eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دنـيـا خـوش اسـت و مال عـزيـز است و تن شريـف ليـكـن ، رفـيـق ، بر هـمه چيزی مـقدم اسـت
بوق ممتد صدای زنگ و سکوت، پشت خط دستگاه خاموش است! اه ای دل کمی صبوری کن، تو نگو یاد تو فراموش است او که میگفت مُردم از دوری! پس چگونه گذشت ساعت ها ... نکند دوستت ندارد نه !!!!!نکند عشق قاب آغوش است نکند از تو بگذرد راحت، نکند نبض او دچار شدست پای یک عشق دیگری رفته؟ روی قلبم به جبر سرپوش است نه نرفته به عشق میدانم، او که دیوانه بود از عشقم حرفهایش قشنگ‌یادم‌هست ،حرفهایی که مست و مدهوش است دل من طاقت و توانت کو؟ او نرفته چقدر بی تابی.... باز هم میرسد یقین دارم، حرف مهرش هنوز در گوش است دوستش دارم و خودم گفتم، دوستم دارد و خودش گفته ... ای دلم اینقدر نزن تپ تپ! بیت هایم چقدر مخدوش است دل من تنگ میشود دایم، نیستی لحظه ها غم انگیزند! نیستی خم شدم به یک لحظه، بار سنگین عشق بر دوش است با قلم‌حرف میزنم اما ،چشمهایم ستاره میبارند ثانیه سال میشود دایم، شعرهایم عجیب مغشوش است نکند اتفاقی افتاده نکند تب نشسته بر جانش نکند بی هوا زمین خورده آه دنیا چقدر خاموش است پشت هم زنگ میزنم اما پشت خط نیستی دلم خون است آه قلب من صبوری کن نه نگو یاد تو فراموش است 😭
راهم راهم راهم راهم راهم گم گم گم گم گم گم گم در راهم من آبروی رباعی‌ات را بُردم خیام! من از تو معذرت می‌خواهم! 😐🙄😅
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم ترکیب‌بند مدح امیرالمومنین؛ همین که بادها خواندند با هوهو سرودش را ملائک مژده آوردند در عالم ورودش را زنان مصر دست خویش را با دیدن یوسف... ولی کعبه به شوق دیدن حیدر وجودش را... بجز مولای ما دیگر امیری نیست در تاریخ که خود زحمت کشید اما به مردم داد سودش را نه ملاها و عالم‌ها، نه سائل‌ها و مسکین‌ها ندانستند قدرش را، نفهمیدند جودش را زمین و آسمان و منبر و محراب دلتنگ‌اند رکوعش را، سجودش را، قیامش را، قعودش را فراز مطلق دنیاست وقتی در تمام عمر ندیده هیچکس جز لحظه‌ی سجده فرودش را خودش را مرکب طفل یتیمی می‌کند مردی که شمشیر آرزو دارد ببیند رنگ خودش را کسی که حق او را ناجوانمردانه غاصب شد گناهی کرد و در چشم دوعالم کرد دودش را چه‌می‌کردیم اگر این ذکر در دنیای‌مان کم بود؟ جهان بی‌نام زیبای "علی" مثل جهنم بود اگر حتی بیفتد در زوایای جهان آتش نمی‌سوزم که از عشق علی دارم به جان آتش به آتش می‌کشم خود را و از خود می‌زنم بیرون که دنیای تعلق را بسوزاند همان آتش خودش عمری‌ست که در شعله‌های کینه می‌سوزد کسی که آرزو دارد برای دیگران آتش اگر از هرکسی -غیر از علی- دم می‌زدم، بی‌شک به چشم خویش می‌دیدم که دارم بر زبان آتش کجا آتش گلستان بقا می‌شد بر ابراهیم اگر مولا نمی‌فرمود اذنش را بر آن آتش همین که ذوالفقارش را به عزم رزم بردارد می‌اندازد به ضربی در زمین و در زمان آتش اگر از اهل دوزخ یک‌نفر یک یاعلی می‌گفت؛ به یُمن نام او خاموش می‌شد ناگهان آتش برای دوستانش می‌شود عرش خدا تزیین برای دشمنانش