eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
101 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌴🌴 🌴🌹 🌴 لَفـظ بودن یا نبودن اِستناد عشـق نـیست مَـرد میخواهد بماند پای ِ یک لیلـی ِ سِرشت 🌴 🌴🌹 🌴🌴🌴 @abadiyesher
🌴🌴🌴 🌴🌹 🌴 نام رقیب بر لب جانان من گذشت آگه نشد کسی که چه بر جانِ من گذشت! 🌴 🌴🌹 🌴🌴🌴 @abadiyesher
🌴🌴🌴 🌴🌹 🌴 در محفل ما غزل‌نویس‌اند همه استاد قصیده‌ی سلیس‌اند همه با این همه، در وادی توپ و میدان دلباخته ی پرسپولیس‌اند همه☺️✌️ 🌴 🌴🌹 🌴🌴🌴 @abadiyesher
🌴🌴🌴 🌴🌹 🌴 چند قرن است که یلدای من کهنه چنار به غزلخوانی چشمان شما می گذرد باد می آید و «رخساره برافروخته است» شاید «از کوچه معشوقه ی ما می گذرد»... 🌴 🌴🌹 🌴🌴🌴 @abadiyesher
🌴🌴🌴 🌴🌹 🌴 تو گر گناه من شوی توبه نمی‌کنم ز تو 🌴 🌴🌹 🌴🌴🌴 @abadiyesher
🌴🌴🌴 🌴🌹 🌴 هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق کاین همه گفتند و آخر نیست این افسانه را 🌴 🌴🌹 🌴🌴🌴 @abadiyesher
🌴🌴🌴 🌴🌹 🌴 یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست 🌴 🌴🌹 🌴🌴🌴 @abadiyesher
کانال آبادی شعر ( برای ورد ضربه بزنید ) جهت ارتباط با مدیر کانال ( ضربه بزنید ) @abadiyesher
🌴🌴🌴 🌴🌹 🌴 باز هم دلتنگم و با حسرتِ خیلی زیاد می‌نشینم در خیالم گوشه‌ی باب الجواد عاشقانه، با تواضع، از سرِ عادت که نه! عرض کردم یک سلام از عمقِ جان؛ با اعتقاد بر فرازِ گنبدت می‌گردد از روز ازل بادْ دورِ پرچم و پرچمْ کماکان دورِ باد لحظه‌لحظه جَلب کرده چشم‌هایم را به خود عشق‌بازی‌هایِ خیلِ نوکرانِ خانه‌زاد هم عرب، هم از عجم مشغولِ پابوسیِ تو ای بر این عشقِ إلهی صدهزاران «إن یکاد» رأفتَت شد آشکار آنجا که دیدم در حرم می‌شود هم‌صحبتِ علامه‌ها یک بی‌سواد عشق تو همواره از نسلی به نسل دیگر و دارد از شهری به شهرِستانِ دیگر امتداد تُرک و لُر، مازندرانی، اصفهانی و قُمی دورِ تو گشتند و حیران ماندم از این اتحاد هر که بر لطف تو رو زد، آبرویش حفظ شد بُرد کرد آن‌کس که بر آقایی‌ات کرد اعتماد روضه‌ی جدت به یادم آمد و جاری شد اشک تا که دیدم پیرمردی بر عصایش تکیه داد ** تکیه زد با تشنگی بر نیزه‌ی تنهایی‌اش رفت و در گودال زخمی شد تنش خیلی زیاد! ✍ 🌴 🌴🌹 🌴🌴🌴 @abadiyesher
🌴🌴🌴 🌴🌹 تقصیر دلم بود که چشمان تو را خواست این سر به هوا مثل خودم عاشق دریاست درگیر نگاهت شد و تا بام تو پر زد بیچاره ندانست که این اول بلواست شاعر شد از آن روز که چشمان تو را دید این ولوله در شعر من از چشم تو برپاست چشمان تو آمیزه ای از شور و ترانه است آنجا که غزل نیز فراگیر و مهیاست ناز تو نیاز دل دیوانه ی من شد من شاعر چشم تو که بی وقفه تماشاست آنقدر مرا در نفست جای بده که این از نفس افتاده بگوید که مسیحاست جرم توکه نیست اينهمه من عاشقت هستم تقصیر دلم بود که چشمان تو را خواست.... فریدون مشیری 🌴 🌴🌹 🌴🌴🌴 @abadiyesher
🌴🌴🌴 🌴🌹 🌴 نگـاهِ بـی‌کلـک‌ات را، دعـای راهـم کن بـرای لحظـه‌ ی آخر ، کـمی نگاهم کن رسید وقتِ وداع و  دلـم بـه لـرزه فتاد بـه یک نگـاهِ تَرَت، عـاجز و تبـاهم کن بگیـر دستم و جانـا...پنـاهِ جانم بـاش بـریـز اشکی و یک بـاره، بی‌ پناهم کن بـرای بـدرقـه‌ ام ، آب و کاسـه و قـرآن بـرای زخمِ وجـودم ، نمک فـراهـم کن مـن آن مسافرِ شب‌های سرد و تاریکم شبی تـو چاره بـرای، شبِ سیـاهم کن اگرکه درشبِ غربت، ز ماه نوری نیست بیا و چهـره‌ی خود را همیشه ماهم کن 🌴 🌴🌹 🌴🌴🌴 @abadiyesher