eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مرا از”جمع” خاطرخواہ ها “منها” کن ای “حوا” تو را کافیست “آدم” هرچه بار آمد به غیر از من ...
دل سویِ تو آورده پناه از غمِ دنیا این طفل، یتیم است در آغوش بگیرش...
﴿دِلا دِیشَب چه مِی کَردی تُو دَر کُوی حَبیبِ مَن؟ اِلهی خُون شَوی اِی دِل تو هَم گَشتی رَقیبِ مَن؟﴾
سخن عشق تو بی آن ڪه برآید به زبانم رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم..!!!
دیدمت یک شب به دریا خیره بودی تا سحر کاش دریای تو بودم دل به دریا می زدی 🌙
خودَت شاید نمیدانی چه کردی با دلم، امّا دلِ یک آدمِ سرسخت را بردی، خدا قوّت!
🕊💫🕊 در مجلس ما یار نباید که بیاید؟ دلدار به دیدار نباید که بیاید؟ سلطان به گداهای در خویش بنازد بیچاره به دربار نباید که بیاید؟ دور تو شلوغ است... مگر که همه پاکند! پیش تو گنهکار نباید که بیاید؟ بر طاق شفاخانه نوشتند کریمان بیمار و گرفتار نباید که بیاید؟ بالا سر نوکر دم تشییع جنازه ارباب وفادار نباید که بیاید؟ این بَرده ی بازار نجف دلهره دارد حیدر سر بازار نباید که بیاید؟ سرمست علی هستم و جام شب قدرش آن ساقی کرار نباید که بیاید؟ لب تشنه ی آن تشنه لبِ آبِ فراتم سقا دم افطار نباید که بیاید؟ با سر به زمین خورد و دل خیمه بهم ریخت ای مشک! علمدار نباید که بیاید؟ وقتی سر ناموس علی معجر پاره است عباس در انظار نباید که بیاید؟ 🕊💫🕊
  ﺻﺒﺢ ﻓﺮﺩﺍ، ﻣﻮﺳﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺁﯾﻨﻪ ﻫﺎﺳﺖ ﻓﺼﻞ ﻓﺮﺩﺍ، ﻧﻮﺑﺖ ﮐﺸﻒ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ   ﺩﺳﺖ ﮐﻢ، ﯾﮏ ﺫﺭه ﺩﺭ ﺗﺎﺏ ﻭﺗﺐ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎﺵ! ﻻﺍﻗﻞ، ﯾﮏ ﺷﺐ ﺑﮕﻮ، ﮐﯽ ﺻﺒﺢ ﺻﺎﺩﻕ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟   ﻣﯿﺮﺳﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺷﺮﻁ ﻋﺎﺷﻘﯽ، ﺩﻟﺪﺍﺩﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ، ﻫﺮﺩﻝ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﻮﺩ   🍃🌺🍃
می‌خواهمت چنان که شب خسته خواب را! می‌جویمت چنان که لب تشنه آب را! محو توام چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده ‌دمان آفتاب را بی‌تابم آنچنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را حتی اگر نباشی، می‌آفرینمت چونانکه التهاب بیابان سراب را… ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی! با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اَشک، عاشِق را فَقط ثابِت قَدم‌تَر مِى‌كند با چكيدن جاى پاى شَمع مُحكم مِى‌شود:﴾
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش به جُز از وصل تو، خشنود نکرد!
ماه تا آمد که بردارد سری از سجده گاه قصه شق القمر بار دگر تکرار شد