eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
. تو بالاخره به من نگفتی چه کنم! در تور دلم اگر نیفتی چه کنم؟ ای عشق! بیا و کار را یکسره کن با این دل دست‌وپا‌چلفتی چه کنم؟
می پرسند :خوبی؟ آخر یک نفر هم نیست بگوید: صحبت یک روز و دو روز که نیست.. تو مدت هاست بغض گلوی منی.. خیلی وقت است، شب ها تا صبح.. تو ...تو ...تو ...تو را می شمارم ...خوبش هم اینجاست ،همه ستاره می شمارند که خوابشان ببرد، من تو را میشمارم و تا صبح بیدار.. شاید که تو مرا ببری.. تو که میدانی بانو.. بحث یک نخ و دو نخ که نیست.. من بیش از اینها از دست تو می کشم ،میکشم و به تو فکر می کنم،به تو فکر می کنم و صفحه ی سیاه حوادث دلم را می خوانم.. و چقدر خبر.. و چقدر دود.. اینجا بدون تو هوا آلوده است.. آخر صحبت یک قطره و دو قطره هم نیست.. خانه خراب شدیم از اشک ،تازه خوبست مرد ها گریه نمی کنند و الا که.. بگذریم هر کس برای خود یک پری دارد،پری چشم من دریایی است انگار.. چه می گویند اینها؟ صحبت یک فنجان و دو فنجان که نیس یک مزرعه چای خسته‌ام.. یک جهان بغل، دلتنگم و یک تهرااان ،دلم گرفته.. بی طاقتم.. اما.. اما از تو چه پنهان، وقتی از جانم حرف می زنم دقیقا صحبت یک جان ست.. یک جان.. پس وقتی می گویم از نبودنت می میرم یعنی دقیقا از نبودنت می .. | سجاد شهیدی |
ما برایش جان فدا کردیم و او با طعنه گفت چیز دندان گیر مرغوبی نداری بیشتر...؟ سجاد شهیدی
اى كه مى‌پرسى زِ من كآن ماه را منزل كجاست؟ منزلِ او در دل است اما ندانم دل كجاست هلالى‌جغتايى
یکی یکی باید گشود دیده به دلبر، یکی یکی باشور و شوق و نغمهٔ دیگر، یکی یکی ‌ از کوچه‌های شام غم‌افزا گذر کنیم تا جلوه‌گاه مهر منوّر، یکی یکی بوی وفا ز گلشن ما می‌وزد به دهر دل می‌شود چو یاس معطر، یکی یکی از خار خار ذلت خواری گذشته‌ایم باید کشید نقش صنوبر، یکی یکی ما از ازل به‌پای ولایت سپرده دل با نقد جان به شیوهٔ برتر، یکی یکی آتش مزن به خانهٔ دل‌های پرشرر آتش فتد به جان تو محشر، یکی یکی کوشاصفت به بحر فنا پا نهاده‌ایم ماییم همچو موج شناور، یکی یکی بشنو کلام دلکش پروانه را که گفت: "لرزد بنای هرچه ستمگر، یکی یکی"
صبح بی تو رنگ بعدازظهر یک آدینه دارد بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد بی تو می‌گویند تعطیل است کار عشقبازی عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد جغد بر ویرانه می‌خواند به انکار تو اما خاک این ویرانه‌ها بویی از آن گنجینه دارد خواستم از رنجش دوری بگویم، یادم آمد عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد 🌿
غم روی غم آمده تلنبار شده وای از غم مهلکی که تکرار شده در آتش فتنه ایم وبا عکس شهید هر روز مزین در و دیوار شده...