می‌شود هفت‌آسمان آتش ندارد هیچ‌کس غیر از تو این شان‌وشجاعت را قرائت کن برای خلق آیات برائت را بساط غصه را از هر دلی برچیده‌ای مولا که دنیا شادشد هربار که خندیده‌ای مولا زمین درگیر تاریکی مطلق مانده بود اما تو مثل ماه بر شب‌های آن تابیده‌ای مولا از آن روزی که در کعبه به دنیا آمدی دیگر در عالم قبله‌ی دل‌های ما گردیده‌ای مولا تو عین‌الله ناظر بوده‌ای یعنی به چشم دل خدا را قبل و بعد هر عبادت دیده‌ای مولا کسی با دست‌خالی رد نشد از آستان تو که حتی در نماز انگشتری بخشیده‌ای مولا لباس تازه پوشیدند از لطف تو سائل‌ها اگرچه خود عبایی کهنه را پوشیده‌ای مولا چه شب‌ها که دعای خیر کردی آن کسانی را که عمری بابت رفتارشان رنجیده‌ای مولا نخواهد دید مانند تو را دیگر، که بعد از این تو در چشم جهان خواب خوش نادیده‌ای مولا جهان و هرچه درآن هست پیش تو اضافی بود برای تو دو قرص نان، دو رخت کهنه کافی بود رها کن جسم را یک‌لحظه و جان را تماشا کن علی را بنگر و آیات قرآن را تماشا کن در اخلاص علی، حلم علی، راز و نیاز او صفا بنگر، فتوت بین و ایمان را تماشا کن علی گندم نخورده در تمام عمر ای آدم! تجلّی "وفا بر عهد و پیمان" را تماشا کن چو دیدی نعره‌ی"هل مِن مبارز؟"می‌زند در جنگ یلان ساکت و سر در گریبان را تماشا کن یکی پرسید از پیغمبر خاتم؛ عبادت چیست؟ علی را دیده و فرمود؛ ایشان را تماشا کن کمی از ماجرای دشت ارژن را اگر خواندی هر آیینه کمال بهت سلمان را تماشا کن برای دیدن پیغمبران دلتنگ اگر بودی علی‌جان را، علی‌جان را، علی‌جان را تماشا کن از آن روزی که فرمودی تو را با مرگ می‌بینیم برای مرگ ما شوق دوچندان را تماشا کن برای دیدن مولا هزاران بار می‌میریم اگر هرشب به‌شوق وعده‌ی دیدار می‌میریم نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه که بالا می‌رود دست تو تا بالاترین نقطه به اذن‌الله یاری از تو می‌جوییم و می‌گوییم؛ ایاک نعبد نقطه، ایاک نستعین نقطه نه مانده حرفی از هر علم در نزد تو نامعلوم نه دور از چشم تو در آسمان و در زمین نقطه اگر هم خطبه‌ی بی‌نقطه و هم بی‌الف داری پر است این آستینت از الف‌، آن آستین نقطه تویی آن نقطه‌ای که رفته زیر با بسم‌الله که اسرار الهی جمع باشد در همین نقطه فراوان است جای زخم و پینه بر تنت، اما نداری از ریا یا سجده بر بت در جبین نقطه تویی اول، تویی آخر، که در محشر سوالی را جوابی نیست جز نام؛ امیرالمومنین . می‌آید یک‌نفر مثل تو از نسل تو ای مولا نخواهد شد کم‌وبیش از همه ارکان دین نقطه می‌آید تا جهان یک‌بار دیگر با علی باشد شعار مردم سرتاسر دنیا علی باشد. 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
☆ شاعر نشدم از این و آن بنویسم از قیمت آب و نرخ نان بنویسم شاعر شده‌ام که هر زمان شعر آمد از حضرت صاحب الزّمان بنویسم
