اجازه هست بنوشم شراب جامت را
و بعد از اینکه وجودم چشید کامت را....
اجازه هست بخوانم تورا و دل بدهم
بیاورم به لبم عاشقانه نامت را
اجازه هست به هر سو که می شوم جاری
به خویش عرضه کنم خاطر مدامت را
اگر زمین و زمان قصد سرزنش دارند
دچار عشق توأم میخرم ملامت را
کسی که محتضر افتاده بود در کنجی
به نام عشق تو پرواز داده قامت را
چه نام دارد اگر معجزه نباشد این
دمی که پرده زدم نقشی از قیامت را
تورا شبیه غزل میسرایمت آری....
چه شاعرانه سرودم به خود تمامت را
و خواب بود و در آن لحظه دیدمت از دور
که عاشقانه رساندی به من سلامت را
#آلاله_رازدان
#عاشقانه
گل صدایت میزنم گلزار میریزد به هم
گل صدایت میزنم گلزار میریزد به هم
بر تنت پیراهن گلدار میریزد به هم
چشم برهم میزنی در جا پریشان میشوم
ساختار خلقتم انگار میریزد به هم
اه ای چشمان زیبای تو سهل ممتنع
ماه هم در لحظه دیدار یریزد به هم
بر در چاقو فروشی ها که ابرو کج کنین
مطمینا قیمت بازار میریزد به هم
ان قدر خوبی که درهنگام اجرای قصاص
اقتدار چوبه های دار میریزد به هم
بوی زلف یار امدیارم اینک مرسد
زیر خاک از بوی تو عطار میریزد به هم
وقت رفتن پشت سر اهسته تر در راببند
از غمت تنها نه من دیوار میریزد به هم
#الهه_سلطانی
#عاشقانه
چقدر بــد شــده دنیا چقـــدر بد شده ایم
به جــــای گرمی آغوش، دست رد شده ایم
تو ازمن آن همه دور و من از تو این همه دور
شبیه آن چه که بیگانه می شـود شده ایم
میان پیلـه ی احساسمان تفـاهم نیست
که در منیّت خــود حبس تا ابــــد شده ایم
من و تو میوه ی یک شاخه ایم و یک ریشه
جدا جدا شـــده ایم و سبد سبد شده ا یم
چقـــدر عیب نمـــــا و چقـــدر عیب شمار
شبیـــه آینـــه های تمام قــــد شده ایم
#مهدی_شریفی
صبح آمد و ماهتاب خمیازه کشید
گهواره و تختخواب خمیازه کشید
لالایی روز و شبمان تکراریست
ماه آمد و آفتاب خمیازه کشید
#صفيه_قومنجانی
مثل روشن کردن کبریت در باران و باد
عشق عذابت میدهد تا اندکی گرمت کند
#مسعود_محمدپور
گیسو بتکان دختر زیبای غزل ها
آب از سر من رفته و دیگر چه حجابی...
#حميد_چشمآور
شبی میخواستم عکس تو را بر گردن اویزم
ولی افسوس فهمیدم طلا بر مرد جایز نیست
#سعید_صاحب_علم
تو دل بستی به معشوقی که خود معشوق ها دارد!
رها کن ای دل غافل، خدای بت پرستت را...!
#حسين_زحمتكش
فضای خانه که از خندههای ما گرم است
چه عاشقانه نفس میکشم!هوا گرم است...
دوباره«دیدهامت»،زُل بزن به چشمانی
که از حرارتِ«من دیدهام ترا»گرم است...
بگو دومرتبه این را که:«دوستت دارم»
دلم هنوز به این جملهی شما گرم است...
بیا گناه کنیم عشق را...! نترس خدا
هزار مشغله دارد،سرِ خدا گرم است...
من و تو اهل بهشتیم اگرچه میگویند
جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است...
به من نگاه کنی؛ شعرِ تازه میگویم
که در نگاه تو بازارِ شعرها گرم است...
#نجمه_زارع
#عاشقانه