سردرگم هر کوچه خیابان شده ام
از ماندن در خانه گریزان شده ام
پاییز به قلب من هجوم آورده
تنها شده و همدم باران شده ام
#میلاد_خانی
ای دل که بی گدار به آب ها نمیزدی
بی قایقت میانهی دریا چه میکنی ؟
#فاضل_نظری
نشستم، باده خوردم، خون گرستم، کنجی افتادم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
#مهدی_اخوانثالث
چرا پنهان کنم؟عشق است و پیداست
درین آشفته اندوه نگاهم
تو را می خواهم ای چشم فسون بار
که می سوزی نهان از دیرگاهم
چه می خواهی ازین خاموشی سرد؟
زبان بگشا که می لرزد امیدم
نگاه بی قرارم بر لب توست
که می بخشی به شادی های نویدم
دلم تنگ است و چشم حسرتم باز
چراغی در شب تارم برافروز
به جان آمد دل از ناز نگاهت
فرو رز این سکوت آشناسوز
#هوشنگ_ابتهاج
کجاست آن همه دستان ِخیس بارانی
هوای تازه دم و صبح های ِنورانی
چقدر ماه به دامان شب حواله شد و
زمین ندیده به آغوش ِخود مسلمانی
کجاست پنجره هایی که بوی نان میداد
و چای تازه دم و نعمت فراوانی
خروس خوان به تن کوچه جار میزدعشق
صدای نغمه ی آن دوره گرد تهرانی
هنوز هم که هنوز است خاطراتم را
درون بقچه نگه داشتم به آسانی
دلم تنیده ی آن کوچه تنگها شده است
همان که خاطره اش مو به موست پنهانی
به یاد خاطره هامان نوشتم اینها را...
خوشا به حال تو که شعر هم نمیخوانی!
#صفیه_قومنجانی
در کنج دلت برای ما جا داری
در سینه دلی به قدر دریا داری
دلواپسی من چقدر بیهوده است
وقتی که خودت هوای ما را داری!
#عباس_آزادمنش
توی شیرینی ، تو اول ، قند دوم می شود
مزه ی سوهان اعلا پیش تو گم می شود
بین قطاب و گز و نقل محلی ساده است
حدس اینکه طعم لب های تو چندم می شود
روزها رد میشود ، چشمت شرابی کهنهتر
پلکهایت کم کَمک تبدیل به خُم میشود
هر کجا ساکن شوی در نقشه مانند شمال
جمعیت آنجا گرفتار تراکم میشود
چشم بسته هر کسی بویت کند توی سرش
باغهای پرگل قمصر تجسم میشود
ماه را جای تو می گیرم نمی دانم چرا
اینقدر این روزها سو تفاهم می شود
دود کن اسپند را چشم حسود از دیدنت
شورِ شور ، اصلا دو تا دریاچهی قم میشود
وقت شرعی لطف کن از پیش مسجد رد نشو
موجبات سستی ایمان مردم میشود
وسوسه یعنی تو شالیزار هم یعنی بهشت
بیخودی آدم دچار سیب و گندم می شود
#جواد_معروفی
امروز نشسته باز باران بر خاک
تا خیس کند زمینمان را ؛ بی باک
آن غنچه ی صبح باز شد؛ اما حیف
باران زده بر زمین و دل ها ناپاک
#نسرین_حسینی
باید به روی گونۀ اشکم ببارمت
مانند بوسه بر جگر خون بکارمت
اصلا خدا برای همین اشک آفرید
تا خون دل بریزم و نمنم ببارمت
هرجا ستارهای بدمد، ردّ پای توست
چون بینهایتی به چه صورت شمارمت؟
علّت برای عشق بجویم اگر، خطاست
پس بیسبب عزیز دلم! دوست دارمت
حالا که در میانۀ قلبم نشستهای
دارم میان قلب غزل مینگارمت
باید تو را برای خودت بازگو کنم
باید به چشمهای قشنگت بیارمت
باید تو را شبیه پَری پُر لعاب و رنگ
لای کتاب خاطرههایم گذارمت
دستم نمیرسد به تو ایْ در کنار من!