☆ بی مِهـری تـو کـار مـرا ساخته است یک‌ عمر مرا به‌زحمت انداخته است رفتی و نشـد حـال دلـم هیچ ردیف بعد از تـو دلم قـافیه را باخته است
تا زمانی که شاعرت هستم چادر و روسریت بی اثرند آنچه را زیر روسری داری مردم از شعر هام با خبرند چادرت را به یاد خواهم داشت چادرت عین روزگار من است چادرت را سر غزل ها کن مردم از وصف موت خون جگرند ابتدا یک نفر تو را می خواست بعد کم کم گذشت و شاعر شد بعد تر یک گروه عاشق تو ... حال یک شهر از تو در به درند سجاد شهیدی
فرموده رئوف و قبله گاه هشتم یک باب بهشت می شود وا از قم* این شهر، گرفته برکت از فاطمه ای معصومه که بارگاه دارد مردم... *بحارالأنوار ج57 ص216،حدیث 39
﴿انگار با تمام جهان وصل می شوم﴾ در لحظه ای که می کشمت تنگ در ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مرزبانم تویی حماسی‌ترین داستانم تویی به هر داستان، قهرمانم تویی نشان شجاعت به بازوی توست به غیرت، جهان‌پهلوانم تویی سراپا مسلّح به ایمان و عشق سراسر دل مهربانم تویی همه شهر، امن و امان است شب به گوش سحرها اذانم تویی.. توانا و باعزّت و استوار من ایرانم و مرزبانم تویی همه مرزبانان سلیمانی‌اند سلیمان این داستانم تویی ✍🏻 🏷 🇮🇷
💫هر نفس عشق می کشد ما را همچنین عاشقیم تا نفسی‌ست آستین بر جهان برافشانم گر به دامان دوست دسترسی‌ست هوشنگ ابتهاج
جمکران با پای دل به محضرت آقا،قدم زدم تا سر به خاک پای شما دم به دم زدم اصلا" عزیز فاطمه با این بهانه ها دستی به سمت صید غزل بیش و کم زدم تهران به سمت مسجدتان،جمکرانی ام در قم قرار  یار خودم را به هم زدم آقا غزل نوشته ام و با زبان شعر راهی از آستان شما تا حرم زدم سوت قطار عاشقی ام را خدا شنید از بس که روی ریل زیارت قدم زدم بعد از سلام و عرض ارادت به محضرت یک سر به سامرای دو چشم ترم زدم با زائران مسجد سهله قدم قدم بوسه به خاک پاک قدوم صنم زدم آقا قبول کن غزلم را به لطفتان زیباتر از گذشته غزل  را رقم زدم
🍃 اگر چه جمعه نشد حاجتم ولی این است سه شنبه های تو در صحن جمکران باشم
. از شادی دیگران اگر شاد شوی چون باغ بهار دیده آباد شوی یک روز شود نوبت تو صبر نما آن روز دگر ز غصه آزاد شوی
با زخم و شکست عشق و بد مستی ها در پیچ و خم و بلندی و پستی ها دنیای غم اند و سرو قامت یعنی عشق اند تمام دهه ی شصتی ها
. چه حیف، آینه‌ها قلبی از چدن دارند مترسکان قشنگی که پیرهن دارند من از مغازلهٔ خاک و باد فهمیدم که لاله‌ها خطر واژگون‌شدن دارند سلام گفتم و مرگ از چهار سو خندید در انزوای کمد، مادران کفن دارند هزار پنجرهٔ لال در حوالی ماست به‌جای آن، همهٔ سنگ‌ها دهن دارند فرار می‌کند از خویش هرکه در سفر است پرنده‌های مهاجر غمی کهن دارند پناهگاه من آخر کدام آغوش است؟ به غیر من همهٔ عاشقان وطن دارند
ای کاش که تصویر نگاهم باشی هر جا که روم چراغ راهم باشی بگذار سرم به شانه ات باشد تا یک‌ عمر فقط تو تکیه گاهم باشی
از عطربوی سیب تنت مدهوش گشته ام ممنوعه ی بهشتی و خاطی چو آدمم...
. معشـــــــــــــــــــوق را دلارام می‌گویند، یعنی که دل به وی آرام گیرد پس به غیر چون آرام گیرد؟