eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
2هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
102 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‏شدم دࢪگیࢪ ‎صیادے ڪہ ‎صیدش ࢪا ݩمےخۅاهد مگࢪ با ݩقشہ‌اے دیگࢪ بیفٺم باز دࢪ دامَش
گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من نفسی هست دلی هست ولی جانی نیست ┄┅✶┅┄
قَصد رفتـن میکنی؟ باشدحَواسم جمعِ جمع بعد تو هرکَس که آمد پشتِ دَر پس میزنم..
هرچه کردم تا نمک گیرش کنم سودی نداشت دلبر شیرین لبم بس که نمک نشناس بود..
زلفت چو افشان می کنی،ما راپریشان می کنی آخر من از گیسوی تو،خود را بیاویزم به دار یاران هوار،مردم هوار،از دست این بی بندوبار از دست این دیوانه یار ،از کف بدادم اعتبار
قبل رفتن بنشین خاطره ای تازه کنیم بنشین چای بریزم ؛بنشین تازه دم است
شده دلتنگ کسی باشی و از شدت حزن وحشی و هار شوی پاچه بگیری همه را؟
🌿 گر بگویم که مرا با تو سَر و کاری نیست ، دَر و دیوار گواهی بدهد کاری هَست ...
دلبر و من عهد کردیم "ما" شویم اما چه سود دلبرم با شخص سوم جمع شد "آن‌ها" شدند
احساس میکنم که کمی پیرتر شدم🍀 انگار از زمین و زمان سیرتر شدم هربار در کنار خیالت قدم زدم مثل غروب جمعه نه!دلگیرتر شدم... 🌱
بر زمین افتاد چون اشکی ز چشم آسمان ناگهان این اتفاق افتاد : "زوجی فرد شد"
عشقمان را همه جا جار زدیم آگهی کرده به دیوار زدیم آرزوهای بزرگ خود را با طناب دلمان دار زدیم فرصت ناله و فریاد نبود کنج ایوان غزل تار زدیم نیمه شب با قلم و دفترمان شعر گفتیم و کمی زار زدیم مثل یک آیینه بودیم،ولی رنج ها دیده و زنگار زدیم 🌱