eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
54 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
و هرگز نـاامید از این حرم خـارج نخواهد شد هر آن کس می شناسد لطف سلطان کرامت را
4_5909146482648288170.mp3
10.69M
زمینه( می خوام برم به مشهد و یک هفته اونجا بمونم ) امام رضا (علیه‌السّلام) حاج محمود کریمی چیذر روز ۲۱ صفر ۱۳۸۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوست دارم یهویی پنجره فولاد ببینم دوست داری چقَدر گریه کنم،دیر نچینم دوست دارم ببُرم از همه دنیا دل خود را دوست داری که کمی گوشهٔ صحنت بنشینم؟ دوست دارم که تو همسایهٔ من هم بشوی و دوست داری من نالایق و هم بدتر از اینم؟ دوست دارم شب مرگم تو بیایی به کنارم دوست دارم حرمت را که تویی دوست ترینم کاش میشد منم آن آدم خوبت شده بودم دوست داری تو مرا یکسره با اینکه همینم
ضامن آهو شدی تا من شوم امیّدوار میزنم این نکته را از عمق جان خویش جار می‌شود ضامن قیامت حضرت مولا رضا(ع) بر هر آن کس که شود بر مهدی(ع) موعود یار بهترین گل در گلستان است مولایم رضا(ع) من به پای این گل خوشبوی عالم همچو خار گرچه عاصی هستم و حقم قیامت آتش است می دهد من را نجات سلطان طوس از قعر نار من بمیرم گشته مسموم از جفا آقای ما در عزایت گریه کردم با دو چشم خیس و تار هم به دنیا هم به برزخ هم قیامت هر کجا من فقط دارم خدایا با رضا(ع) یِ خویش کار "عاصی" 🍃🖤🍃😭 🌹 نثار حضرت ۳صلوات
🍃🏴 نذر شهادت سلطان خراسان 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- میرسد روی لبم آهسته جان یأبن الشبیب در وجودم آتشی دارم نهان یأبن الشبیب نا ندارم! با تو دارم در خیالم گفتگو با نگاهی نیمه باز و نیمه جان یأبن الشبیب زهرِ در انگور جانکاه است و از فرطِ عطش شعله ور شد هم دهانم، هم زبان یأبن الشبیب دستهایم را که برمیداشت روز و شب قنوت ناتوان؛ افتاده از کار آنچنان یأبن الشبیب با دو پایِ سرد و لرزان بیهوا خوردم زمین حال و روزِ احتضارم شد عیان یأبن الشبیب روی خاکِ حجره مثل مار می پیچم به خود بود جسمَم کاش زیر آسمان یأبن الشبیب بود جسمم کاش خنجر خورده؛ زیر آفتاب جانِ من از جدّ عطشانم بخوان یأبن الشبیب بیقرارم از غمش! باید پریشان جان دهَم از غم ِ آن پیکرِ نیزه-نشان یأبن الشبیب از غم ِ سنگی که محکم خورد بر پیشانی اش از هجوم ِ نعل ها بر استخوان یأبن الشبیب از تنِ عریان که شد خونِ قفا بر آن کفن از عقیقِ سرخِ دستِ ساربان یأبن الشبیب از طناب و دستهایِ عمه زینب(س)وای...نه... از غروب و غربتِ وقتِ اذان یأبن الشبیب جان سپردم! از نفس انداخت بیطاقت مرا- روضهٔ بزم یزید و خيزران یأبن الشبیب!
از بس به خاکِ بی کسی‌اش پا کشیده‌است سر را به رویِ دامن زهرا کشیده‌است در را ببند اباصلت ، نشنوند دادی که مادر از غم آقا کشیده‌است انگورِ زهر‌دار چه کرده است ، واضح است آتش تمامیِ جگرش را کشیده‌است آه ای جوادِ شهر کمی زودتر بیا کارش  خدای من به تقلا کشیده‌است خواهر ندارد اینکه چنین می‌زند نفَس خود را به حُجره‌اش تک و تنها کشیده‌است معصومه خوب شد که ندیده‌است حالِ او این دست و پا زدن به درازا کشیده‌است این گوشه قتلگاه حسین است ، نه رضا از سینه بس‌که  وای حُسینا کشیده‌است زینب اگرچه بود   ولی کاشکی نبود گودال هست و کار به دعوا کشیده‌است سهمش میانِ اینهمه غم ، تازیانه است سهمش میان غارت و بلوا کشیده‌است نگذاشت تا حسین بگوید برو حرم... بی غیرتی که روی لبش پا کشیده‌است دَرهَم شده‌است خونِ دو دستش به خونِ او از بسکه تیغ از تَنِ آقا کشیده است....