جبریل شنید از تو، برای خبر آمد پَر سوخت و پَر ریخت و بی بال و پر آمد می‌خواست بگوید که خدا داخل کعبه است دیوار ترک خورد و خبر زودتر آمد بتخانه فرو ریخت و میخانه بنا شد از میکده ساقی سر کوی و گذر آمد ای عشق! بفرما قدمت روی سر ما خاکیم و از این شاد که ما را پدر آمد میخانه نه آن است که گفتند و شنیدیم میخانه از اطراف ضریح تو برآمد با عشق تو بر نقره زدم بوسه و دیدم از جای لبم خوشه‌ی انگور درآمد محراب به محراب پی قبله دویدم ایوان طلاکوب توأم در نظر آمد می‌خواستم از مدح تو چیزی بنویسم یک واژه نگفتم من و عمرم به سرآمد آیات خدا را همه در شور تو دیدم هر آیه که خواندم به لبم نیشکر آمد با اشک وضو کردم و قرآن که گشودم بدخواه تو در آیه فقط کور و کر آمد این دل شده مؤمن به علیّاً ولی اللّه طاهر شده باطن به علیّاً ولی اللّه ممنون پدر مادر خویشم که درونم مؤمن شده هر ژن به علیّاً ولی اللّه بیچاره و بدبخت و ذلیل است به هرکس شده خائن به علیّاً ولی اللّه اصلاح شد و سمت شد متمایل هر نامتقارن به علیّاً ولی اللّه خوردند محک اول خلقت شب قالوا انس و ملک و جن به علیّاً ولی اللّه ذوق است ولی معتقدم اینکه فرو ریخت به علیّاً ولی اللّه ایرانی‌ام و معتقدم ما را شده ضامن به علیّاً ولی اللّه هنگام نماز است ببینید که برخاست فریادِ مؤذّن به علیّاً ولی اللّه
درنمی‌آید به ذهن و برنمی‌آید ز جان آه ازین دوری که در نزدیکی او می‌کشم
فرقی نمی‌کند چقدَر چشم میخورم وقتی که لحظه‌ای نگرانم نمی‌شوی...
پدرم دفتر شعری آورد تکیه بر پشتی داد شعر زیبایی خواند و مرا برد به آرامش زیبای یقین زندگی ... شاید شعر پدرم بود که خواند ...
ای حریم كعبه! بشنو این ندای دلنشین آیه‌های مؤمنون را از امیرالمؤمنین مرحوم 🌼🌼🌼
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
مرا ببر به سرزمین شعرها @sarzaminesher
🌼
ریزه‌خوران ِخوانِ تو، عالیجناب‌ها فرش زمین صحن و رواقت ، سحابها خورشید شعله شعله شده، چلچراغ تو ماه و ستاره آیینه بندان قابها جاروی خادمان تو بال ملائکه در عرش سبقت است برای ثوابها .ابوابِ جنت است یقین هشت در که هست باب الجواد حضرتتان جزو بابها در صحنِ انقلابِ تو غوغای قلبهاست آرامش است عامل این انقلابها طب الرضای پنجره فولاد می‌شود هنگامِ عجزِ علمِ پزشکی، جوابها ...! صوتِ نقاره خانه‌ی تو صورِ اوسط است تبریکِ آسمان به دمِ استجابها .دارا، فقیر، خوب و بد و زشت و نیک را یک‌دست دیده چشمِ تو در انتخابها گویند شهرت تو غریب غریبهاست! نه، قربِ توست خاتمه‌ی اغترابها ❤️
Najm Al Sagheb - Jan Najaf.mp3
2.73M
اسم بچه هامو می‌ذارم علی..🕊❤️‍🔥
تداعی میکند ابروی او نازک خیالی را منظّم می کند گیسوی او آشفته حالی را تجلی کرد و از یک جلوه اش عالم پدید آمد خدا از روی و مویش ساخت ایام و لیالی را نجف رفته چه داند حال ما دور از نجف ها را چه داند اهل دریا ، حس و حال خشکسالی را؟! مسیری نیست غیر از اشک تا دریای لطف او به گریه جلب میسازد گدا لطف موالی را به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را خجالت از عبادت بیشتر مقبول می افتد به جای فعل از ما میخرد این انفعالی را به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم سلیمان نیز از صحن علی بردست قالی را اگر‌ ساقی تو باشی ، جان فدای جام میسازم که در جنت نخواهم یافت حتی این زلالی را علی و عالی و اعلی ، علی و عالی و اعلی که معنا میدهد غیر از تو این اوصاف عالی را؟! برای گفتن از وصفت زبان شاعران لال است تقبل کن ز لطف از ما  همین اشعار لالی را ۳۰‌شوال ۱۴۴۲ نجف ، حرم ‌امیرالمومنین علیه السلام
