eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش میشد ازصدایت عکس داشت!
نسیم خوش‌خبر، از نورِچشم من چه خبر؟ همیشه در سفر، از بوی پیرهن چه خبر؟ تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری از آن پری، گل قاصد، برای من چه خبر؟ نشسته در رهت ای صبح چشم شب‌زده‌ام طلایه‌دار، زخورشید شب‌شکن چه خبر؟ بشارتی به من از کاروان بیار، ای عشق همیشه رفتن و رفتن؟ ز آمدن چه خبر؟ به بوی عطر سر زلف او دلم خون شد صبا کجاست؟ از آن نافهٔ خُتن چه خبر؟
💧سفر اشک اشک طرف دیده را گردید و رفت اوفتاد آهسته و غلتید و رفت بر سپهر تیرهٔ هستی دمی چون ستاره روشنی بخشید و رفت گرچه دریای وجودش جای بود عاقبت یک قطره خون نوشید و رفت گشت اندر چشمهٔ خون ناپدید قیمت هر قطره را سنجید و رفت من چو از جور فلک بگریستم بر من و بر گریه‌ام خندید و رفت رنجشی ما را نبود اندر میان کس نمیداند چرا رنجید و رفت تا دل از اندوه، گردآلود گشت دامن پاکیزه را برچید و رفت موج و سیل و فتنه و آشوب خاست بحر، طوفانی شد و ترسید و رفت همچو شبنم، در گلستان وجود بر گل رخساره‌ای تابید و رفت مدتی در خانهٔ دل کرد جای مخزن اسرار جان را دید و رفت رمزهای زندگانی را نوشت دفتر و طومار خود پیچید و رفت شد چو از پیچ و خم ره، باخبر مقصد تحقیق را پرسید و رفت جلوه و رونق گرفت از قلب و چشم میوه‌ای از هر درختی چید و رفت عقل دوراندیش، با دل هرچه گفت گوش داد و جمله را بشنید و رفت تلخی و شیرینی هستی چشید از حوادث باخبر گردید و رفت قاصد معشوق بود از کوی عشق چهرهٔ عشاق را بوسید و رفت اوفتاد اندر ترازوی قضا کاش می‌گفتند چند ارزید و رفت
💥 این فرصت را در شب با فضیلت جمعه از دست ندهید ♥️ امام صادق(ع)فرمودند: 🍃 هنگامی که فرا رسد ملائکه ای به تعداد مورچگان[حاکی از کثرت آنهاست] از آسمان فرود می آیند و در دستانشان قلم هایی از طلا و کاغذهایی از نقره است و تا شب شنبه چیزی نمی نویسند جز صلوات بر محمد و آل محمد. پس زیاد بفرست. 📚الکافی، ج3، ص 416. 🌸 اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد🌸 🌸 🍀وعجل_فرجهم 🍀🌸
Gomnam-Haftegi930204[01].mp3
7.96M
آری همین امروز و فردا باز می‌گردیم ما اهل آنجاییم،از اینجا باز می‌گردیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر‌ خراب گناهی، اگر که خسته راهی بیا بیا که در اینجا هراس راه ندارد ببوس خاک درش را و سجده کن حرمش را که در مسیر رضا ، ناسپاس راه ندارد
چشم مجنون چشم لیلی را سخنگو می کند...
زمین از دلبران خالی ست یا من چشم ودل سیرم؟ که میگردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
بغلم کن که هوا سرد تر از این نشود زندگی خوب شود … باد خبرچین نشود … بی هوا بوسه بزن، عشق دو چندان بشود بوسه آنگاه قشنگ است که تمرین نشود! وقت بوسیدن تو شعر بیاید یا مرگ ؟! مانده ام مات ، بخواهم که کدامین نشود ؟ چشم و ابروی تو بیت الغزل صورت توست زلف تو آمده تکرار مضامین نشود بین مردم همه جا از تو فقط بد گفتم! تا که دنیای حسودان به تو بدبین نشود روز مرگ از نفست جان و دلم میلرزد به عزیزان بسپارید که : ” تلقین نشود” دور خود خشت به خشت از تو غزل می چینم پیش من باش که دیوار غزل، “چین” نشود!! 🙂🙃🙂🙃🙂🙃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کبریای توبه را بشکن! پشیمانی بس است از جواهرخانه ی خالی نگهبانی بس است ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین آبروداری کن ای زاهد! مسلمانی بس است یوسف از تعبیرخواب مصریان دلسردشد هفتصد سال است می بارد! فراوانی بس است نسل پشتِ نسل تنها امتحان پس می دهیم دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است بر سر خوان تو تنها کفر نعمت می کنیم! سفره ات را جمع کن ای عشق! مهمانی بس است!
دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد کشتی‌ام را شب طوفانی گرداب گرفت
تو باشی، رازقی باشد، غزل باشد، خدا باشد بگو این دل اگر آنجا نباشد، پس کجا باشد؟! خدا می‌خواست هم‌عصر تو باشم، هم‌کلام تو خدا می‌خواست چشمانت برایم آشنا باشد خودش می‌خواست لبخندت، سلامم را بلرزاند خودش می‌خواست قلب ساده‌ی من مبتلا باشد بگو وقتی دو دل با هم یکی باشد، چرا باید هزاران سال نوری دستشان از هم جدا باشد بگو وقتی دو دلواپس، دو دلداده، دو دلبسته دلت را بسته می‌خواهم چرا؟! باید رها باشد... نمی‌خواهم که پابند دل بی‌طاقتم باشی تو باید شاد باشی تا جهان بوده‌ست و تا باشد رها کن شاعران را... ما به غم شادیم  و آزادی مگر آزادگی باید میان قیدها باشد! خداحافظ نگفتم تا نگویی”زود برگردی” خدا می‌خواست لبخند تو ختم ماجرا باشد