eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به چه مشغول کنم دیده و دل را که فقط دل تو را میطلبد دیده تو را می جوید...
نگاهش می‌كنم شاید به سمتم سر بگرداند سر او بر نمی‌ گردد مگر تقدیر برگردد 🌴🌹🌹💎🌹🌹🌴
بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن خسته تر از آنم که بگویم به چه علت...
در امتداد بی کسی ام رو به آینه : روز سه شنبه ی توی دیوانه هم بخیر
بیاندازی اگر صد بار دیگر جفت تاست را اگر پنهان کنی در خنده ها موج هراست را چرا باور نمایم حرفهای بی اساست را نگاهت پیش من جای دگر هوش و حواست را... نمی بخشم به قرآن قلب سست ناسپاست را انیسم بودی و امروز میگویم که نامردی نه درمانم که فهمیدم اساس و بانی دردی سر من بی مروت هر بلایی بود آوردی خدایی خسته ام از عاشقی،بیچاره ام کردی همین امشب ببر از قلب من جُل پَلاست* را نبودی در کنار هق هقم یکبار هم پیدا کجا بودم درون قلب سنگت یکه و تنها هزاران مثل من را خیس کردی در نمک حتی قرار این بود باشی پوششم من پوششت اما در آوردی چرا در پیش نامحرم لباست را!!!؟ فقط میخواستم دنیای من زیبا شود با تو دلم با هیچ کس همدم نشد دیوانه الا تو تمام شهر شد تصویر تو هر گوشه هرجا تو تمام خود زنی ها گریه ها شد سهم من تا تو برای دیگران خرجش کنی ناز و کلاست را برو فکری برای حال داغون و بد من کن نگاهی هم به آتش سوزی دنیای خرمن کن لباس غم بیاور بعد من دیوانه بر تن کن نفهمیدی چه کردی با دلم یک لحظه روشن کن اگر معنای وجدان شد سرت،خط تماست را نگاهم کردی و با هر نفس دیوانه تر گشتم نفهمیدم که دورم میزنی ،هر بار خر گشتم نشستی باتمام شهر و من خونین جگر گشتم من از آغوش مرگِ باور و احساس برگشتم عجب زیبا نشاندی بر هدف تیر خلاصت را
خوب می دانم تحمل کردن من ساده نیست این که پایم مانده ای عاشق نوازی می کنی...
اصلا چه کسے گفته بـه تـو تقوا کن بـا ایـن دل دیـوانـه مـن بد تا کن هـر وقـت بـرای دیـدنـم می آیے لـطـفـا گـره ی روسـریَـت را وا کن 🌸
تا صبح دم به یاد تو شب را قدم زدم آتش گرفتم از تو و در صبحـــدم زدم با آســمان مفاخره کـــردیم تا ســـحر او از ستاره دم زد ومن از تو دم زدم
تصویر روی آینه ثابت همیشه نیست زنجیر میکشم رختان،موی اسارتی آنقدر خیره سر شده ام پای عاشقی وجدان خفته،حاصلِ صدها حماقتی
بیستون هیچ، دماوند اگر سد بشود ... چشم تو قسمت من بوده و باید بشود !!! "حامد بهاروند"
اين و آن هيچ مهم نيست چه فكری بكنند غم نداريم‌، بزرگ است خدای خودمان‌ بگذاريم كه با فلسفه‌شان خوش باشند خودمان آينه هستيم برای خودمان
دست خودم نیست گر که دلم غم دارد این شب زیبا بخدا جایِ تو را کم دارد یا بنشین در بر من یا بنشین بر قلبم آه چه محالی که مجالی شده با این دردم