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
خودت را از غم دنیا رها کن شب عید است و بزمی دست‌و‌پا کن زمان جشن و سرمستی رسیده که خورشید از دل کعبه دمیده بیاور چنگ و نی، تنبور و دف را شراب ناب انگور نجف را بخوان از عشق، تا سامان بگیری بگو جانم علی، تا جان بگیری علی، عالی‌ترین نام جهان است تمام عشق در عینش عیان است علی محبوب ختم‌المرسلین است علی تنها امیرالمؤمنین است علی مجموع اضداد است والله خداوندی خداداد است والله علی با ذوالفقارش می‌خروشد قنوتش مِی، به مستی می‌فروشد امیری که سپاهش نُه‌ فلک بود طعامش غالبا نان و نمک بود عدالت بی‌علی همچون سراب است جهان خاک لباس بوتراب است علی برتر ز وصف این و آن است که ما گَردیم و او، صد کهکشان است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸اعتکاف🌸 نیمهء ماه عزیزی که نمودی تو مَرجّب آید آن لشکر عشاق به درگاه تو یا رب حلقهء معتکف دلزده از پستی دنیا آیه ای هست هویدا، وَ اِلی ربّکَ فَارغَب چه صفایی،چه دل انگیز خلوصی و چه حالی روزیِ معتکفین هست چه معراج و کمالی پای ما باز نشد باز به بزم رجب تو جای ما را که کند مسجد و آن معرکه خالی؟ منم آن بنده مسکین و بد و معترفت نکنم گریه چرا بیشتر از معتکفت می خورم غبطه به آن یک یک والاصفتان بازماندم به کدامین گنه و فعل و صفت ناامید از شفقت‌های تو هرگز نشوم جز به درگاه تو درگاه، نه دارم، نه روم کمکم کن تو به حق علی و آل نبی، که به جز راه تو و رخصت هادی ندَوم سروده سجاد محمدیاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک دانه ی انگورِ ضریحَش به لَبَم خورد دیگر پس از آن این لبِ وامانده نیاسود
  وقتی پدر نبود ،روز پدر غمه این روز با شکوه ،آوار ماتمه مادر نشسته باز ،یک گوشه ی اتاق قامت خمیده تر ،از غصه ی فراق چن سال میشه که ، بی تاج سر شدیم روز پدر رسید، دیوونه تر شدیم محزون و غصه دار ،چون ابر بی قرار دل می کِشد مرا هربار تا مزار کامم همیشه تلخ ،دنیای من خراب یک تکه سنگ و باز ،پاشیدن گلاب خیرات و شاخه گل ،این هدیه ی منه این بغض لعنتی ،ای کاش بشکنه ...
مثل علی(ع) شبانه خودت را مرور کن فکری به حالِ زخمِ دلِ ناصَبور کن تسبیح و شیخ و خرقه ی پشمینه واگذار از باتلاقِ ذهنِ خوارج عبور کن گاهی برای طفل یتیم آب و نان ببر گاهی برای حالِ دلت گریه جور کن گاهی برای آنکه هوایی عوض کنی درد دلت به چاه نشد، با تنور کن چشم از غبار تیره ی تلواسه ها بشوی یا چاره ای برای همان چشم شور کن تیغِ سکوت سینه ی صد زخم می دَرَد آیینه را گواه خودت کن، ظهور کن قاسم بدره.اردیبهشت۱۴۰۱
دشمن عقل آدمی حسد است خودپسندی حسودِ عقلِ بشر از کلام علی نتیجه بگیر: خودپسندِ حسود هست دیوِ دو سَر قاسم بدره. یاسوج. بهمن۱۴٠۲