eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه‌ای بر در این خانه‌ی تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت گشت و فریادکشان بال به دریا زد و رفت چه هوایی به سرش بود که با دست تهی پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت بس‌که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت دل خورشیدی‌اش از ظلمت ما گشت ملول چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت همنوای دل من بود به هنگام قفس ناله‌ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت
بدون تو حوالی زمستان سرگردانم هرچقدر می‌خواهی دیر کن من تا آمدنت پاییز را با یلدا معطل می‌کنم!
یلدا به فال حافظ  می نازد!!! و من به تویی که ندارمت ...!
هر شب عمرم برایت اشک می‌ریزم ولی بعد حافظ خوانی شبهای یلدا بیشتر...
بی او سحر کی می‌شود این شام؟ یلدا جان! اینقدر امشب را مکش تو بر درازا، جان! ماه من امشب کامل اندر آسمان تابد امشب شب مهمان‌نوازی‌هاست دریا جان! آواره در صحرای آغوش تو خواهم مرد حالا که دل را کرده‌ای دیوانه، لیلا جان! یک لحظه کاش این عشق را از یاد می‌شد برد دیگر رسیده بر لبم از دست غم‌ها، جان سهم من از چشمان او دیدار در خواب است ممنون که هستی همره این خسته، رویا جان! بی‌ روسری بیرون نیا در کوچه‌ها لطفاً شهری شود آشفته‌ی موی تو زیبا جان!
شبی در کوی ما سر کُن که قصدی تازه در کار است بنوشانم ز صهبایی که او را سالْ بسیار است نمازِ صبحِ فردا را به گاهِ ظهر می خوانم که فردا را سحرخیزی نه کارِِ مردِ هشیار است سیه مویی و سیمین تن، بُتی غمّاز و تَر دامن مرا آغازِ هر سال از شب یلدای دیدار است نظربازانِ رسواییم و شب کارانِ این برزن ز ما اصرار بر ماندن از او بسیار انکار است مرا تاویلِ فالِ آخر به چشمِ دوست می افتد به چشمانِ قدح نوشان غزل خواندن سزاوار است دعای خیر درویشان به گوشم باز می پیچد که یلدا بی سحر باشد در آغوشی که دلدار است شکیبت شکر می گوید که دور از چشمِ بدخواهان رعایای جوان بختیم و اینجا شاهْ خَمّار است (شکیب)
باد آسٖایش گیتی نزنـد بر دل ریش صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
آبان که "با آن" رفت و دل را کرد ویران! من ماندم و پاییز و یک "یلدای بی آن"...
دلتان شاد! ولی مشکلِ ما یلدا نیست با غمِ باقیِ ایامِ زمستان چه کنیم 🍉
چشم انتظاری مرگ تدریجی ست وقتی در قرعه ی بی خوابی ام "یلدا "بیفتد!
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی که از پیوند با عیسی چنان معروف شد یلدا 🍉
ترس دارم که کسی در شَبِ یلدا  جانا نیّتش هم  تو  شَوی  فال  به اسمت باشد...
طره از پیشانی‌ات بردار ای خورشیدکم! در شب یلدا مسیر ماه را گم کرده ام
دلواپسم مثل " اَناری " که مبادا نرسد به دستان تو در این" شب یلدا "..!!
شبهای عاشقان چقدَر طول می کشد ما را جدا ز خود شب یلدا نمی کند خون می خوریم و شکر خداوند می کنیم با ما فراق بهتر از این تا نمی کند
☕️🎼 فرض بر اینکه میان من و تو هیچ نبود تو نباید شب یلدا به دلم سر بزنی...؟! 🍉
✨ هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد دلِ تنها به چه شوقی پی یلدا برود؟
یک دقیقه بیشتر با شعرِ من عاشق بمان امشب آغازِ زمستان است... یلدا را ببین😍
هر شبِ عمرم به یادت اشک می‌ریزم ولی بعدِ حافظ خوانیِ شب‌های یلدا بیشتر...
بلندای شبِ یلدا برای کامیابان است برای عاشقانِ در‌به‌در کوتاه‌تر، بهتر...
"نظر به روی تو هر بامداد نوروزی‌ست شب فراق تو هر شب که هست یلدایی است
اشک خود بر خویش می ریزم چو شمع با شب یلدا در آویزم چو شمع
"پشب یلدای هجران کشت ما را الا ایام وصل الحب عودی
شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری ای
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
چو درد من سری پیدا ندارد شب یلدای من فردا ندارد
صحبت حکام، ظلمت شب یلدا است نور ز خورشید خواه بو که برآید
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف تو شمع فروزنده و گیتی شب یلدا
با زلف تو قصه ایست ما را مشکل همچون شب یلدا به درازی مشهور