eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت گر دلی از غمزه دلدار باری برد برد ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت از سخن چینان ملالت‌ها پدید آمد ولی گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه پای آزادی چه بندی گر به جایی رفت رفت
ای بغض هرزه‌گرد به باران نمی‌رسی هرگز به گرد پای رفیقان نمی‌رسی ماندی به پشت بسته‌ی سدهای منفعل جاری نمی‌شوی به بهاران نمی‌رسی ای خسته از جماعت بی‌رحم، گریه کن جا مانده‌ای به نقطه‌ی پایان نمی‌رسی تو تلخ قهوه‌ای که ته استکان اوست هرگز به فال قند فریمان نمی‌رسی بن‌بست بوده است مسیرت در انتها بسته است کوچه و به خیابان نمی‌رسی مقعول و فاعلات و مفاعیل فاعلن دلتنگی و به دیگر اوزان نمی‌رسی منسوخ شد تمامی این نسخه‌های پوچ با فلسفه به ساحت قرآن نمی‌رسی شب شد خیال گریه نداری هنوز هم ؟ داش آکلی یقین که به مرجان نمی‌رسی دور تو را تمام حسودان گرفته‌اند ای شاه تاجدار به جیران نمی‌رسی
تا كه خلوت مي‌كنم با خود؛ صدايم مي‌كنند! بعد ؛ از دنياي خود كم‌كم جدايم مي‌كنند! «گوشه گيري» انتخابي شخصي و خودخواسته‌ است پس چه اصراري به ترك انزوايم مي‌كنند! مثل آتش‌هاي تفريحم كه بعد از سوختن اغلبِ مردم به حال خود رهايم مي‌كنند! «اي بميري! لعنتي! كُشتي مرا با شعرهات» مردم اين شهر اين‌گونه دعايم مي‌كنند! احتمالاً نسبتي نزديك دارم با «خدا» مردم اغلب وقت تنهايي صدايم مي‌كنند ! مثل خودكاري كه روي پيشخوان بانک‌هاست با غل و زنجير پايم جابه‌جايم مي‌كنند!
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه شعر با لهجه‌ی زیبای مشهدی 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر طنز نماز 😂 در محضر مقام معظم رهبری بشنوید، خیلی زیباست! مواظب باشیم اگه خواستیم نماز بخونیم اینطوری نماز نخونیم
آخرش یک شب به پایت جان خود را می دهد آن که پای چشم تو ، ایمان خود را می دهد لحظه ی آخر، سرم را توی آغوشت بگیر موج در ساحل تمام جان خود را می دهد روی لبهایم لبی بگذار، تا سیرم کنی آدم از بیچارگی وجدان خود را می دهد بعد یک بوسه فقط دارم اَنَااَلحَق می زنم مرد با جانش بهای نان خود را می دهد چشمهایت بس که با سبک عراقی در هم است خواجه با آشفتگی دیوان خود را می دهد شـاه قاجـارم که وقتی رقص باله می کنی روی کاغـذ یک شبه ایران ِ خود را می دهد
یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست خانه من با خیابان ها چه فرقی می کند.
بوسه‌ات مرحله‌ی پر هیجانی دارد!  چشم و ابروت عجب تیر و کمانی دارد! نکند وارث لبخند مونالیزایی!  که لبت مثل لبش، راز نهانی دارد؟ هُرم آغوش تو یعنی که خدا هم با تو  گاهگاهی هوس خوشگذرانی دارد کاش تکلیف مرا چشم تو روشن بکند!  که خریدار تو بودن چه زبانی دارد؟ با دوتا بوسه بیا امر به معروف کنیم!  لذتی بیشتر از چشم چرانی دارد بعد آشوب بزرگی که لبت برپا کرد  چشم تو فتنه ی یک جنگ جهانی دارد! بوسه ات ولوله انداخته در اندامم  حتم دارم، لبت اکسیر جوانی دارد!
شبتون بخیر🌼🌼🌼🌼
سلام صبحتون بخیر 🌼🌼🌼🌼
لبخند تو ماجرای صبح است سلام نام تو فقط صدای صبح است سلام خورشید برای دیدنت می آید دیدار تو ابتدای صبح است سلام م.بیرنگ