eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
ابری ام، بارانی ام، حال و هوایم خوب نیست چشم سر، خیس است امّا چشم دل، مرطوب نیست آفت عصیان به جان نخل دل افتاده است علتش این است اگر محصول ها مرغوب نیست سود بازار عمل از عُرف هم کمتر شده ای دریغ اوضاع کار و بار من مطلوب نیست این دل بی در اگرچه جای این و آن شده غیر تو اصلا ً برای من کسی محبوب نیست واقعا ً من دوستت دارم عزیز فاطمه! غیر یوسف هر کسی که دلبر یعقوب نیست با من ِ بیچاره هم حرفی بزن چیزی بگو جنس این دل که دگر از جنس سنگ و چوب نیست طاقت دوری ندارم، رحم کن بر عاشقت صبر من مانند صبر حضرت ایّوب نیست کربلا می خواهم آقا ... التماست می کنم نامه ام را مُهر کن هر چند که مکتوب نیست
👌👌 خدایا تا که عمری هست و ما جان در بدن داریم نگیر از قلب ما مِهر حسین ارباب دل‌ها را
تو را با دیگران می‌بینم و در صبر می‌سوزم ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸
من دلم پیش همانی است که نیست!
راستش را بخواهی، دیگر منتظر آمدن تو نیستم، منتظر رفتن خودم هستم!
تا تو نِکوتر می شوی،من مبتلاتر می شوم...
🍃 گر به دادم نرسی می روم از دست، بیا نامت آرامش این قلب گرفتار من است
🍃 بین ما و بین رب پرده دری هایی شده رَبَّنا گفتن ز ما، إغْفِرْ لَنایش با شما
🍃 به کار من که نمی آید این دو چشمی که جمال صاحب خود را ندیده در ندبه
در این زمانه‌ی‌شهرت خوشا‌بـه‌حال دلی کـه آشنـای تـو و بین خلق گمنـام اسـت
مرده ام عیسی دمی خواهم که یابم زندگی همره باد صبا بفرست بوی خویش را
گنج خدا همیشه به کنجی عیان شود "اِقرا" ببین که گشت ز غار حرا بلند
سعدی اگر عاشقی میل وصالت چراست هر که دل دوست جست مصلحت خود نخواست سعدی
میل من سوی و قصد او سوی ترک ڪام خود گرفتم تا برآید ڪام دوست...
رباعی بر روز حساب خود براتی بفرست در باغچه‌ی دل نفحاتی بفرست با نام علی دهان خود شیرین کن با نام محمد صلواتی بفرست شاعر:
به هر کس میرسم بوی تو را دارد یقین دارم تمام شهر را با چشم‌هایت مبتلا کردی...
🍃 گر به دادم نرسی می روم از دست، بیا نامت آرامش این قلب گرفتار من است
بسوز ای دل       که  تا  خامی              نیاید بوی دل از تو کجا دیدی        که بی‌ آتش           کسی را بوی عود آمد..... ‌ 🌾 ‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎
دارو فروشِ خسته‌دلان را دکان کجاست...!؟ رفته‌ای از بَرِ ما، چشم به راهیم بیا... 🌷
آدینه‌ها غروب که دلگیر می‌شوم در انتظار ماه رخت پیر می‌شوم چون شبنمی به شستن گرد و غبار دل از آبشار دیده سرازیر می‌شوم افتاده‌ام به پای تو در اوج بی‌کسی لطفی نما و گرنه زمین‌گیر می‌شوم آئینه‌ام گرفته به زنگار معصیت از هرم آفتاب تو تطهیر می‌شوم با آیه‌های روشنی از صبح انتظار تلفیقی از تلاوتِ تفسیر می‌شوم وقتی غزال عشق غزل صید می‌کند با مصرع ظهور تو تقریر می‌شوم پژواک ناله‌های غریبانهٔ شماست آدینه‌ها غروب که دلگیر می‌شوم
دل من دمی ز یاد تو غافل نمی‌شود دل من عجب مدار اگر دل نمی‌شود دل من خوشا فسون محبت که در دیار جنون به هیچ سلسله عاقل نمی‌شود دل من نهنگ لجّه به مرداب در نمی‌گنجد اسیر رامش ساحل نمی‌شود دل من ز رنج بادیه و جورِ خار، قصّه مگوی به پای ناقه به منزل نمی‌شود دل من چو دردِ عشق ندانی نصیحتم چه کنی؟ مطیع مردم جاهل نمی‌شود دل من نیازمند تو از مهر و ماه مستغنی است پی بضاعت آفل نمی‌شود دل من ز من مپرس ز آیینه پرس و خود دریاب چرا به غیر تو مایل نمی‌شود دل من؟
از رودکی تا منزوی دیوانه‌ات بودند ای در غزل ده‌قرن، چشمان تو شاعرکُش