پای پیاده نذر کردم زائرت باشم تا زنده ام مرثیه خوان و شاعرت باشم آقای خوبی ها فراقت می کشد ما را ای ال طاها روح طاقت می کشد ما را ای هشتمین نور ولایت، قبله حاجات ای جلوه صبح سعادت، قبله حاجات سلطان قلب کودک و پیر و جوان هستید در قلب مردم تا همیشه جاودان هستید ما ریزه خوار سفره احسان تان هستیم شرمنده الطاف بی پایان تان هستیم آیات زیبا در شما نام آشنا جاریست در آيه ی چشم شما نور خدا جاریست نفرین به دستانی که جامش زخم کاری شد نفرین به نیرنگی که در این شهر جاری شد ای کاش هرگز شهد انگوری نبود اینجا یا فتنه خیز از زهر مأمور ی نبود اینجا ای کاش می مردیم و فردا را نمی دیدیم تشیع جسم پاک مولا را نمی دیدیم ابریست شهر و کوچه و چشمان این مردم آتش گرفته در عزایت جان این مردم
از بس به خاکِ بی کسی‌اش پا کشیده‌است سر را به رویِ دامن زهرا کشیده‌است در را ببند اباصلت ، نشنوند دادی که مادر از غم آقا کشیده‌است انگورِ زهر‌دار چه کرده است ، واضح است آتش تمامیِ جگرش را کشیده‌است آه ای جوادِ شهر کمی زودتر بیا کارش  خدای من به تقلا کشیده‌است خواهر ندارد اینکه چنین می‌زند نفَس خود را به حُجره‌اش تک و تنها کشیده‌است معصومه خوب شد که ندیده‌است حالِ او این دست و پا زدن به درازا کشیده‌است این گوشه قتلگاه حسین است ، نه رضا از سینه بس‌که  وای حُسینا کشیده‌است زینب اگرچه بود   ولی کاشکی نبود گودال هست و کار به دعوا کشیده‌است سهمش میانِ اینهمه غم ، تازیانه است سهمش میان غارت و بلوا کشیده‌است نگذاشت تا حسین بگوید برو حرم... بی غیرتی که روی لبش پا کشیده‌است دَرهَم شده‌است خونِ دو دستش به خونِ او از بسکه تیغ از تَنِ آقا کشیده است....
مشهد که نه،اینجا همه رضوان رضاست دل در طلبِ سفره ی احسان رضاست هرچند که دورم از حرم،باکی نیست زیرا که دلم همیشه مهمان رضاست
السلام‌علیک‌یاشمس‌الشموس... 💔 تا که اُفتد انعکاس گنبدت در چشم من دست هایم بی اراده روی سینه می‌رود 🥀
یک به یک از نوكران اینجا تشكر می‌كنند حیدر و پیغمبر و زهرا تشكر می‌كنند جفت و جورِ كارها اینجا به دست فاطمه‌ است كار را او می‌كند...، از ما تشكر می‌كنند!!! ✍
قبولم کرد و توفیق عزا داد به إذنش اشک از چشمانم افتاد لباس مشکیِ خود را سپردم؛ امانتداریِ صحن گوهرشاد! ✍
هدایت شده از بارش‌های قلم من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیدوارم با غروب خورشید ماه صفر هر آنچه قلبتان را می‌آزارد غروب کند و شادی ربیع بر شما طلوع کند و هرگز پایانی بر آن نباشد ان شاءالله پایان ماه صفر پایان تمام مشکلات پایان تمام سختی‌ها و پایان تمام غم‌ها باشد پس بشارت باد پایان صفر و مبارک باد بر شما حلول ماه ربیع الاول🌸🎉
من نام کسی نخوانده ام الا تو با هیچ کسی نمانده ام الا تو عید آمد و من خانه تکانی کردم از دل همه را تکانده ام الا تو
دو ماه آه به قدر دو بار پلک زدن زمان دیدن شال عزایتان طی شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع با محرم و صفر🏴 پیرهن سیاه خدا نگهدارت شال عزا خدا نگهدارت حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه 🥀
🌸 تا که فانی نشود اشک دو ماهم، آن‌را در سبویی به شه طوس امانت دادم
خنده ات یک شهررا ویران عالم میکند خنده کن آخر غم واندوه می خواهم چکار یک نفر هستی و کلِ عالمی در پیش من با تو من جمعیت انبوه می خواهم چکار
خدا، تا «دست بر لوح و قلم زد» بساطِ تیره ی شب را به هم زد به مهرش، آفتابی تازه آورد به لطفش،روز و شبها را رقم زد