eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌مناسبت ؛ بر صحن و سرای عشق، مردم صلوات بر مشهد و بر امام هشتم صلوات بر خواهر آفتاب و بر دختر آب بر فاطمه‌ی کریمه‌ی قم صلوات ✍
ذوق صحبت میل عشرت سیر گل دیدار یار من چه دانستم که حسرت این‌قدَر دارد بهار
بسم الله الرحمن الرحیم فراوان به دست لطف تو روزی کم فراوان است که درحریم تو "دارالکرم" فراوان است زبان گریه‌ی بی‌اختیار می‌گوید؛ "و یَسمَعونَ کَلامی" که غم فراوان است به کیمیای تو هر قطره می‌رسد به کمال کنار آب‌خوری جام جم فراوان است قرار شد که کنار تو بشکند تبعیض اگر که هم عرب و هم عجم فراوان است نمونه‌اند فقط حاملان عرش خدا که خادمان تو از این رقم فراوان‌ است قسم به جان جواد تو می‌دهم گرچه برای عرض نیازم قسم فراوان است به شعر ساده‌ی من هم صله عنایت کن اگر چه دور و برت محتشم فراوان است # به لطف حضرت موسی‌بن‌جعفر است اگر که در سراسر ایران حرم فراوان است
شاعرت قافیه را باخته مهدی(عج) برگرد... تا شود حال دلم با نفست زود ردیف! "عاصی" ❤️ تعجیل در ظهور حضرت ۳صلوات
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
جای "مهدی" به‌نظرم "آقا" مناسب‌تر باشه
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
برادر عاصی تنها کسی هست که من بدون اجازه اشعارش رو تغییر می‌دم 😅
خندید و نوشت؛ داغ؟ گفتم: هجران سرمنشا انشقاق؟ گفتم: کیهان! آورد چراغ، خواندمش تاریکی پرسید چماق... سرفه کردم: ای... محسن‌مرادی‌مصطفالو
به شوق دیدنت آتش به عود افکندم بیا که آتش دل را به رود افکندم به گوش کوچه ی کوچت به طاق تنهایی برای آن که بیایی سرود افکندم محسن مرادی مصطفالو
نکند بویِ تو را باد به هر جا ببرد ‌ خوش‌ ندارم دلِ هر رهگذری را ببری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نسیم خوش‌خبر، از نورِچشم من چه خبر؟ همیشه در سفر، از بوی پیرهن چه خبر؟ تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری از آن پری، گل قاصد، برای من چه خبر؟ نشسته در رهت ای صبح چشم شب‌زده‌ام طلایه‌دار، زخورشید شب‌شکن چه خبر؟ بشارتی به من از کاروان بیار، ای عشق همیشه رفتن و رفتن؟ ز آمدن چه خبر؟ به بوی عطر سر زلف او دلم خون شد صبا کجاست؟ از آن نافهٔ خُتن چه خبر؟
صبح است و هوای عاشقی دارم من باران زده، حرفِ منطقی دارم من از رنگ و دورنگیِ جهان دور شدم زیرا که رفیقِ صادقی دارم من.
نیافتم لب میگون سراغ باده گرفتم حلالِ من نشدی منّت از حرام‌ کشیدم هزار لعنت و نفرین بر التفاتِ خلایق که هرچه ننگ کشیدم برای نام کشیدم
نفس‌نفس نفسی درصف انیس نفوسم شرارشعلهٔ شعری به شوق مرقدطوسم! کتاب قصهٔ یک عمر بال بالِ کبوتر به دورگنبدوصحن وسرای شمس شموسم شبیه پنجره فولاد باز کرده ام آغوش که خاک بارگه پادشاه طوس ببوسم! برای این که درآری مرا به عقد اخوت به زیر پردهٔ اشکِ تو شوقِ تازه عروسم دلم به دست تو افتاده است تابفرستی به کارگاه طلا کاری ات مرا که فلوسم! برای این که به طبل ولایت تو بکوبم نقاره خانه ی تو با طنین و نغمهٔ کوسم به پای عهدتویاثامن الحجج دَم محشر دخیل دامنت ازدستبرد"یومِ عبوسم"*! *سوره انسان, آیه 10 # امام_رضا_علیه السلام
نزدیک نیا با تو مرا حادثه ای نیست این آدم ویران شده از دور قشنگ است
روبرو نه در کنار نه سایه‌ای نه در خیال چه بی‌حساب نیستی چه بی‌حساب خسته‌ام،،،❤️‍🩹❤️‍🩹 لیلا مقربی
نگاهت را نوشته‌ام صدایت را بوسیده‌ام و لبخندت را سنجاق کرده‌ام به دلم حالا تو هرچه می‌خواهی نباش من با علاقه‌ات زنده‌ام و با خیالت خوش❣❣ ليلا مقربی
همیشه یک نفر پشتِ شلوغی های خیالت هست که مدام دوستت دارد که مدام دلتنگِ توست و تو مدام بی‌خبری...😔😔💔💔 لیلا مقربی
گاهی بلد باش بودن را کنارِ آن نفسی که بی تو میگیرد👌👌 لیلا مقربی
سینه‌ام داغ تو را دارد و خاموشی‌هات ای فدای تو و هر روز فراموشی‌هات باد می‌آید و در کوچەی ما می‌پیچد عطر گرم نفست، نغمەی چاووشی‌هات ای لبت از هوس و وسوسه سرشارترین بە لبانم برسان دارویِ بی‌هوشی‌هات مست از خانە درآ، قوس و قزح بَر تن کُن دل من می‌تپد از این همە خوش‌ پوشی‌هات مثل خون در رگ شعرم جریان داری و من دفترم پر شدە از عطر غزل نوشی‌هات...
زبان شعله به من داده‌اند، تا چون شمع سخن بگویم و در اشک خود تمام شوم
غایبی و پیدایی سیدی و مولایی صورتی و معنایی سیدی و مولایی هر طرف درخشیدی مثل قرص خورشیدی ماه انجمن‌هایی سیدی و مولایی هم تو منجی عالم هم تو مصلح عالم هم تو صاحب مایی سیدی و مولایی هم کلیم موسایی هم مسیح عیسایی هم عزیز زهرایی سیدی و مولایی دور غربتت تا کی طول غیبتت تاکی عاقبت تو می‌آیی سیدی و مولای قوم فیل در کعبه خادم الحرم گشتند کعبه را تو آقایی سیدی و مولایی دست ما به دامانت جمله تحت فرمانت تاچه تا تو چهره بگشایی سیدی و مولایی نور دیده‌ی زهرا قبر مادر خودرا کی به شیعه بنمایی سیدی و مولایی نیست چشم میثم را تاب دیدن رویت تو همیشه پیدایی سیدی و مولایی ✍ استاد
از سوز و ساز و حسرت و از داغ دل پُرم محزون تر از کمانچه ی کیهان کلهرم داغم چنان که شعله ی فریاد و دودِ داد پنهان نمی شود به قبای تظاهرم آبم ولی به آتش خود نیستم جواب نانم ولی به سفره ی خود، سخت آجرم شعرم که جز به روز سرودن نمی‌رسم بغضم که جز به درد شکستن نمی‌خورم نفرین به من که خلق، مرا رشته‌های مهر یک یک بریده اند، ولی من نمی برم من مثل اشک، منتظر پلک هم زدن مثل حباب منتظر یک تلنگرم !