eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم یک دوست میخواهد که اوقاتی که دلتنگـم بگویـد خانه را وِل کن بِگو مَن کِی، کُجا باشَم؟
تو سراب موج گندم ، تو شراب سیب داری تو سر فریب آری تو سر فریب داری لب بی وفای او کی به تو شهد می چشاند چه توقعی است آخر که از این طبیب داری
با آن همه دلداده دلش بسته ی ما شد ای من به فدای دل دیوانه پسندش نرگس ز چه بر سینه زد آن یار فسون کار ترسم رسد از دیده ی بدخواه گزندش تامین اجتماعی
هر چند بهشت صد کرامت دارد مرغ و می و حور سرو قامت دارد ساقی بده این باده ی گلرنگ به نقد کان نسیه ی او، سر به قیامت دارد
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادی کنیم از کلیپ زیبای حامد زمانی برای فلسطینیان می‌کُشیم و می‌کُشیم ...
عشق اگر پنجره‌ای باز نمی‌کرد به دوست مرگ را این‌همه ناچیز نمی‌دانستم...
برعكس می‌گردم طواف خانه‌ات را ديوانه‌ها آدم به آدم فرق دارند
چه وقت گل کند آیا شکوفه های تنت چه قدر مانده که دستم رسد به پیرهنت ؟ چگونه صبر کنم که باز برچینم شکوفه غزل از گیسوان پر شکنت غمی نجیب نهفته است در دلم  که مرا رها نمی کند احساس دوست داشتنت تو آن دقایق شیرین خاطرات منی ببر مرا به تماشای باغ نسترنت تمام شهر به تایید من بپا خیزند اگر دقیق ببینند از نگاه منت چگونه با تو بجوشم؟چونه دل بدهم ؟ منی که این همه می ترسم از جدا شدنت
شقایق تا تو را دیده، چه غنچه کرده لب ها را چه حرصی میخورم میبینم این فرصت طلب ها را! شنیدم آسمان گفته: شبیه توست خورشیدش نمی بایست داد اصلا جواب بی ادب ها را! تو از یک ماه کامل هم برایم ماه تر هستی چ فخری می فروشم من تمام نیمه شب ها را شفا بخش است چشمانت، لبت درمانگری حاذق ببین بستند دکترهای بیچاره مطب ها را! شکرپاشی نکن با خنده های گاه و بی گاهت شکستی ارج و قرب این عسل ها را، رطب ها را امید دل، قرار جان، بقای عمر، نور چشم... درو کردی به تنهایی تمام این لقب ها را...
چندی‌ست از تو غافلم ای زندگی، ببخش! چنگی نمی‌زنی به دل این روزها تو هم
ترکیب رنـگ های جـهـان را به هم زده آرایشت زمیـن و زمان را به هم زده موهات را بباف، همین موی در همَت حالات ِدست ِفرشچیان را به هم زده افتاده اند در پی‌ات خلقی و زلف تو جـمـع کـثـیـر هـمـسـفران را به هم زده نقاش گفت: آن که دهان تو را کشید... ترتـیـب ِلـعـل های جـهـان را به هم زده کم ناز کن الـهـه‌ی نـاز‌آفـریـن که باز آرامـشت نـوای بـنـان را بـه هـم زده چشمت خمار، خواب ِشبم را که مےربود در چشم های من هـیجان را به هم زده پرواز ساده نیست،همین عشق سالهاست اندیـشه های این خـلـبـان را به هم زده روشن نشد که بطن چپی بطن راستی!؟ در دل نشستنت ضربان را به هم زده بین من و تو «واو» دگر حرف عطف نیست عشق تـو سـازه های زبان را به هم زده هر بیت از تو مےنویسم شعر محشری‌است شیراز و طوس و قم، همدان را به هم زده از سـردی نگـاه تـو لـرزیـد دسـت بـاد لـبـخـنـد تو بـهـار و خزان را به هم زده ✍ 📚