eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
غم است حاصلم از عشق و من بدین شادم که گرچه هست غمم، نیست از غمم غم هیچ دلم ز عشق تو شد قطره‌ای و آن‌هم خون تنم ز مهر تو شد ذره‌ای و آن‌هم هیچ غمم به‌خاک فرو برد و هست غمخور باد دلم به‌کام فرو رفت و نيست همدم هيچ
💠🔷🔷💠🔹🔹 لـب فـروبــند از طـعـام و از شــراب ســـوی خوانِ آسـمــانی کن شـتاب گـر تــو این اَنبان ز نـان خـالی کـنی پـر ز گــوهــر هـــای اجــــلالی کـنی طفل جـان از شـیر شـیطان بــاز کن بـعـــد از آنــش بـا مـــلک انـــباز کن چند خوردی چرب و شیرین از طعام امـتحــان کــن چند روزی با صـیـــام
وقتِ اذانِ مغرب و افطار و رَبَّنا... من آرزو کنم، تو برآورده می‌شوی؟!
ایجاد شد به سایه ی دستت جهان علی حتی جهان که نه همه ی لامکان علی گفتند کعبه است محل ولادتت کردیم ما طواف تو را هر زمان علی هر جا سخن ز مرتبه ی پهلوانی است نام تو است الگوی هر قهرمان علی گشتند کائنات به هنگام اعتکاف در مسجد نگاه تو تسبیح خوان علی یعقوب و نسلهای پس از او ز صبر تو انگشت مانده اند همه بر دهان علی کردی اگر چه روی زمین زندگی ، ولی بوده ست جای پای تو در آسمان علی سنگی شکست آیینه ی غربت تو را شد چاه غمگنانه تو را همزبان علی همبازی تمام یتیمان کوفه ای بودند شاد با تو همه کودکان علی در سلطنت اگر چه وزیر محمدی بودی ولی تو سرور پیغمبران علی ما قطره ایم و وصف تو در وسع ما نبود دریا تویی و وسعت تو بیکران علی
تداعی میکند ابروی او نازک خیالی را منظّم می کند گیسوی او آشفته حالی را تجلی کرد و از یک جلوه اش عالم پدید آمد خدا از روی و مویش ساخت ایام و لیالی را نجف رفته چه داند حال ما دور از نجف ها را چه داند اهل دریا ، حس و حال خشکسالی را؟! مسیری نیست غیر از اشک تا دریای لطف او به گریه جلب میسازد گدا لطف موالی را به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را خجالت از عبادت بیشتر مقبول می افتد به جای فعل از ما میخرد این انفعالی را به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم سلیمان نیز از صحن علی بردست قالی را اگر‌ ساقی تو باشی ، جان فدای جام میسازم که در جنت نخواهم یافت حتی این زلالی را علی و عالی و اعلی ، علی و عالی و اعلی که معنا میدهد غیر از تو این اوصاف عالی را؟! برای گفتن از وصفت زبان شاعران لال است تقبل کن ز لطف از ما  همین اشعار لالی را ۳۰‌شوال ۱۴۴۲ نجف ، حرم ‌امیرالمومنین علیه السلام
نتوان عاشق فرزانه به افسانه فریفت من به هيچ آيه و افسون دل از او بر نکنم نه چراغی است دل من که به بادی میرد دم به دم تازه شود آتش عشقِ کهنم
از لطف روزگار، فراوان به ما رسید در بخت ما پُر است فراوان نداشتن!
روز و شب خون می‌خورم در پرده‌ی بی‌طاقتی گفت‌وگوی لالم و راه دهن‌ گم کرده‌ام
ساحل جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط سکوت، سزای سبکسری است
🍂 گاهی سکوت عمدی ما راه چاره است از حـرف تلخ، بگذر و نادیده اش بگیر
باید که پای عاطفه‌ام را قلم کنم احساس را روانه‌ء مُلک عدم کنم باید برای آنکه نسوزد دلم دگر از شعله‌های آتش این عشق کم کنم آن سرو را که با نفس عشق قد کشید با آه سرد بی‌کسی خویش خم کنم در دادگاه سنگدل و کور روزگار خود را به مهر ماهرخی متهم کنم با جبر دست می‌کشم از عشق عاقبت مجبور می‌شوم به خودم هم ستم کنم هرچند ظلم کرده‌‌ای اما هنوز هم آماده‌ام که عشق خودم را کرم کنم نامهربان من! به خیالم خوش آمدی! بنشین دقیقه‌ای بروم چای دم کنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گزارش جالب زبان معیار ۲۰:۳۰ از سخنرانی رهبر انقلاب... ▪️متعهّدتر از ایشون به زبان فارسی پیدا می‌کنید؟ ✍محمدجواد محمدزاده ✅خیلی جالبه ببینید
جلوه نما تا رُخت همّتِ خلقت کند اذن بده خنده ات باز قیامت کند در همه جا دیده ام ، با همه سنجیده ام جزء به جزءِ جهان از تو حکایت کند آینه هم پیشِ ما جلوه ندارد دگر با همه ی صافی اش ، وهمِ دوئیّت کند گریه کنان آمدم ، موی کَنان آمدم اشک مگر بین ما باز وساطت کند زاهد اگر روز حشر دل به عمل بسته است عاصیِ شرمنده را شرم شفاعت کند