پیش خودم به دست خدا میسپارمت
#زینب_نجفی
#راجی
اگر برای تو برگ برنده رو نکنم
بمیرم و به هزاران پرنده رو نکنم
برای پر شدن دفتر غزل بانو
چگونه بر لب شوق آورنده رو نکنم
هزار سال اگر از من تو رو بگردانی
به گریه رو کنم اما به خنده رو نکنم
برای صفحه ی سینه بگو به مژگانت
به غیر این همه تیر کشنده رو نکنم
اگر چه جمعیت چشم توست قاتل من
به چشم مردمک جان دهنده رو نکنم
بت من از همه جز صورت تو دل کندم
خدا شناسم و هرگز به بنده رو نکنم
#حسین_مرادی
دوشنبه ها حسنیه بپاست در قلبم
سلام میدهم از عمق جان به سمت بقیع
#حسین_مرادی
#دوشنبه_های_امام_حسنی
خشکی لب های من، منتظر کام توست
دست بجنبان عزیز، اسب دلم رام توست
جوشش دریا کم است، زلزله ها سطحی اند
این همه یک گوشه از چهرهی آرام توست
آه از آن زلف تو، مرجع تقلید من
گردن من تابعِ، سلسله احکام توست
مقصد آغاز ها مبدأ آغوش توست
چشم سیاحتگرم غرق در ابهام توست
شعله کشیدم، ببین، تاب مرا باد برد
دم نکشیدهست دل، پیر دلم خام توست
روز و شب از چشم تو، مشق نوشتم، ببین
روز و شبم در هم است، روی لبم نام توست
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
مپرس از من چرا در پیلهی مهر تو محبوسم
که عشق از پیلههای مرده هم پروانه میسازد
#فاضل_نظرى
ادب عشق تقاضا نکند بوس و کنار
دو نگه چون بهم آمیخت، همان آغوش است
#صائب_تبريزی
مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من
کوبی زمین من به سر آسمان من
درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یک درد ماندگار! بلایت به جان من
میسوزم از تبی که دماسنج عشق را
از هرم خود گداخته زیر زبان من
تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من
گفتی: غریب شهر منی این چه غربت است
کاین شهر از تو میشنود داستان من..
#حسین_منزوی
صلیاللهعلیکیااباعبدالله ❤️
ملک دلم همین که به نام حسین شد
عبدی گناهکار غلام حسین شد
آرامشی نداشت وجودم به هیچ وجه
تا که به اذن فاطمه رام حسین شد
قند مکرر اسم "حسین" است، والسلام
شیرین ترین کلام، کلام حسین شد
«با یک سلام صبح به ارباب بی کفن »
روزم پر از جواب سلام حسین شد
یادم نمی رود که خدا هر زمان ز من
قهرش گرفت، واسطه نام حسین شد
#امیر_عظیمی
#صبحتون_حسینی
سلام بر دل پر خون مسجدالاقصی
به مسجدی که خداوند گفت: «بارَکنا»
سلام ما به تو و دستهای بستهشده
سلام ما به تو، ای حُرمتِ شکستهشده
اگرچه شعله بهپا کرده فتنه هر طرفی
اگرچه سفسطه در هر کنار بسته صفی
اگرچه کفر به نیرنگ و جنگ بسته کمر
اگرچه تکفیر از پشت میزند خنجر
نبردهایم ز خاطر دمی تو را، ای قدس!
تویی هنوز تویی آرمان ما، ای قدس!
بگو به دشمنمان انتقام سنگین است
و فتح آخر ما قبلۀ نخستین است
بگو سپاه علی سوی خیبر آمده است
بگو که دورۀ کودککشی سر آمده است
قسم به غیرت این کودکان سنگ به دست
که نیست حاصل صهیونیان به غیر شکست
دگر به محکمههای جهان امیدی نیست
بیا به معرکه اکنون که فرصتی باقیست
دمی که تیغ قیام از نیام برخیزد
به عزم ما همه دیوارها فرو ریزد
زمانه فتنۀ شام است و ما سحرزادیم
زمین اگر همه خاموش مانده، فریادیم
به رغم توطئۀ نابرادران، هستیم
و در کنار تو ای قدس، همچنان هستیم
مباد آنکه رفیقان نیمهراه شویم
شب است و فتنه، مبادا که روسیاه شویم
ببین که در غم تو لحظهای نیاسودیم
هنوز چشم به راهان صبح موعودیم
نبردهایم ز خاطر دمی تو را، ای قدس!
تویی هنوز تویی آرمان ما، ای قدس!
#محمدمهدی_سیار
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
لذت ببر از این که گرفتار تو هستم
از این که زمین خوردهی آزار تو هستم
ویرانی من فرصت آباد شدن بود
مدیون همین عشق ستمکار تو هستم
#افشین_یداللهی