اندازد عطر کافور تو در شهر اگر پخش شود بین زن های عرب هروله می اندازد از تو زائیده شدم پرت شدم مانند کودکی را که زن حامله می اندازد حس دلشورگی راهزنانی وحشی است چشم هایت؛ خوره بر قافله می اندازد شک نکن! که تو یقین همه پاسخ هایی شیخ، تردید در این مساله می اندازد شاعردیده ی درباری تو من هستم حاتم چشم تو دائم صله می اندازد لحظه ی خیره شدن عینک خودرابردار! شیشه ی عینک تو فاصله می اندازد.
آبادی شعر 🇵🇸
صبح زیبا آمد و      چشم شقایق باز شد لاله زلف سرڪشش را      شانه ڪرد و ناز شد شاپرک آهسته      نب
صبح زیبا آمد و چشم شقایق باز شد لاله زلف سرکشش را شانه کرد و ناز شد شبنم از خورشید عالم تاب، جانی تازه یافت رفت بالاتر ز جو، با ابرها دمساز شد شاپرک آهسته نبض نرگس رعنا گرفت ارغوان جامی به چنگ آورد و بس طنّاز شد صخره با امواج دریا صورتش را خوب شست کار رستوران دریا با سحر آغاز شد اردکی از زیر پرها سر درآورد و نشست چلچله پرپرزنان هم سفره ی صد غاز شد بوی صبح و زندگی شوری چنین برپا نمود گفت عارف یا رب و با بلبلان هم ساز شد عارف
Mohammad Motamedi @GoSong.iRMohammad Motamedi - Hagh Hou Hala [320].mp3
زمان: حجم: 8.29M
🎙ترانه‌ی"حق هو هلا" خواننده: موسیقی:  تنظیم:  شاعر: [حق هو هلا من مرد میدانم از سرزمین تک سوارانم گر شعله از هر سو ببارد باز من تا ابد پای تو میمانم]
دل داشتیم؛ دادیم! جان بود، عرض کردیم! چیزی که یار خواهد صبر است و ما نداریم...