آبادی شعر 🇵🇸
ولی آره خیلی چایی کمرنگیه😐😄
جواب اخرین پست کنونی در مورد چای کمرنگ👇👇 ز خوبی های پر رنگم، ندارم در دلت جایی😔 بلی، وقتی شود پر رنگ، دل را میزند چایی👌
🌿 همچو طفلانِ يتيمِ كوفه ، من هم آمدم ظرفِ شير اورده ام ، مولا جوابم را بده
🔰 دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان : 🔹 بسم الله الرحمن الرحیم 🔸اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي فِيهِ أَبْوَابَ الْجِنَانِ، وَ أَغْلِقْ عَنِّي فِيهِ أَبْوَابَ النِّيرَانِ، وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ، يَا مُنْزِلَ السَّكِينَةِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ. خدایا در این ماه درهای بهشت هایت را به رویم باز کن، و درهای آتش دوزخ را به روزیم بربند، و به تلاوت قرآن موفقم بدار، ای فرو فرستنده آرامش در دل مؤمنان .✔️
Tahdir joze20.mp3
3.99M
🔰 تلاوت قرآن کریم 💽 تند خوانی ( تحدیر ) 💢 استاد معتز آقایی 📻 صوتی 📕 جزء بیستم ✔️
یـــا رب مکـن از لطفْ پــــریشــــانْ مـــا را هر چند که هست جرم و عصیانْ ما را ذات تـــــو غنی بـــــوده و مـا محتـــاجیــم مــحتـــاج به‌غیـر خـــود مگــــردان مـــــا را
شب آمد و از شوق علی جام گرفت آن شب، شب قدر عاشقان نام گرفت از بس که دلش برای زهرا تنگ است از مرگ، دل شکسته اش، کام گرفت...
درهای بهشت را برویم بگشا بربند به روی من درِ دوزخ را توفیق بده تا که بخوانم قرآن ای باعث آرام و قرارِ دل ها
هر زمان می‌پیچد آوای نسیمی در سحر می پرد از خواب‌هایم یاکریمی در سحر از دل بیراهه ها رد کن مرا، بگذار باز پیش پای من صراط المستقیمی در سحر گریه‌های بی پناهم را بغل کن یا رئوف من ندارم غیر از آغوشت حریمی در سحر بی نیازم کرده‌ای از آفتاب پشت کوه داده‌ای وقتی به دل نورِ عظیمی در سحر تا که نجوا می کند نام لطیفت را بهار می شوی با تک.تکِ گلها صمیمی در سحر هر زمانی خلوتم را با تو پر کردم، چکید از نگاهم ذکر رحمان و رحیمی در سحر ماه شبهای مدینه بگذر از تنهایی‌ام باز هم مانده به در چشم یتیمی در سحر
هزار فتنه بیاید، هزار فتنه رود به زیر سایه قرآن نمی‌شوم نگران
انقدر زده ام سنگ علی بر سینه سنگ لحدم بوی علی می‌گیرد..
خطاب به حضرت زینب(س) فرقِ مرا، تو طاقت دیدن نداشتی هجده سَرِ بریده ببینی چه می‌کنی؟ ✍
مُرغ از قفس پرید ندا داد جبرئیل اینک شما و وحشتِ دنیای بی علی
مرو از خانه، به فرياد جهان گوش مکن فقط امشب فقط امشب به اذان گوش مکن شب آخر، شب آخر، شب بی خوابی ها سينه زن در پی او دسته مرغابی ها از قدم های علی ارض و سما جا می ماند قدم از شوق چنان زد که عصا جا می‌ماند با توام ای شب شيون شده بيهوده مکوش او سراپا همه رفتن شده، بيهوده مکوش بی شک اين لحظه کم از لحظه پيکارش نيست دست و پاگير مشو، کوه جلودارش نيست زودتر می‌رسد از واقعه حتی مولا تا که بيدار کند قاتل خود را مولا تا به کی ای شب تاريک زمين در خوابی صبح برخاسته، بيدار شو ای اعرابی عرش محراب شد از فُزت و ربّ الکعبه کعبه بی تاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه آه از مردم بی‌درد، امان از دنيا نعمتِ داشتنت را بستان از دنيا می‌رود قصه ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است عمار نیست، مالک اشتر نمانده است قرآن به نیزه می‌رود این‌جا هزار بار جز خطبۀ دریغ به منبر نمانده است... در کوچه‌های هاشمی آتش هنوز هست باور مکن که حادثه دیگر نمانده است دشمن خیال کرد کتاب غدیر سوخت دشمن خیال کرد که کوثر نمانده است... تکفیر می‌کنند پیاپی امام را ایمانشان به مصحف و دفتر نمانده است شمشیرهای یکسره کوفی‌ست در نیام راهی ورای گریۀ پرپر نمانده است دیگر کجای شب تهی از ابن‌ملجم است؟ در کوفه جز سیاهی خنجر نمانده است فردا تمام جامه‌‎دران‌اند پشت در فردا ولی چه فایده حیدر نمانده است! 🥀